وظايف شاگرد در برابر استاد - آیین بندگی (ترجمه عده الداعی) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آیین بندگی (ترجمه عده الداعی) - نسخه متنی

ابن فهد حلی/ مترجم: حسین غفاری ساروی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يـعـنى : خدايى كه هفت آسمان وهمانند آنها, زمين را آفريد, فرمانش بين آنها فرودمى آيد (واجرا مى گردد) تا شما بدانيد كه او بر هر چيزى قادراست وعلمش به هرچيزى احاطه دارد. همين يك آيه در شرف علم خصوصا علم توحيد بسنده مى كند. آيه ديگر آنجاست كه مى فرمايد: (وما خلقت الجن والا نس الا ليعبدون ) ((69)) . يعنى : جن وانس را خلق نكردم مگر اينكه عبادت كنند (وبنده من باشند). هـمـيـن يك آيه در شرف بندگى وعبادت كافى است , پس سزاواراست كه بنده جز به اين دو كار (يـعـنى علم وعمل ) مشغول نگردد و جز براى اين دو زحمت نكشد وبه چيز ديگر دل نبندد, چون غير از اين دو همه باطل وبيهوده اند وهيچ خير وحاصلى در آنها نيست . ايـن را كـه فـهـميدى بدانكه در بين اين دو گوهر, گوهر علم برتر از گوهر عبادت است كه رسول خدا (ص ) فرمود: ـ فضل العلم احب الى اللّه من فضل العبادة . يعنى : فضيلت علم نزد خداوند سبحان , محبوبتراست از فضيلت عبادت . ـ فضل العالم على العابد كفضل القمر على سائر النجوم ليلة البدر. يعنى : برترى عالم بر عابد مانند برترى مهتاب است
بر ستارگان در شب بدر. ـ يا على , نوم العالم افضل من عبادة العابد يا على , ركعتين يصليهما العالم افضل من سبعين ركعة يصليهما العابد.. يـعنى : اى على !! خواب عالم برتر از عبادت عابداست . اى على ! دو ركعت نمازى كه عالم بگزارد برتراست از هفتاد ركعت نماز عابد. ـ يا على , ساعة العالم يتكى ء على فراشه ينظر فى العلم خير من عبادة سبعين سنة . يـعـنـى : اى على ! زمانى كه عالم به بستر خود تكيه مى دهد ودر علم خود تفكر مى كند,از هفتاد سال عبادت برتراست .

ديدن چهره عالم بلكه ديدن درب خانه اش عبادت است . واز على (ع ) روايت است كه فرمود: ـ جـلـوس ساعة عند العلماء احب الى اللّه من عبادة الف سنة , والنظر الى العالم احب الى اللّه مـن اعـتكاف سنة فى بيت الحرام , وزيارة العلماء احب الى اللّه تعالى من سبعين , طوافا حول البيت وافـضـل مـن سبعين حجة وعمرة مبرورة مقبولة ورفع اللّه تعالى له سبعين درجة وانزل اللّه عليه الرحمة وشهدت له الملائكة ان الجنة وجبت له . يـعنى : يك ساعت نزد علما نشستن در پيشگاه خداوند از هزار سال عبادت برتراست . و ديدن عالم , نـزد خـدا مـحـبـوبـتـراست از يك سال به اعتكاف نشستن درمسجد الحرام . زيارت علما, دوست داشتنى تراست از هفتاد طواف , گردخانه كعبه وبرتراست از هفتاد حج وعمره قبول شده , خداوند عـالم را هفتاد درجه بالا مى بردورحمت را بر او نازل مى كند وملائكه شهادت مى دهند كه بهشت بر او واجب شده است . امـا بـايـد تـوجـه شود كه مبادا عالم به علمش اكتفا كند واز عبادت وبندگى باز بماند كه در اين صـورت , عـلـمـش بـر باد خواهد رفت , چون علم به منزله درخت است وعبادت به منزله ميوه آن وارزش واهـمـيـت درخت به ميوه آن مى باشد و گر نه براى هيزم شدن ودر نهايت سوختن خوب است , بنابر اين , بنده خدا بايد هر دو را داشته باشد ولى بين اين دو, علم , مقدم است , چون هم علم اصـل واسـاس عمل است وهم در آن حديث شريف فرمودند علم پيشواى عمل است وعمل پيرو او, اين امامت وپيشوايى , دو وظيفه بر عهده ات مى گذارد: اول ايـنـكـه : بـايـد مـعـبـودت را بـشـنـاسى , چون معبود ناشناخته را كه نمى توان پرستيد وازاو فرمانبردارى كرد ـ دليلهاى عقلى مؤيد همين معناست .

