ویژگی‌های شخصیت امام حسین‌(ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ویژگی‌های شخصیت امام حسین‌(ع) - نسخه متنی

فاطمه‌ سلطان‌ محمدی‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



ويژگي‌هاي‌ شخصيت‌ امام‌ حسين‌(ع)


فاطمه‌ سلطان‌ محمدي‌



آيا تاكنون‌ انساني‌ را ديده‌ايد كه‌ با نام‌ خدا قيام‌ كند و به‌ حركت‌ در آيد، بميرد، ديديدچگونه‌ مقصد خود را كه‌ هدف‌ خويش‌ را نام‌ او، بر گزيند؟


مقصد او تا آن‌جا فرازست‌ كه‌ همه‌ چيز زندگي‌ را فرود مي‌بيند و هدف‌ چنان‌ برتر،جز ملكوت‌ اعلي‌ را مد نظر ندارد، گهواره‌اش‌ آسمان‌ هاي‌ برين‌ است‌ و جاي‌ هيچ‌ شگفتي‌نيست‌ كه‌ به‌ سويش‌ پركشد. خواستار پيوستن‌ بدان‌ سامان‌ بود، زيرا عشق‌ بازگشت‌ به‌اصل‌ خويش‌ و بازجستن‌ روزگار وصل‌ خويش‌ در وجودش‌ است‌.





  • هر كسي‌ كو دور ماند از اصل‌خويش
    ‌باز جويد روزگار وصل‌ خويش‌



  • ‌باز جويد روزگار وصل‌ خويش‌
    ‌باز جويد روزگار وصل‌ خويش‌




راه‌ خود را از ميان‌ سنگ‌ ها و خارها به‌ پيش‌ مي‌گيرد، خشنود و خوشدل‌ پيش‌مي‌رود و با آرامش‌ و اطمينان‌ دراين‌ ره‌ گام‌ بر مي‌دارد. با آرمان‌ برين‌ خود رازها بيان‌مي‌دارد. آيا فراسوي‌ الله خواستي‌ و جز به‌ سوي‌ الله بازگشتي‌، و پس‌ از الله و برتر از اوحقيقتي‌ هم‌ هست‌؟


اگر ما حسين‌ را برفراز همة‌ بزرگان‌ جاي‌ دهيم‌، نه‌ تنها بزرگي‌ را در وجود او بيشتربه‌ شمار آورده‌ايم‌، بلكه‌ بزرگي‌ را بر چكاد عظمت‌، مشاهده‌ كرده‌ايم‌ كه‌ در برابرش‌ بزرگان‌كوچك‌ ند، و شخصيتي‌ را نشان‌ داده‌ايم‌ كه‌ از همة‌ شخصيت‌ها برتر است‌، و ابر مردي‌ست‌در ميان‌ همة‌ مردان‌.


شخصي‌ كه‌ چون‌ از هر سوي‌ كوه‌ وجودش‌ فراز شوي‌ به‌ ستيغ‌ بزرگي‌ رسي‌، تا آن‌ جاكه‌ او را مركز برخورد بزرگواري‌ها با يكديگر و مجمع‌ يكتايي‌ ها مي‌يابي‌. زيرا بي‌گمان‌ هركس‌ در سرچشمه‌ عظمت‌ پيامبر(ص) و مردانگي‌ علي‌ و فضيلت‌ فاطمه‌ فراجوشيد، نمونة‌بي‌ همتاي‌ عظمت‌ انسان‌ خواهد شد و از آيات‌ و بينات‌ به‌ شمار خواهد رفت‌. ياداو، ياد يك‌شخص‌ نيست‌. ياد انسانيت‌ جاويدان‌ است‌ و تاريخ‌ او، سرگذشت‌ يك‌ قهرمان‌ نيست‌،تاريخ‌ يك‌ قهرماني‌ بي‌ همتا است‌. پس‌ حسين‌(ع) يك‌ شخص‌ است‌ اما آيت‌ اشخاص‌،يك‌ بزرگ‌ است‌ اما حقيقت‌ بزرگي‌.


بنابراين‌ شايسته‌ آن‌ است‌ كه‌ همچون‌ سرچشمه‌ الهام‌ كه‌ با نيرو مي‌جوشدوپرتوافكن‌ است‌ وبا تابش‌ انوار خود همه‌ نسل‌ها را روشنايي‌ مي‌بخشد پيوسته‌ از آسمان‌وجودش‌ نور گيريم‌، چه‌ اين‌ پرتوافكني‌ هميشگي‌ است‌.


اگر كسي‌ نيك‌ بينديشد بزرگ‌ترين‌ ژرفا، وفداكاري‌، و بزرگ‌ترين‌ نمونه‌ها را دروجود او مي‌يابد تا آن‌ جا كه‌ گويي‌ دست‌ خدا بر صفحه‌ ابديت‌ با مركب‌ خون‌رنگ‌ چنين‌نگاشته‌ است‌.


اخلاص‌ واژه‌اي‌ است‌ كه‌ معناي‌ آن‌ در سخت‌ترين‌ مرگ‌ نشان‌ داده‌ مي‌شود. كس‌مي‌خواهد مخلص‌ باشد بايد خود را آماده‌ براي‌ ناملايمات‌ چنين‌ مرگي‌ كند.



