2ـ1ـ اخلاق و دين - درآمدی بر فلسفه اخلاق از منظر استاد مطهری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درآمدی بر فلسفه اخلاق از منظر استاد مطهری - نسخه متنی

مسعود امید

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

علوم اعتباري علومي هستند كه متعلق آنها ادراكات حاوي بايد و نبايد يا تعابير انشايي است. مانند راستي لازم و واجب است. تفاوت اين دو دسته از علوم در متعلق آن علوم مي‏باشد كه يكي مربوط به ادراكات اخباري است و ديگري انشايي. اشتراك اين علوم در اين است كه قضاياي اين علوم اخباري است نه انشايي. چرا كه در هر دو دسته از علوم حقيقي و اعتباري، ما در صدد خبر از ادراكات اخباري و انشايي مي‏باشيم. به بيان ديگر، در اين علوم از اخبار نفس و انشايات و اعتبارات نفس، خبر مي‏دهيم. براي مثال، نفس با حكم اعتباري خويش حكم مي‏كند به بايستي راستي و نبايستي دروغ. وقتي‏كه اين حكم نفس در سطح علوم عملي مطرح شود به اين صورت درمي‏آيد كه: «راستي لازم و واجب است» و «دروغ ممنوع است». اين تعابير در علوم عملي خبر از اعتبار نفس است، پس علوم اعتباري، علم به انشايات و اعتبارات نفس آدمي است.(11)

در تقسيم‏بندي اول از آنجا كه هدف اوليه آن شناخت بنيادهاي اخلاق و عناصر اساسي اخلاق، اعم از عناصر معرفتي يا روان‏شناختي و... مي‏باشد، فلسفه اخلاق در دسته اول قرار مي‏گيرد و جزء علوم نظري است. در تقسيم‏بندي دوم نيز چون فلسفه اخلاق عهده‏دار بحث درباره بنيادهاي اخلاق و مباحث اساسي مربوط به آن است و درباره بود و نبود و اوصاف عيني آنها بحث مي‏كند، در زمره معلومات و ادراكات خبري است. مانند اينكه «ارزشها مطلق هستند»، «مفاهيم اخلاقي اعتباري است» و ... ازاين‏رو فلسفه اخلاق جزء علوم حقيقي خواهد بود.

2ـ اخلاق،فلسفه اخلاق و حوزه‏هاي معرفتي

2ـ1ـ اخلاق و دين

به پيوند اخلاق و دين مي‏توان از جهات مختلفي توجه كرد از جمله اينكه:

الف ـ دين مي‏تواند بنياد اخلاق باشد و از اين طريق مي‏تواند آن را ضمانت كند. اساسا اگر قرار است اخلاق به‏طور كامل تحقق يابد بايد براساس دين و با تكيه بر دين (معرفة‏ا...) باشد. قدر مسلم اين است كه دين حداقل به‏عنوان پشتوانه براي اخلاق بشر ضروري است. چرا كه اولاً تاريخ و تجربه نشان داده آنجا كه دين از اخلاق جدا شده، اخلاق خيلي عقب مانده است. ثانيا دين براحتي مي‏تواند انضباطهاي اخلاقي محكم و پولادين را به‏وجود آورد. ثالثا به‏عنوان مؤيد مي‏توان گفت حتي بعضي از متفكران كه در مبحث اخلاق به تأمل پرداخته‏اند به اين مسئله اذعان دارند كه دين بهترين پشتوانه براي اخلاق است؛ براي مثال داستايوفسكي نويسنده روسي مي‏گويد: «اگر خدا نباشد همه چيز مباح يا مجاز است.»(12)

ب ـ وجود اخلاق و نياز بشر به آن، دليلي بر نياز به دين است. بدين بيان كه انسانها هرگز بدون اخلاق نمي‏توانند زندگي كنند، جامعه بشري لزوما نيازمند اخلاق است. از طرف ديگر اخلاق مورد نياز جوامع بشري بايد اخلاقي همه‏جانبه و با مبنا و پايه و اساسي محكم باشد. اين نوع اخلاق نيز تنها با وجود دين و معنويت ديني امكان‏پذير است كه بهترين تغذيه‏كننده چنين اخلاقي است و تنها راه آن است. پس بشر به دين نيز محتاج و نيازمند است.(13) حتي بايد افزود كه اين نياز و احتياج هميشگي و دايمي است چرا كه بشر همواره نيازمند اخلاق است.

ج ـ اوصاف اصول اخلاقي مانند جاودانگي و يا نسبيت و... عينا به دين هم منتقل مي‏شود و باعث جاودانگي يا ... اصول اخلاقي دين نيز مي‏گردد. توضيح اينكه دين اسلام از سه قسمت عقايد، احكام و اخلاق تشكيل شده است. حال اگر كسي اخلاق و يك سلسله تعليمات اخلاقي و انساني را جاودان نداند و به اين نتيجه برسد كه اخلاق اساسا نسبي و موقت است، نتيجه اين عقيده اين است كه اصول اخلاقي و تربيتي و تعليماتي اسلام ( يا به‏طوركلي دين) هم نمي‏تواند اعتبار جاودانه داشته باشد و بايد پذيرفت كه اصول اخلاقي اگر هم اعتباري داشته است در زمان خودش معتبر بوده است و بعد از تغيير مقطع تاريخي آن و تغيير اوضاع بايد اين اصول اخلاقي تغيير نموده و آنگاه اصول اسلام نيز تغيير بكند و بخشي از اسلام (اخلاقيات آن) منسوخ گردد.(14)

/ 17