دوم ايـنـكه : بدانى وظيفه ات در برابر آن معبود چيست وچگونه بايد عبادت واطاعت كنى تا مبادا عـمـلـى را كـه او خـوش ندارد, به عنوان اطاعتش انجام دهى كه اين را ازآيات وروايات مى توان استفاده كرد. از عالمى پرسيدند علم برتراست يا عمل ؟ گفت : علم براى جاهل برتراست وعمل براى عالم . عـلاوه بـر ايـنـها, مى دانى كه علم بدون عمل در فرداى قيامت , نفعى نخواهد داشت بلكه موجب گرفتارى صاحبش خواهد گرديد, مگر سخن رسول حق (ص ) رانشنيدى كه فرمود: ـ ان اهـل الـنار ليتاءذون من ريح العالم التارك لعلمه , وان اشد اهل النار ندامة وحسرة رجل دعـا عـبدا الى اللّه فاستجاب له وقبل منه فاطاع اللّه فادخله الجنة وادخل الداعى النار بتركه علمه واتباعه الهوى .

يـعـنى : اهل جهنم از بوى بد عالمى كه اهل عمل نبود, در آزارند, بيشترين پشيمانى وحسرت در بـيـن اهـل جهنم مخصوص كسى است كه فردى را به راه خدا خواندوآن فرد پذيرفت وعمل كرد وخـداونـد اورا وارد بـهشت نمود, اما خودش داخل جهنم گرديد, چون علمش را ترك واز هواى نفسش تبعيت نمود. سعيد بن هشام روايت كرده است كه شنيدم حضرت صادق (ع ) در مورد آيه : (فكبكبوا فيها هم والغاوون ) ((70)) . يعنى : معبودهاى دروغين وغاوون را در جهنم سرنگون اندازند فرمود:

ـ الغاوون هم الذين عرفوا الحق وعملوا بخلافه . يعنى : غاوون , كسانى هستند كه حق را شناختند ولى بر خلافش عمل كردند. ونيز فرمود: ـ اشد الناس عذابا عالم لا ينتفع من علمه شيئا. يعنى : شديدترين عذاب را عالمى دارد كه از علمش بهره اى نبرده است . ونيز فرمود: ـ تعلموا ما شئتم ان تعلموا فلن ينفعكم اللّه بالعلم حتى تعملوا به , لا ن العلماءهمتهم الرعاية , والسفهاء همتهم الرواية . يـعـنى : هر چه مى خواهيد بياموزيد ولى خداوند متعال در برابر عملتان به شما بهره مى رساند , نه عـلـمـتان , چون علما سعيشان در به كار بستن دانسته هاست ولى , بى خردان وسفيهان , همتشان جمع آورى ونقل سخنان مى باشد. در رابطه با فضيلت علم وعلما آيات وروايات بسيارى وارد شده منجمله : (شهد اللّه انه لا اله الا هو والملائكة واولوا العلم ) ((71)) . يـعـنـى : ذات اقـدس الـهى شهادت مى دهد كه وجزا معبودى نيست وملائكه واهل علم نيز (اين چنين شهادت مى دهند). (هل يستوى الذين يعلمون والذين لا يعلمون ) ((72)) . يعنى : آيا آنانكه مى دانند با آنانكه نمى دانند برابرند؟.