بررسي‌ ويژگي‌هاي‌ شخصيت‌ امام‌ حسين‌(ع)


به‌ حق‌ مي‌توان‌ گفت‌ كه‌ درك‌ ابعاد شخصيتي‌ امام‌ حسين‌ كاري‌ بس‌ مشكل‌ ودشوار است‌، آن‌ هم‌ با شرايط‌ پيچيده‌اي‌ كه‌ دارد. شرايطي‌ كه‌ بازتاب‌هاي‌ چندي‌ ازروشنايي‌ بر آن‌ افتاده‌، ليكن‌ در زير آن‌ موجي‌ است‌ خروشان‌ كه‌ محيط‌ اسلامي‌ آن‌ روزگاررا شكل‌ مي‌داد و آن‌ جريان‌ از روزي‌ پديدار شد كه‌ موضوع‌ حكومت‌ در ميان‌ عصبيت‌قبيلگي‌ و طرز تفكر ديني‌ در نوسان‌ بود ، سپس‌ به‌ رنگ‌هاي‌ گوناگون‌ درآمد و هر روز به‌شكل‌ نو نمايان‌ گرديد. و سرانجام‌ به‌ صورت‌ يك‌ عقيده‌ و دين‌ به‌ پايان‌ رسيد. بررسي‌ويژگي‌ هاي‌ شخصيت‌ حسين‌(ع) پژوهش‌ درباره‌ انساني‌ به‌ شمار نمي‌رود كه‌ داراي‌عناصري‌ ناگسستني‌ از يكديگر است‌ وبتوان‌ درباره‌اش‌ حكم‌ كرد و بلكه‌ بررسي‌ عناصرتاريخ‌ اسلامي‌ است‌.


ما دراين‌ نوشتار برآنيم‌ تا به‌ بررسي‌ گوشه‌اي‌ از ويژگي‌هاي‌ شخصيتي‌ آن‌ ابرمردتاريخ‌ اشاره‌ داشته‌ باشيم‌، اگر چه‌ قلم‌ قاصر و زبان‌ الكن‌ از بيان‌ شخصيت‌ عظيم‌ آن‌بزرگوار مي‌باشد. لكن‌:





  • آب‌ دريا را اگرنتوان‌ كشيد
    هم‌ به‌ قدر تشنگي‌ بايد چشيد



  • هم‌ به‌ قدر تشنگي‌ بايد چشيد
    هم‌ به‌ قدر تشنگي‌ بايد چشيد





1 - پاي‌بندي‌ به‌ اصول‌


يكي‌ از ويژگي‌هاي‌ شخصيتي‌ امام‌ حسين‌(ع) پاي‌بندي‌ آن‌ بزرگوار به‌ اصول‌ وبنيادها مي‌باشد. اين‌ ويژگي‌ را مي‌توان‌ در وصيت‌ وي‌ به‌ برادرش‌ محمد حنفيه‌ درك‌ نمودكه‌ فرمود: من‌ اين‌ قيام‌ را نه‌ از روي‌ خودبيني‌ و سبك‌سري‌ مي‌ كنم‌، نه‌ قصد طغيان‌ دارم‌ ونه‌ آهنگ‌ تبهكاري‌ در سر و نه‌ ستمگري‌ را در خود مي‌پرورانم‌، بلكه‌ تنها هدف‌ من‌ آن‌است‌ كه‌ درميان‌ امت‌ جدم‌ خواستار اصلاح‌ شوم‌. با اين‌ حركت‌ خود مي‌خواهم‌ به‌ معروف‌فرمان‌ دهم‌ و از منكر بازدارم‌. هر كس‌ بر پاية‌ حق‌ از من‌ پذيرا شد، خدا به‌ حق‌ بسي‌شايسته‌تر است‌ و هر كس‌ نپذيرفت‌، چنان‌ در آهنگ‌ خود پايداري‌ كنم‌ كه‌ خدا ميان‌ من‌ وآن‌ گروه‌ به‌ حق‌ قضاوت‌ فرمايد، كه‌ او از همه‌ داوران‌ بسي‌ بهتر است‌.


اين‌ سخنان‌ صريح‌ رادر كاخ‌ فرمانداري‌ و در مركز حكومت‌ و سرسراي‌ قدرت‌ بي‌هيچ‌ پروا و هراسي‌ بيان‌ كرد .با قلبي‌ استوار و شجاعتي‌ بي‌ نظير و با پشت‌گرمي‌ به‌ اصول‌اعتقادي‌ و پايداري‌ در مكتب‌. در اين‌ پاسخي‌ كه‌ امام‌ حسين‌(ع) به‌ وليد داد؛ قدرت‌ رودروايستادن‌ را با هوشمندي‌ سياسي‌ و راه‌ خردمندانة‌ رهايي‌ را با سلامت‌ منطق‌ و پديدة‌تسليم‌ را با اعتراض‌ شديد در هم‌ آميخته‌ است‌. در تاريخ‌ چنين‌ آمده‌:


وليد فرماندار مدينه‌، امام‌ حسين‌(ع) را دعوت‌ نمود و خبر مرگ‌ معاويه‌ را به‌ اوداد واو استرجاع‌ نمود، سپس‌ نامة‌ يزيد را در مورد گرفتن‌ بيعت‌ براي‌ او خواند. حسين‌ به‌ او گفت‌به‌ نظرم‌ نمي‌رسد كه‌ تو به‌ گرفتن‌ بيعت‌ من‌ براي‌ يزيد پنهاني‌ اكتفا كني‌، بلكه‌ خواستاربيعتي‌ آشكار هستي‌ كه‌ مردم‌ از آن‌ با خبر شوند .وليد گفت‌: آري‌ چنين‌ است‌ و امام‌حسين‌(ع) فرمود كه‌ برگرد و فردا همراه‌ گروهي‌ از مردم‌ نزد ما بيا.


در اين‌ هنگام‌ مروان‌ به‌ وليد گفت‌: به‌ خدا قسم‌ اگر حسين‌ هم‌ اكنون‌ بيعت‌ نكرده‌از تو جدا شود، هرگز نخواهي‌ توانست‌ بدو دست‌ يابي‌. او را حبس‌ كن‌ و تا بيعت‌ نكرده‌اجازه‌ بيرون‌ رفتن‌ به‌ وي‌ نده‌ يا اينكه‌ گردنش‌ را بزن‌.