امام صادق (ع ) فرمود: ـ اذا كان يوم القيامة جمع اللّه الناس فى صعيد ووضعت الموازين فيوزن دماءالشهداء مع مداد العلماء فيرجح مداد العلماء على دماء الشهداء. يعنى : وقتى روز قيامت فرا برسد, همه مردم در يك سرزمين جمع شده ترازوهاى سنجش اعمال نـهـاده مى شود, آنگاه خونهاى شهدا را با جوهر قلم علما مى سنجندكه در اين سنجش , جوهر قلم علما بر خونهاى شهدا برترى مى يابد. يـكى از علما در تفسير اين حديث گفته است : سر برترى اين است كه خون شهيدبعد از مرگش , نفعى نمى رساند , ولى جوهر قلم عالم , پس از مرگ او, براى ديگران نفع دارد ((73)) . ونيز فرمود: ـ اذا مـات الـمـؤمـن وتـرك ورقـة واحدة عليها علم تكون تلك الورقة سترا بينه وبين النار, واعطاه اللّه بكل حرف عليها مدينة اوسع من الدنيا سبع مرات . يعنى : اگر مؤمن هنگام مرگش يك برگه از او باقى بماند كه در آن علمى گنجانده شده باشد, اين برگ , مانع وپوششى مى شود بين او وآتش جهنم . وخداوند متعال درمقابل هر يك حرفى كه بر آن ورقه نوشته شده , يك شهر در بهشت به او مى دهد كه هفت برابر دنياست .

بـايـد توجه داشت كه منظور از اين علم , فقط حاضر ساختن مسائل علمى در صفحه ذهن يا بحث وجـدل واسـتدلال نيست , بلكه علمى است كه خوف بنده از خداوندمتعال را زياد كند ونسبت به اعمالى كه در آخرت نافع است , نشاط ايجاد نمايدوموجب ازدياد زهدش گردد. امام موسى بن جعفر (ع ) فرمود: ـ اولـى الـعلم بك ما لا يصلح لك العمل الا به , واوجب العلم عليك ما انت مسؤول عن العمل بـه , والـزم الـعلم لك ما دلك على صلاح قلبك واظهر لك فساده واحمد العلم عاقبة ما زادك فى عملك العاجل , فلا تشغلن بعلم ما لا يضرك جهله , ولا تغفلن عن علم ما يزيد فى جهلك تركه .

يـعـنـى : سـزاوارتـريـن علمى كه بايد به دنبالش باشى آن علمى است كه بدون آن عملت خراب مـى شـود وواجب ترين علم آن است كه فرداى قيامت در مورد عمل بدان ازتو سؤال خواهند كرد ولازمترين علم آن است كه صلاح وفساد جانت را به توبنماياند وپسنديده ترين عاقبت وسرانجام را علمى دارد كه موجب ازدياد اعمال نيك دنياى تو شود, پس مبادا وقت وعمر خودرا صرف آموختن چـيـزى كـنـى كـه اگـرنـدانى ضررى به حال تو ندارد ومبادا از علمى كه تركش موجب ازدياد جهلت مى گردد غافل بمانى .

اگـر بـه قـرآن كـريـم نـظـر كنى مى بينى كه اين كتاب انسان سازى , علما را اين چنين توصيف مى كند: (انما يخشى اللّه من عباده العلماء) ((74)) . يعنى : از بين بندگان , تنها علما هستند كه از خدا مى ترسند. در ايـن آيـه خـداوند متعال علما را متصف به وصف خشيت نمود, يعنى آن كه خشيت ندارد, عالم نيست . (امـن هو قانت اناء الليل ساجدا وقائما يحذر الاخرة ويرجو رحمة ربه قل هل يستوى الذين يعلمون والذين لا يعلمون ) ((75)) . يعنى : آيا آن كس كه در همه ساعات شب به عبادت پرداخته يا در سجوداست
يا درقيام واز آخرت بيمناك است وبه رحمت پروردگارش اميدوار, با آن كه چنين نيست يكسان است ؟ بگو آيا آنانى كه مى دانند با آنانى كه نمى دانند برابرند؟. در اين آيه علما را توصيف نموده است به : شب زنده دارى . نماز شب خواندن . راكع وساجد بودن . وخوف ورجا داشتن . (ذلك بان منهم قسيسين ورهبانا وانهم لا يستكبرون ) ((76)) . يـعـنـى : چـون بعض از اينان قسيس هستند وبعض ديگر رهبانى كه تكبر نمى ورزند,(قبل از اين مى فرمايد: دشمن ترين مردم نسبت به مؤمنين يهودند ومهربانترين آنان نصارى هستند).

منظور از قسيس , عالم مسيحى است كه نبايد تكبر داشته باشد. امام صادق (ع ) فرمود: ـ الـخشية ميراث العلم , والعلم شعاع المعرفة وقلب الا يمان , ومن حرم الخشية لا يكون عالما وان شق الشعير بمتشابهات العلم , كما قال اللّه تعالى : انما يخشى اللّه من عباده العلماء. يـعنى : هراس از پروردگار, ميراث دانش است ودانش , شعاع نور معرفت وجان ايمان . آن كس كه خشيت وهراس ندارد, عالم نيست اگر چه با دانسته هاى شبيه به علمش دانه جورا شكافد ((77)) , چون ذات اقدس الهى فرمود: در بين بندگان خدا تنهاعلمايند كه از او هراسناكند.

رسول خدا ـ صلى اللّه عليه وآله وسلم ـ فرمود: ـ لا تـجلسوا عند كل داع مدع يدعوكم من اليقين الى الشك , ومن الا خلا ص الى الرياء, ومن الـتواضع الى التكبر, ومن النصيحة الى العداوة , ومن الزهد الى الرياء, ومن التواضع الى التكبر, ومن الـنصيحة الى العداوة , ومن الزهد الى الرغبة ,وتقربوا من عالم يدعوكم من الكبر الى التواضع , ومن الرياء الى الا خلا ص , ومن الشك الى اليقين , ومن الرغبة الى الزهد, ومن العداوة الى النصيحة . يـعنى : نزد هر صاحب ادعايى كه شمارا به گرد خويش مى خواند ننشينيد كه يقين شمارا به شك تـبـديـل مـى كند و اخلاصتان را مبدل به ريا مى نمايد. تواضع را از شماگرفته , متكبرتان مى كند. ونـصـيـحت وخير خواهى را زدوده , تخم عداوت ودشمنى را در دلتان مى كارد وبالاخره زهدتان تـبـديـل به دنياگرايى مى گردد, بلكه به عالمى نزديك شويد كه به عكس , بخواهد كبر شمارا به تواضع تبديل كند ورياءتان را به اخلاص مبدل نمايد. شكتان بدل به يقين گردد واز دنيا گرايى به زهد روى نماييدودشمنى وعداوت را مبدل به خير خواهى ونصيحت گرداند. حضرت عيسى (ع ) فرمود: ـ اشقى الناس من هو معروف عند الناس بعلمه مجهول بعمله .

يعنى : بدبخت ترين فرد كسى است كه تنها به علمش معروف و نسبت به عملش ناشناخته باشد. ونيز از آن حضرت نقل است كه فرمود: ـ راءيـت حـجـرا مكتوبا عليه اقلبنى فقلبته فاذا عليه من باطنه : من لا يعمل بمايعلم مشوم عليه طلب ما لا يعلم , ومردود عليه ما علم . يـعـنـى : سـنـگـى را ديدم كه بر رويش نوشته بود: مرا برگردان , وقتى كه برگرداندم ديدم در اندرونش نوشته شده : كسى كه به دانسته ها وعلومش عمل نمى كند, علم آموزيش به ضررش تمام مى شود وهرچه مى داند عليه او به كار گرفته خواهدشد ((78)) .