حسين‌ رو به‌ مروان‌ كرده‌ به‌ او گفت‌: واي‌ بر تو اي‌ پسر زن‌ كبود چشم‌! تومي‌خواهي‌ گردن‌ مرا بزني‌ يا او! دروغ‌ گفتي‌ به‌ خدا قسم‌ و پستي‌ نشان‌ دادي‌. سپس‌ رو به‌وليد كرده‌ و گفت‌: فرماندار، ما از خاندان‌ نبوت‌ و سرچشمه‌ رسالتيم‌، خدا به‌ وسيله‌ ما آغازنهاد و به‌ وسيله‌ ما به‌ انجام‌ رسانيد. در حالي‌ كه‌ يزيد تبهكاري‌ ميخواره‌ و كشنده‌ اشخاص‌بي‌گناه‌ و آشكار سازندة‌ فساد و تبهكاري‌هاست‌. كسي‌ چون‌ من‌ با شخصي‌ چون‌ او بيعت‌نمي‌كند. ليكن‌ امشب‌ را به‌ فردا رسانيم‌ تا ببينيم‌ كدام‌ يك‌ از ما به‌ بيعت‌ و خلافت‌سزاوارتريم‌ .


قدرت‌ پايداري‌ براي‌ حق‌ در جان‌ها بانگ‌ و فرياد حق‌ نيز بي‌گمان‌ اثر كوبنده‌ خودرادر گوشهاي‌ باطل‌ مي‌گذارد. و در نتيجه‌ آن‌ را يا كر مي‌كند يا در صلاح‌ و حق‌ را به‌ روي‌وي‌ مي‌گشايد.


فرياد حق‌ امام‌ نيز همان‌ طنين‌ بلندي‌ بود كه‌ انعكاس‌ آن‌ در گوش‌ وليد پيچيد.چنانكه‌ وليد بعد از بيرون‌ رفتن‌ امام‌ حسين‌ خطاب‌ به‌ مروان‌ چنين‌ گفت‌: سبحان‌ ا... اگرحسين‌ گفت‌ بيعت‌ نمي‌كنم‌ او را بكشم‌؟ به‌ خدا سوگند گمان‌ نمي‌كنم‌ كسي‌ با دست‌آغشته‌ به‌ خون‌ حسين‌، خدا را ملاقات‌ كند و ميزان‌ عملش‌ بسي‌ سبك‌ نباشد. خدا در روزقيامت‌ بدو نمي‌نگرد و او را تزكيه‌ نمي‌كند و شكنجه‌اي‌ دردناك‌ بهره‌ او است‌.


2 - صراحت‌ در گفتار


ازديگر ويژگي‌هاي‌ شخصيتي‌ امام‌ صداقت‌ در گفتار آن‌ حضرت‌ مي‌باشد. اين‌ نيزيكي‌ از بزرگواري‌هايي‌ است‌ كه‌ در وجود امام‌ حسين‌ است‌.


در نظر برخي‌ افراد مبدأ و اصل‌ بسي‌ بزرگ‌ است‌، اما همراه‌ با نرمش‌ و نيرنگ‌.ليكن‌ امام‌ حسين‌ در برابر اصول‌ چنان‌ عظمتي‌ از خود نشان‌ داد كه‌ هرگز حاضر نبود دربرابر بيعت‌ با يزيد سرمويي‌ از آن‌ برگردد و دست‌ از آن‌ بردارد. و همان‌ فرياد بلندي‌ كه‌ چون‌شعلة‌ آتش‌ بود از او انتظار مي‌رفت‌. او دربارة‌ بيعت‌ با يزيد چنين‌ فرمود:


سپاس‌ ويژه‌ الله و آنچه‌ مشيت‌الله است‌ و نيرويي‌ به‌ كار نايد جز به‌ وسيلة‌ الله وصلوات‌ خدا بر رسولش‌ .مرگي‌ كه‌ سرنوشت‌ فرزندان‌ آدم‌ شده‌، چنان‌ برازنده‌ و زيباست‌ كه‌گردنبند جواهر در گردن‌ دختران‌ جوان‌، چنان‌ به‌ ديدار گذشتگانم‌ واله‌ و شيفته‌ام‌ كه‌ يعقوب‌مشتاق‌ ديدار يوسف‌ بود. بهترين‌ مرگ‌ در پيكار، مرگي‌ است‌ كه‌ من‌ با عشق‌ و افتخار با آن‌روبه‌رو مي‌شوم‌. هم‌ اكنون‌ به‌ چشم‌ پيوند تن‌ خويش‌ را مي‌نگرم‌ كه‌ گرگ‌هاي‌ بيابان‌ دركربلا پاره‌ پاره‌ مي‌كنند و شكم‌هاي‌ گرسنه‌ خود را از آنها پرمي‌كنند. خشنودي‌ خداخشنودي‌ خاندان‌ پيامبر است‌. در برابر آزمايش‌ او پايداري‌ را پيشه‌ مي‌كنيم‌ و در برابر،پاداش‌ پايداران‌ را به‌ دست‌ مي‌آوريم‌. پاره‌هاي‌ تن‌ رسول‌ خدا هرگز از او جدا نمي‌شوند،بلكه‌ همه‌ با هم‌ دربهشت‌ برين‌ گرد مي‌آيند و چشمش‌ را روشن‌ مي‌كنند. و پيماني‌ را كه‌ بااو بسته‌اند بدين‌ وسيله‌ به‌ سر رسانند. هان‌ بدانيد كه‌ تنها كسي‌ كه‌ پذيراي‌ پرداختن‌پاره‌هاي‌ جگر خويش‌ در راه‌ ماست‌ و به‌ روان‌ خويش‌ وعدة‌ ديدار پروردگار را داده‌ است‌،بايد با ما به‌ حركت‌ درآيد، زيرا من‌ بامدادان‌ عزم‌ رحيل‌ دارم‌.