خداوند متعال بر داوود نبى اينگونه وحى فرستاد: ـ ان اهون ما انا صانع بعبد غير عامل بعلمه من سبعين عقوبة باطنية ان اخرج من قلبه حلاوة ذكرى . يـعنى : اگر عالم به علمش عمل نكند, اورا به هفتاد عقوبت وعذاب باطنى ودرونى دچار مى كنم كه كمترين وكوچكترينش اين است كه شيرينى ذكرم را از قلبش مى برم . واز رسول خدا (ص ) نقل است كه فرمود: ـ الـعلم الذى لا يعمل به كالكنز الذى لا ينفق منه اتعب صاحبه نفسه فى جمعه ولم يصل الى نفعه . يـعـنـى : علمى كه بدان عمل نشود مانند گنجى است كه خرج نگردد , صاحبش خودرادر جمع آورى آن به زحمت انداخته ولى به نفعش نرسيده است . واز اميرالمؤمنين (ع ) نقل شده است كه : ـ العلم مقرون الى العمل , فمن علم عمل , ومن عمل علم , والعلم يهتف بالعمل فان اجابه والا ارتحل . يعنى : علم همراه عمل است , هر كس كه مى داند عمل مى كند وهركس كه عمل مى كند, مى داند. علم صاحبش را با صداى بلند به عمل مى خواند, اگر او اين دعوت را بپذيرد, علمش باقى مى ماند, اما اگر اين دعوت را رد نمايد, علمش كوچ خواهدكرد. واز امام صادق (ع ) در تفسير آيه شريفه : (انما يخشى اللّه من عباده العلماء)آمده است :

ـ يعنى من يصدق قوله فعله , ومن لم يصدق قوله فعله فليس بعالم . يـعـنـى : عالم كسى است كه كردارش , گفتارش را تصديق نمايد وكسى كه گفتارش به وسيله كردارش تصديق نگردد, عالم نيست . از رسول خدا (ص ) نقل شده است كه فرمود: ـ اوحـى اللّه الى بعض انبيائه : قل للذين يتفقهون لغيرالدين , ويتعلمون لغيرالعمل , ويطلبون الـدنـيـا لـغير الا خرة , يلبسون للناس مسوك الكباش وقلوبهم كقلوب الذئاب , السنتهم احلى من العسل , واعمالهم امر من الصبر: اياى يخادعون ؟! وبى يستهزؤون ؟! ولا تيحن لكم فتنة تذر الحكيم حيرانا.

يعنى : خداوند متعال بر پيامبرى اين چنين وحى فرستاد: به كسانى كه فهمشان را درغير راه دين صـرف مـى كـنـند, وعلم مى آموزند نه براى آنكه عمل نمايند, ودنيارا طلب مى كنند نه آخرت را, وپوست ميش بر تن مى كنند ولى در واقع مانند گرگ درنده اند,وزبانشان شيرين تر از عسل است وكـارهـايـشـان تـلـخـتـر از صبر ((79)) , بگو كه : آيا با من خدعه ونيرنگ مى كنند آيا مرا مسخره مى نمايند؟ شمارا به فتنه اى دچار كنم كه حكما ودانشمندان از آن به حيرت بيفتند. ونيز فرمود: ـ مثل الذى يعلم ولا يعمل به مثل السراج يضى ء للناس ويحترق نفسه . يـعنى : آن كس كه مى داند ولى عمل نمى كند, مانند چراغى است كه به مردم نورمى رساند, ولى خود را به آتش مى دهد.

وظايف شاگرد در برابر استاد

تا اينجا تكاليف عالم در برابر پروردگارش بيان گرديد, در اينجا مناسب است تكاليف عالم در برابر استادش نيز ذكر گردد. عبداللّه بن حسن از جدش (ع ) نقل كرده است كه فرمود: ـ ان من حق المعلم على المتعلم ان لا يكثر السؤال عليه , ولا يسبقه فى الجواب , ولا يلح عليه اذا اعرض عنه , ولا ياءخذ ثوبه اذا كسل , ولا يشير اليه بيده ,ولا يخزره بعينه , ولا يشاور فى مجلسه , ولا يـطـلـب عـوراته , وان لا يقول : قال فلان خلاف قولك , ولا يفشى له سرا, ولا يغتاب عنده , وان يـحـفـظه شاهدا وغائبا, ويعم القوم بالسلام , ويخصه بالتحية , ويجلس بين يديه , و ان كان له حاجة سـبـق الـقـوم الـى خـدمـتـه , ولا يمل من طول صحبته , فانما هو مثل النخلة ينتظر متى تسق ط عليك منها منفعة والعالم بمنزلة الصائم القائم المجاهد فى سبيل اللّه , واذا مات العالم ,انثلم فى الا سلا م ثلمة لا تنسد الى يوم القيامة , وان طالب العلم ليشيعونه سبعون الفا من مقربى السماء. يعنى : از حقوق استاد بر شاگرد اين است كه : زياد از او سؤال نكند.

اگر كسى سؤال كرد, او پيش از استاد جواب نگويد. اگر استاد رويش را برگرداند, وى پافشارى وسماجت نكند. اگر استاد حالش مناسب نيست , دست به دامن او نگردد. با دستش به سوى او اشاره نكند. با گوشه چشم به او نگاه نكند. در محضر استاد با ديگران گفتگو ومشورت ننمايد. از استاد عيبجويى نكند. نزد استاد نگويد: فلانى بر خلاف گفته شما چنين گفت . اسرار اورا فاش ننمايد. در محضرش غيبت نكند. هم در حضور وهم در غياب , حافظ او باشد. غير از سلامى كه به جمع مى كند, تحيتى مخصوص خدمت استاد عرضه بدارد .

در مقابلش بنشيند. اگر استاد چيزى خواست براى انجامش از ديگران پيشى بگيرد. از طولانى شدن سخنانش دلگير نشود, چون استاد نظير درخت خرمايى است كه بايد در انتظارش نشست كه چه وقتى منفعتى از او تراوش كند. عـالـم نـظـير روزه دارشب زنده دار مجاهد در راه خداست , وقتى عالمى بميرد,شكافى در اسلام ايجاد مى شود كه تا روز قيامت , مسدود نخواهد گرديد. طالب علم را هفتاد هزار از مقربين آسمان همراهى مى كنند. از ابن عباس نقل شده است كه گفت : كوچكى طلب علم را تحمل كن تا بعدها به صورت بزرگ درآيى كه ديگران به تو مراجعه كنند.

حـكـيـمى گفت : كسى كه در كوچكى دوران دانش آموزى را تحمل نكند تا ابد درجهلش باقى خواهد ماند. از رسول خدا (ص ) نقل است كه فرمود: ـ ليس من اخلاق المؤمن الملق الا فى طلب العلم . يعنى : تملق از اخلاق انسان با ايمان نيست , مگر در راه كسب دانش . انواع علوم حضرت صادق (ع ) فرمود: ـ وجـدت علوم الناس كلها فى اربع خصال : اولها ان تعرف ربك والثانية ان تعرف ما صنع بك والثالثة ان تعرف ما اراد منك والرابعة ان تعرف ما يخرجك من دينك . يعنى : تمام دانشهاى مردم را در چهار خصلت يافتم :

اول اينكه : پروردگارت را بشناسى . دوم اينكه : بدانى او با تو چه كرده است . سوم اينكه : بدانى از تو چه مى خواهد. چهارم اينكه : بدانى چه چيزى تورا از دينت خارج مى سازد. واز آن حضرت نقل شده است كه فرمود: ـ مـا بـعث اللّه عز وجل نبيا قط حتى ياءخذ عليه ثلاثا: الا قرار بالعبودية وخلع الا نداد وان اللّه تبارك وتعالى يمحو ما يشاء ويثبت ما يشاء. يـعنى : خداوند متعال پيامبرى را مبعوث نكرد مگر اينكه از او سه پيمان گرفت : اقراربه بندگى , ترك شرك و اينكه همه چيز دست خداست , هرچه را بخواهد محووهرچه را بخواهد نگه مى دارد.

آداب كسب و كار

پـس از درك فـضيلت وارزش دو گوهر گرانبهاى علم وعمل بايد بدانى كه غير از اين دو بقيه هـمـه بـاطلند وهيچ خيرى در آنها نيست ولغو وبيهوده اند وحاصلى ندارند,چون غير از اين دو, يا ضروريات زندگى است يا اضافه بر آن . براى روشن شدن مطلب , ناچار از شرح اين دو هستيم . قسم اول ((80)) : ضروريات زندگى طلب آن گناه نيست بلكه از عبادات شمرده شده است , رسول خدا (ص ) فرمود: ـ الكاد على عياله كالمجاهد فى سبيل اللّه . يعنى : كسى كه در راه تامين مخارج خانواده اش زحمت مى كشد, مانند مجاهد در راه خداست .