3 - قاطعيت‌ در عمل‌


جنبه‌ ديگري‌ از ويژگي‌ شخصيتي‌ امام‌ حسين‌(ع)، قاطعيت‌ در عمل‌ مي‌باشد كه‌اين‌ جنبه‌ از عظمت‌ وي‌، عملي‌تر از صداقت‌ در گفتار است‌. چه‌ اين‌ يك‌ آهنگ‌ است‌ وعزم‌ قاطع‌ و تعهد دروني‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ هدف‌ نهايي‌ با وجود هر نوع‌ اشكالي‌. دركي‌ است‌كه‌ افراد حساس‌ چنان‌ آن‌ را احساس‌ مي‌كنند كه‌ گويي‌ در مغزشان‌ جوششي‌ چون‌ انفجارآتشفشان‌ به‌ وجود آمده‌ و در آنها جريان‌ مي‌يابد.


نمونه‌ اين‌ مطلب‌ سخنان‌ آتشين‌ و منطق‌ حسين‌(ع) در برابر كساني‌ بود كه‌مي‌خواستند نظر او را برگردانند. البته‌ اين‌ كسان‌ معذورند، زيرا نه‌ جاني‌ چون‌ جان‌ او در بر ونه‌ دركي‌ چون‌ درك‌ او در سر و نه‌ در قلب‌ خود همچون‌ او چنين‌ گدازه‌هايي‌ پر شرر داشتند.


يكي‌ از اين‌ افراد عبدالله بن‌ عمر مي‌باشد كه‌ اگر چه‌ يزيدي‌ نبود اما آن‌جا كه‌ بامردانگي‌ حقيقي‌ روبه‌رو مي‌شوند، قدرت‌ ابراز مردانگي‌ ندارد و چون‌ دانه‌هاي‌ ريز شن‌ كه‌در دامنه‌ كوهي‌ بلند قرار دارد، با وزش‌ باد به‌ پايين‌ سرازير مي‌شود. امام‌ حسين‌(ع) درپاسخ‌ به‌ وي‌ كه‌ از او خواسته‌ بود با گمراهان‌ از در آشتي‌ درآيد و او را از كشتار و كشته‌شدن‌بر حذر داشت‌، گفت‌:


«اي‌ اباعبدالرحمان‌، از جمله‌ پستي‌هاي‌ اين‌ جهان‌ در برابر خدا را نديده‌ وندانسته‌اي‌، كه‌ سر يحيي‌ بن‌ زكريا، به‌ يكي‌ از زنان‌ هرزه‌ و بدكاره‌ بني‌اسرائيل‌ هديه‌ داده‌شد؟»


از كلمات‌ امام‌ پي‌ ببريم‌، كه‌ حاضر نيست‌ از راه‌ حق‌ رو برگرداند.


4 - زيربار ستم‌ نرفتن‌


جنبه‌ ديگري‌ ازويژگي‌ شخصيتي‌ امام‌ حسين‌(ع) زيربار ستم‌ نرفتن‌ است‌. اين‌جنبه‌ از جنبه‌هاي‌ ديگر برتر و بالاتر مي‌باشد. چه‌ بسا افرادي‌ را ديده‌ايم‌ كه‌ زماني‌ كه‌دنبال‌ شهوتي‌ مي‌رود و يا كالاي‌ گرانبهايي‌ چشم‌ او را مي‌گيرد و به‌ دنيا پاسخ‌ مثبتي‌مي‌دهد، چگونه‌ اصول‌ و صراحت‌ و قاطعيت‌ ارزش‌هاي‌ موجود را از دست‌ مي‌دهد. و نه‌تنها معني‌ و ارزش‌ خود را ازدست‌ مي‌دهد، بلكه‌ به‌ ضد ارزش‌ نيز تبديل‌ شده‌ و موردسرزنش‌ قرار مي‌گيرد. و در اين‌ هنگام‌ شرافت‌، پستي‌ به‌ شمار مي‌آيد. زيربار نرفتن‌،سنگ‌ بناي‌ نخستين‌ ارزش‌ هاي‌ انساني‌ است‌، به‌ همين‌ جهت‌ امام‌ حسين‌(ع) جزنپذيرفتن‌ خواري‌ و زور به‌ چيزي‌ رضا نداد ودر اين‌ باره‌ سخني‌ گفت‌ كه‌ نفس‌ سركش‌ رانابود مي‌كند:


«سوگند به‌ خدا، نه‌ همچون‌ خوارشدگان‌ دست‌ تسليم‌ به‌ شما مي‌دهم‌ و نه‌ چون‌بندگان‌ ترسو فرار مي‌كنم‌. بندگان‌ خدا، به‌ پروردگار خود پناه‌ مي‌برم‌ از اين‌كه‌ بخواهيد مرااز خود برانيد و بيفكنيد و به‌ پروردگار خود پناه‌ مي‌برم‌، از هر خود بزرگ‌بيني‌ كه‌ به‌ روزقيامت‌ ايمان‌ نمي‌آورد.»


آري‌ خودداري‌ او از تن‌ دادن‌ به‌ ذلت‌ و خواري‌ چنان‌ مردانگي‌ به‌ مردان‌ آموخت‌ وزيربار ذلت‌ نرفتن‌ را به‌ آنان‌ تعليم‌ داد كه‌ هيچ‌ كس‌ تاكنون‌ نتوانسته‌ است‌ مانند او عمل‌كند.


آن‌ حضرت‌ از پذيرفتن‌ آسايش‌ ورفاه‌ و لذت‌ امتناع‌ ورزيد؛ زيرا لذت‌ و نعمت‌حقيقي‌ در چيزي‌ فراسوي‌ نعمت‌هاي‌ دروغين‌ زندگي‌ و خواست‌هاي‌ پست‌ ونادرست‌ آن‌مي‌باشد.