امير المؤمنين (ع ) فرمود: ـ اتـجـروا بـارك اللّه لـكم فانى سمعت رسول اللّه (ص ) يقول : ان الرزق عشرة اجزاء: تسعة فى التجارة وواحدة فى غيرها. يـعـنـى : مـعـامـلـه كنيد ـ خداوند به شما بركت بدهد ـ چون من از رسول خدا (ص ) شنيدم كه مى فرمود: روزى ده جزء دارد, نه جزء آن در معامله هست ويك جزء درچيزهاى ديگر. امام صادق (ع ) فرمود: ـ كفى بالمرء اثما ان يضيع من يعول . يعنى : همين يك گناه مردرا بس است كه حق خانواده خودرا ضايع كند. ورسول خدا (ص ) فرمود: ـ ملعون ملعون من يضيع من يعول . يعنى : ملعون است , ملعون است كسى كه حق خانواده خويش را ضايع نمايد. بايد توجه داشت كه در كسب وكار, امورى بايد مراعات گردد: اول ايـنكه : به دنبال حلال باشد واز حرام بلكه امور شبهه ناك بپرهيزد, چون اقدام درمواردى كه معلوم نيست حلالند يا حرام , انسان را به حرام مى اندازد, رسول خدا(ص ) فرمود: ـ من لم يبال من اين اكتسب المال , لم يبال اللّه من اين ادخله النار. يـعـنـى : كـسى كه اهميت نمى دهد از چه راهى مال به دستش بيايد, خداوند سبحان نيزاهميت نمى دهد كه از چه راهى اورا به جهنم بيندازد. دوم اينكه : به قدر كفايتش قناعت كند , بنابر اين , اگر مثلا, مى تواند تمام روز را به اندازه يك دينار كـاركـند ولى مى داند كه مخارجش به اندازه يك سوم دينار است يك سوم روز را كار كند... وبقيه روز را در عبادت صرف نمايد ومى تواند يك روز را كاركند ودو روز مشغول عبادت گردد. ذخيره ساختن مخارج يك سال نيز جايزاست اما بيش از آن خطرناك مى باشد ((81)) . شيخ صدوق (ره ) از رسول خدا (ص ) روايت كرده است كه فرمود: ـ من اصبح معافى فى جسده امنا فى شربه وعنده قوت يومه وليلته فكانماحيزت له الدنيا, يا ابن جعشم ! يكفيك منها ما سد جوعتك , ووارى عورتك , فان يكن بيت يكنك فذاك , وان تكن دابة تركبها فبخ بخ , والا فالخبز وماء الجرة ومابعد ذلك حساب عليك او عذاب .

يـعـنـى : كـسى كه بدنش سالم , داراى امنيت ومالك مخارج يك روز وشب خود باشد,گويا تمام دنـيـارا داراسـت . اى پسر جعشم ! مخارجى كه بر تو لازم است , اول غذايى است كه گرسنگى تورا بـرطـرف سازد. ودوم لباسى است كه بدنت را بپوشاند. اگرخانه هم داشتى كه خوب است واگر وسـيـلـه سوارى هم بر اينها اضافه شد كه خيلى عالى است . اما اگر اينها فراهم نشد, نان وابت كه باشد, كافى است , چون غير از آن ,يا حساب دارد يا عذاب . سـوم ايـنـكـه : حرص را كه امر مذمومى است , ترك نمايد , چون موجب ارتكاب كارهاى مشتبه ودر نـتـيـجه , گاهى اوقات حرام مى گردد وبايد دانست كه روزى بندگان خدا تقسيم گرديده , نه تلاش حريص آن را زياد مى كند ونه كوتاهى ونشستن , آن راكم مى نمايد. از معصومين (ع ) روايت شده است كه فرمودند: ـ من لم يعط قاعدا لم يعط قائما. يعنى ـ اگر به كسى كه نشسته وتلاش ندارد, عطايى نشود , چنانچه تلاش بيهوده هم بكند, به او عطا نخواهد شد. (يعنى تلاش بيهوده وحرص زدن , روزى حلال وعطاى الهى را زياد نمى كند). رسول خدا (ص ) در حجة الوداع فرمود: ـ ايـهـا الناس , ما اعلم عملا يقربكم الى الجنة ويباعدكم من النار الا وقد نباءتكم به وحثثتكم على العمل به , وما من عمل يقربكم من النار ويباعدكم من الجنة الاوقد حذرتكموه ونهيتكم عنه .