آن‌ كس‌ كه‌ هدف‌ والايي‌ در زندگي‌ انساني‌ دارد، چيزي‌ جز رسيدن‌ به‌ آن‌ رالذت‌بخش‌ نمي‌داند. و چيزي‌ جز عملي‌شدن‌ آن‌ را سعادت‌ نمي‌خواند.



5 - قهرماني‌ امام‌ حسين‌(ع) در بيان‌ هدف‌


اين‌ جنبه‌ از شخصيت‌ امام‌ حسين‌(ع) از جنبه‌هاي‌ ديگر آشكارتر است‌. هيچ‌ كس‌جز او بدين‌ زيبايي‌ از خود قهرماني‌ نشان‌ نداده‌ است‌.


يكي‌ از برترين‌ موقعيت‌ هاي‌ قهرماني‌ حسين‌ موقعيتي‌ است‌، كه‌ اين‌ سخنان‌ را به‌زبان‌ مي‌آورد:


«قوموا رحمكم‌ الله، الي‌ الموت‌ الذي‌ لا بدّمنه‌، فان‌ّ هذه‌ السّهام‌ رُسُل‌ القوم‌ اليكم‌.»؛خدا شما را رحمت‌ كند، به‌ سوي‌ مرگي‌ به‌ پاخيزيد كه‌ از آن‌ گريزي‌ نيست‌، زيرا اين‌ تيرهاپيام‌ آن‌ گروه‌ هستند به‌ سوي‌ شما براي‌ آغاز جنگ‌.


آن‌ حضرت‌ مدتي‌ از روز را تن‌ به‌ تن‌ يا جمعي‌، به‌ پيكار سپري‌ كردند، به‌ طوري‌ كه‌تعداد زيادي‌ از ياران‌ اندك‌ حسين‌(ع) كشته‌ شدند. در اين‌ هنگام‌ امام‌ ريش‌ خود را دردست‌ گرفت‌ و گفت‌:


«خشم‌ خدا هنگامي‌ بر يهود برافروخت‌ كه‌ براي‌ او فرزند قايل‌ شدند و خشمش‌هنگامي‌ بر نصارا شدت‌ يافت‌ كه‌ او را در رديف‌ سوم‌ تثليت‌ خود قرار دادند، و بر مجوس‌آنگاه‌ سخت‌ خشمگين‌ شد كه‌ به‌ جاي‌ او بر پرستش‌ ماه‌ و خورشيد دست‌ زدند، و غضبش‌بر گروهي‌ برافروزد كه‌ به‌ اتفاق‌ به‌ كشتن‌ فرزند دختر پيامبرشان‌ كمر بستند، اما سوگند به‌خدا در برابر خواستشان‌ سر تسليم‌ فرود نياورم‌ تا خداي‌ را در حالي‌ ملاقات‌ كنم‌ كه‌ با خون‌خويش‌ خضاب‌ كرده‌ باشم‌.


زيبايي‌ شجاعت‌ آن‌ جاست‌ كه‌ مي‌گويد: «خدا شما را رحمت‌ كند، به‌ سوي‌ مرگي‌برخيزيد» و آن‌ جا كه‌ «سوگند به‌ خدا تسليم‌ خواستشان‌ نگردم‌ تا خداي‌ متعال‌ را در حالي‌ملاقات‌ كنم‌ كه‌ با خون‌ خويش‌ خضاب‌ كرده‌ باشم‌.»


امام‌ حسين‌(ع) ياران‌ خود را بدون‌ هيچ‌ ترس‌ ونگراني‌ به‌ مرگ‌ فرامي‌خواند گويي‌به‌ خوردن‌ غذاي‌ لذيذي‌ دعوت‌ مي‌كند، زيرا مرگي‌ كه‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ هدف‌ باشد در كام‌ اوبسيار شيرين‌ و لذتبخش‌ مي‌باشد.



6 - همه‌ چيز را كوچك‌ شمردن‌ غير از خدا


اين‌ جنبه‌ از عظمت‌ امام‌ حسين‌(ع) هم‌ شگفت‌ انگيز است‌. هر چيزي‌ را جز خداكوچك‌ مي‌شمرد و همه‌ چيز را براي‌ رسيدن‌ به‌ هدف‌ نهايي‌ كه‌ همان‌ خداست‌، سهل‌مي‌داند. هر چند كه‌ مشكل‌ترين‌ كارها باشد. به‌ همين‌ علت‌ به‌ جرات‌ مي‌توان‌ او را دومين‌سازنده‌ كاخ‌ اسلام‌ ناميد، و او بود كه‌ كاخ‌ توحيد را باسازي‌ نمود.


او بود كه‌ يارانش‌ در جلوي‌ چشمش‌ به‌ كام‌ مرگ‌ مي‌رفتند و فرزندانش‌ پي‌ در پي‌ به‌تلخ‌ترين‌ منظره‌ و سوزناك‌ترين‌ شيوه‌ حرمش‌ را كه‌ در برابر او به‌ ناله‌ و بي‌تابي‌ مشغول‌ ند واز شدت‌ تشنگي‌ به‌ خود مي‌پيچند. با وجود اينها هيچ‌ كس‌ جز حسين‌ را نديده‌ايم‌ درچنين‌ موقعيتي‌ اصول‌ مكتب‌ را مقدس‌ داند و در برابر خدا و براي‌ رسيدن‌ به‌ خدا خم‌ به‌ابرو نياورده‌ و مشكلات‌ را براي‌ خدا به‌ جان‌ و دل‌ بخرد.



7 - سخاوت‌ و بخشش‌ و ديگرخواهي‌


اسلام‌ تنها ديني‌ است‌ كه‌ آموزش‌هاي‌ مادي‌ و معنوي‌ خود را بر پايه‌ اين‌ احساس‌گذاشته‌ است‌ و در توجه‌ بدان‌ به‌ اندازه‌اي‌ پيش‌ مي‌رود كه‌ آن‌ را پايه‌ ايمان‌ قرار داده‌ است‌.اگر اسلام‌ اعمال‌ ظاهري‌ و شعائر را بر پنج‌ پايه‌ قرار داده‌ است‌، ايمان‌ او هنگامي‌ استوارمي‌گردد كه‌ اين‌ احساس‌ به‌ تحقق‌ برسد.


رسول‌ خدا(ص) مي‌فرمايد: «كسي‌ از شما ايمان‌ نياورده‌، مگر اين‌كه‌ آنچه‌ براي‌ خودمي‌خواهد، براي‌ برادرش‌ هم‌ بخواهد.»


امام‌ حسين‌(ع) به‌ اقتضاي‌ فطرت‌ و آموزش‌هاي‌ دين‌، در زمينه‌ احساس‌ نوع‌دوستي‌ نمونه‌ بي‌مانندي‌ است‌. ابن‌ عساكر در تاريخ‌ كبير خود از قول‌ ابي‌ هشام‌ قناد نقل‌مي‌كند كه‌ كالايي‌ از بصره‌ براي‌ امام‌ حسين‌ برده‌ شد و تا آنها را نبخشيد از جاي‌ خودبرنخاست‌.


و نيز گفته‌اند سائلي‌ كوچه‌هاي‌ مدينه‌ را زير پا گذاشت‌ و آمد تا به‌ در خانه‌ حسين‌رسيد. كوبة‌ در را زد و چنين‌ گفت‌ امروز كسي‌ كه‌ به‌ اميد تو آمده‌ دست‌ خالي‌ برنگردد و آن‌كس‌ كه‌ حلقه‌ در تو را كوفت‌ نااميد نگردد. تو دارنده‌ بخشش‌ هستي‌ و سرچشمه‌ آن‌، پدر توكشنده‌ فاسقان‌ و منحرفان‌ بوده‌ است‌.


حسين‌(ع) در حال‌ نماز بود، همين‌ كه‌ صداي‌ سائل‌ را شنيد نمازش‌ را تمام‌ كرد وآمد. ديد آثار تنگدستي‌ بر چهرة‌ اعرابي‌ نشسته‌ است‌. زود برگشت‌ از قنبر، پرسيد: از هزينه‌خانه‌ چيزي‌ در نزدت‌ نمانده‌، گفت‌: فقط‌ دويست‌ درهم‌ مانده‌ كه‌ فرمودي‌ ميان‌ افراد خانه‌تقسيم‌ كنم‌. گفت‌: آنها را بياور كه‌ از افراد خانه‌ مستحق‌تري‌ رسيده‌. آنها را از قنبر گرفته‌ به‌اعرابي‌ داد و فرمود اين‌ مختصر را بگير و عذر مرا بپذير و بدان‌ كه‌ دلم‌ براي‌ تو بسي‌مي‌سوزد و سپس‌ فرمود: اگر در دست‌ ما يك‌ چوبدستي‌ بود كه‌ دراز مي‌شد، (امكان‌ و قدرت‌مالي‌ داشتيم‌) آسمان‌ جود ما باران‌ بخشش‌ بر تو مي‌باريد. ليكن‌ پيشامدهاي‌ روزگار بسي‌گوناگون‌ است‌ و دست‌ ما از درم‌ بسي‌ تهي‌ است‌. اعرابي‌ آن‌ را گرفت‌ و گفت‌: خدا بهترمي‌داند رسالتش‌ را در چه‌ خانواده‌اي‌ قرار داده‌ است‌.


ياقوت‌ مستعصمي‌ از انس‌ روايت‌ مي‌كند كه‌ گفت‌: در نزد حسين‌(ع) نشسته‌ بودم‌كه‌ زني‌ خدمتگزار با دسته‌ گلي‌ وارد شد و با دادن‌ آن‌ گل‌ به‌ وي‌ تحيت‌ گفت‌، حسين‌ درپاسخ‌ تحيت‌ به‌ او گفت‌: تو آزادي‌ به‌ خاطر خداي‌ متعال‌. به‌ او گفتم‌ خدمتگزاري‌ دسته‌گلي‌ براي‌ تو مي‌آورد، تو او را آزادي‌ مي‌كني‌ فرمودند: خدا ما را اين‌ چنين‌ تربيت‌ كرده‌است‌و چنين‌ مي‌فرمايد:


«و اذا حُييتم‌ بتحية‌ٍ فحيّوا باَحسن‌ منها اورُدّوها» از آن‌ تحيت‌ بهتر آزاد كردن‌اوبود.



8 - شجاعت‌


انسان‌ هر چند كه‌ استعدادهايي‌ سرشار، گسترده‌ و برتر داشته‌ باشد، جز با تقويت‌ وتحكيم‌ آنها به‌ وسيله‌ شجاعت‌، به‌ پيروزي‌ شايان‌ نمي‌رسد، زيرا شجاعت‌ به‌ معناي‌ به‌ كاربردن‌ توانمندانه‌ اين‌ استعدادها و دادن‌ ارزش‌ حقيقي‌ به‌ آنهاست‌.


پس‌ شجاعت‌ رساترين‌ تعبير براي‌ نيروهاي‌ دروني‌ است‌. هر شخصيتي‌، در هرموقعيتي‌ كه‌ باشد، هنگامي‌ كه‌ شجاعت‌ ندارد، ارزش‌ انساني‌ خود را از دست‌ مي‌دهد، به‌پژمردگي‌ مي‌گرايد، زبوني‌ بر او چيره‌ مي‌گردد و ترس‌ هم‌، به‌ هر شكل‌ آن‌ بيماري‌كشنده‌اي‌ است‌ كه‌ شخصيت‌ را، با همة‌ خرمي‌ و سرزندگيش‌ غافلگير مي‌ كند و مي‌كشد.


شجاعت‌ مهار كردن‌ خود در برابر هر عاملي‌ است‌، با هر شدت‌ و قدرت‌ كه‌ باشد،همچنين‌ وجود و مقدار بقاء امم‌ و عزت‌ و سربلندي‌ آنها وابسته‌ به‌ ميزان‌ بهره‌اي‌ است‌ كه‌از شجاعت‌ داشته‌ باشند. همچنين‌ خويشتن‌داري‌ و صراحت‌ لهجه‌ و مقاومت‌ باناملايمات‌ و سختيهاي‌ روزگار و احترام‌ به‌ آزادي‌ ديگران‌ ناشي‌ از ملكه‌ شجاعت‌ است‌.


تمام‌ مظاهر اين‌ شجاعت‌ در حسين‌(ع) وجود داشت‌ و روح‌ و جسم‌ او مركز نمايش‌عاليترين‌ مرتبه‌ شجاعت‌ بود. وي‌ با قوت‌ قلب‌ در نبرد با دليران‌ اقدام‌ كرد و صابرانه‌ حمله‌مي‌نمود و فرار از جهاد را پستي‌ و عار مي‌دانست‌. با نفسي‌ مطمئن‌ و عزمي‌ آرام‌ به‌استقبال‌ شدائد مي‌رفت‌. مصافحه‌ با شمشير و نيزه‌ را در راه‌ خدا غنيمت‌ مي‌دانست‌ وجانبازي‌ و ريختن‌ خون‌ دل‌ را در راه‌ عزت‌ بهايي‌ كم‌ مي‌شمرد، و از پستي‌ و دنائت‌ ابامي‌كرد، اگر چه‌ متضمن‌ قتل‌ و شهادت‌ باشد.


طبري‌ و ابن‌ اثير از عبدا... بن‌ عمار نقل‌ كرده‌اند كه‌ وقتي‌ پيادگان‌ لشكر عمرسعد ازچپ‌ و راست‌ حمله‌ كردند، آن‌ حضرت‌ بر آنها كه‌ از جانب‌ راست‌ حمله‌ور شده‌ بودند حمله‌كرد تا گريختند و بر آنها كه‌ در سمت‌ چپ‌ بودند، حمله‌ فرمود تا آنها را نيز تاراند، و در اين‌حال‌ عمامه‌ بر سر و پيراهن‌ خزي‌ در برداشت‌. به‌ خدا سوگند هرگز شكسته‌اي‌ را نديدم‌ كه‌فرزندانش‌ و اهل‌ بيت‌ و اصحاب‌ و يارانش‌ كشته‌ شده‌ باشند، دلدارتر و قوي‌تر و بي‌ بيم‌تراز حسين‌. به‌ خدا سوگند پيش‌ از او و بعد از او كسي‌ را مثل‌ او نديدم‌. به‌ هر سو حمله‌ مي‌كردو لشكر از او مي‌گريختند.


ابن‌ ابي‌الحديد مي‌گويد:


كيست‌ در شجاعت‌ مانند حسين‌ بن‌ علي‌ كه‌ در ميدان‌ كربلا گفتند: ما نديديم‌كسي‌ را كه‌ انبوه‌ مردم‌ بر او حمله‌ور شده‌ باشند، و از برادران‌ و اهل‌ و ياران‌ جدا شده‌ باشد،شجاعتر از او مانند شير، سواران‌ را در هم‌ مي‌شكست‌ و چه‌ گمان‌ مي‌بري‌ به‌ مردي‌ كه‌راضي‌ به‌ پستي‌ نشد و دست‌ در دست‌ آنهانگذارد تا كشته‌ شد.



9 - صبر و شكيبايي‌


چنان‌كه‌ از مفهوم‌ آيات‌ و روايات‌ استفاده‌ مي‌شود، علاوه‌ بر بلندي‌ مقام‌ و رتبة‌صابران‌ معلوم‌ مي‌گردد كه‌ صبر كليد بركات‌ و مقدمة‌ نيل‌ به‌ مقامات‌ معنوي‌ و شرط‌ توفيق‌در هر كار خير و علم‌ و عمل‌ و كسب‌ هر فضيلت‌ است‌.


امام‌ حسين‌(ع) در مقام‌ صبر امتحاني‌ داد كه‌ دوست‌ و دشمن‌ از آن‌ شگفت‌ زده‌شدند و فرشتگان‌ بر حسب‌ زيارت‌ ناحية‌ مقدسه‌ «و لقد عجبت‌ُ مِن‌ صبرك‌َ ملائكه‌السماء» نيز از آن‌ شكيبايي‌ در تعجب‌ ماندند.


صبر امام‌ حسين‌(ع) تنها صبر در يك‌ زمينه‌ خاص‌ نبود. بلكه‌ شخصيت‌ وجودي‌آن‌ حضرت‌ مزين‌ به‌ جميع‌ انواع‌ صبر بود. صبر در جهاد، صبر در عبادت‌، صبر درمشكلات‌، صبر در مصيبت‌، صبر در خشم‌ و غضب‌ و... آن‌ حضرت‌ در مرحله‌ عمل‌ از خودشكيبايي‌ نشان‌ مي‌دادند.


يكي‌ از نمونه‌هاي‌ صبر و بزرگواري‌ امام‌ زماني‌ است‌ كه‌ امام‌ در مقابل‌ لشكريان‌ حرصبر نمودند و وقتي‌ كه‌ در يك‌ روز گرم‌ و آفتابي‌ نزد امام‌ رسيدند و امام‌(ع) ديدند كه‌ آنها به‌سختي‌ تشنه‌ هستند، فرمان‌ داد تا به‌آنها و اسبهايشان‌ آب‌ بدهند و بر حسب‌ امر امام‌تمام‌ سپاه‌ دشمن‌ و مركب‌هايشان‌ را نيز سيراب‌ كردند و بر پاها و شكم‌ چهار پايانشان‌ آب‌پاشيدند.


از نمونه‌هاي‌ صبر آن‌ حضرت‌ امتناعي‌ است‌ كه‌ از ابتدا به‌ جنگ‌ داشت‌. با اينكه‌مي‌دانست‌ لشكر كفر پيشه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ بر او و عزيزانش‌ رحم‌ نمي‌كنند و با اين‌كه‌ از آنهاكارهايي‌ سرمي‌زد كه‌ صبركردن‌ را در مقابل‌ آنان‌ دشوار مي‌نمود، ولي‌ آن‌ حضرت‌ حجّت‌ رابر آنها تمام‌ ساخت‌ و نه‌ خود و نه‌ اصحابش‌ دست‌ به‌ اسلحه‌ نبردند.


هم‌ چنين‌ وقتي‌ آب‌ را روي‌ امام‌ و اصحابش‌ بسته‌ بودند و در لشكر امام‌ حسين‌(ع)هيچ‌ زن‌ و مرد و كوچك‌ و بزرگي‌ نبود، مگر اين‌ كه‌ تشنه‌ بودند و صداي‌ تشنگي‌ آنهاهمواره‌ به‌ گوش‌ امام‌ مي‌رسيد. آن‌ حضرت‌ از ابتدا به‌ جنگ‌ خودداري‌ نمود. زيرامي‌خواست‌ جنگش‌ با آنها صورت‌ دفاع‌ داشته‌ باشد.


آري‌ صبر آن‌ حضرت‌ در مقابل‌ تشنگي‌، و نشانه‌ تصميم‌ و عزم‌ راسخ‌ فوق‌العاده‌ آن‌امام‌ همام‌ مي‌باشد.



نتيجه‌


آنچه‌ گفته‌ شد از مهم‌ترين‌ عناصر شخصيتي‌ بود كه‌ امام‌ حسين‌(ع) بيشترين‌بهره‌ را از هر يك‌ برده‌ است‌، لذا او شخصيتي‌ است‌ برتر از ديگر شخصيت‌ها، و اگربخواهيم‌ شخصيت‌ او را با ديگران‌ مقايسه‌ كنيم‌، جوابي‌ جز اين‌ ضرب‌المثل‌ عربي‌نخواهيم‌ داشت‌:


«اريه‌ السها و يريني‌ القمر» يعني‌ من‌ ستارة‌ سها را به‌ او نشان‌ مي‌دهم‌ و او ماه‌ رابا همه‌ وضوحش‌ به‌ من‌ نشان‌ مي‌دهد.


او به‌ دنيا با چشمي‌ ديگر و از زاويه‌اي‌ ديگر نگريست‌ و در نتيجه‌ آن‌ را چنان‌ كه‌حقيقتش‌ بود ديد، نه‌ كمترين‌ تمايلي‌ به‌ دنيا در او پيدا شد و نه‌ كوچكترين‌ چشم‌ داشتي‌بدان‌ در وجودش‌ پيدا گرديد.


امام‌ حسين‌(ع) در اين‌ دانشگاه‌ درسي‌ به‌ ما مي‌دهد. كه‌ نمونه‌ درخشاني‌ از رهبرمبارزي‌ را به‌ ما نشان‌ مي‌دهد كه‌ چون‌ پا به‌ ميدان‌ حق‌ و باطل‌ مي‌گذاشت‌ جز با پيروزگردانيدن‌ حق‌ يا فداشدن‌ در راه‌ آن‌ از ميدان‌ برنمي‌گشت‌. اگر چه‌ پيروزي‌ حق‌ حتمي‌ است‌و اگر چه‌ باطل‌ را براي‌ چند روز صولتي‌ و اهل‌ باطل‌ را دولتي‌ باشد، ليكن‌ پايدار نيست‌.


حسين‌ اي‌ همايون‌ هماي‌ سعادت‌حسين‌ اي‌ شه‌ ملك‌ صبر و شهامت‌


فروغي‌ زنور تو خورشيد رخشان‌ز درياي‌ جود تو كوثر حكايت‌


تويي‌ نور چشمان‌ زهرا و حيدرگل‌ احمد بوستان‌ رسالت‌


بپا از قيام‌ تو شد پرچم‌ دين‌نگون‌ گشت‌ اعلام‌ كفر و ضلالت‌




منابع‌:


قرآن‌ مجيد


1- ارشاد شيخ‌ مفيد، موسسه‌ نشر اسلامي‌ .قم‌ 1418.


2- بحار الانوار مجلسي‌، تحقيق‌ و نشر دارالاحياء التراث‌، بيروت‌، 1412 ق‌.


3- تاريخ‌ طبري‌.


4- برترين‌ هدف‌ در برترين‌ نهاد اثر سيدمحمد مهدي‌ جعفري‌، ج‌ اول‌، انتشارت‌ وزارت‌فرهنگ‌ و ارشاد اسلامي‌.


5- پرتويي‌ از زندگي‌ امام‌ حسين‌(ع): شيخ‌ عبدالله علايلي‌، ج‌ اول‌، انتشارات‌ وزارت‌فرهنگ‌ و ارشاد اسلامي‌.


6- پرتويي‌ از عظمت‌ امام‌ حسين‌ شيخ‌ لطف‌ا... صافي‌، چاپ‌ دوم‌، انتشارات‌ كتابخانه‌صدر تهران‌


7- شرح‌ نهج‌ البلاغه‌ ابن‌ ابي‌ الحديد، كتابخانه‌ آيت‌ا... مرعشي‌ نجفي‌ 1404 ق‌


8- مثير الاحزان‌ ابن‌ نما.


9- مجازات‌ النبويه‌ سيد رضي‌.



/ 1