الا وان روح الا مـين نفث فى روعى انه لا تموت نفس حتى تستكمل رزقها, فاجملوا فى الطلب ولا يحملنكم استبطاء شي ء من الرزق ان تطلبوه بمعصية اللّه , ان اللّه قسم الا رزاق بين خلقه حلا لا ولم يـقـسـم حـرامـا فمن اتقى وصبر اتاه رزق اللّه , ومن هتك حجاب الستر وعجل فاخذه من غير حله قوصص به من رزقه الحلال وحوسب به يوم القيامة . يـعنى : مردم ! آنچه را به بهشت نزديكتان مى كند واز جهنم دورتان مى سازد, به اطلاعتان رساندم وشمارا بر عمل بدان تحريك نمودم . و آنچه به جهنم نزديكتان مى كند واز بهشت دورتان مى سازد, شمارا از آن برحذر داشتم ونهيتان نمودم . آگاه باشيد كه روح الامين در قلب من دميد كه : هـيچ كس نمى ميرد مگر آنكه روزيش را كاملا دريافت مى دارد, پس كمتر دنبال طلب دنيا باشيد, اگـر روزيـتـان بـه تاخير افتاد, مبادا از طريق معصيت آن را بجوييد,همانا خداوند متعال , روزى حـلالـى را بـين مردم تقسيم نمود, ولى حرامى را تقسيم نكرده كسى كه صبر كند وتقوارا مراعات نـمـايـد , روزى حـلال خدايى به او مى رسدوكسى كه پرده درى كرد وعجله نمود واز غير طريق حلال آن را دريافت كرد, دردنيا از روزى حلالش به همان مقدار كم خواهد گرديد ودر آخرت نيز نسبت به آن به ميز محاكمه كشيده خواهد شد. روزى آن حضرت به يكى از اصحاب خود فرمودند: ـ كـيـف بك اذا بقيت فى قوم يجمعون رزق سنتهم , ويضعف اليقين فاذااصبحت فلا تحدث نفسك بالمساء, واذا امسيت فلا تحدث نفسك بالصباح فانك لا تدرى ما اسمك غدا.

يـعـنـى : حالت چگونه خواهد بود اگر زنده بمانى وببينى قومى را كه خرج يك سالشان را ذخيره مى كنند وحال آنكه يقينشان (به مبدا ومعاد) ضعيف است ؟ مبادا هنگام صبح , غصه شب را بخورى (وفكرت را بدان مشغول سازى ) ومبادا هنگام شب ,غصه صبح را بخورى , توكه نمى دانى فردا نامت چيست (آيا نامت زنده است يامرده ؟). تا اينجا مربوط به در آمد بود ((82)) واما مخارج : بـايـد در آنـچـه بـه دست آوردى قانون كتاب وسنت را كه همان اقتصاد وميانه روى است , رعايت نمايى . مبادا اسراف وزياده روى كنى كه خداوند متعال مى فرمايد: (ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين ) ((83)) . يعنى : اسرافكاران , برادران شياطينند. ورسولش ـ (ص ) فرمود: ـ من بذر, افقره اللّه . يعنى : كسى كه ريخت وپاش داشته باشد, خداوند متعال اورا فقير خواهد ساخت . ونيز فرمود: ـ ما عال من اقتصد. يعنى : آنكه ميانه روى داشته باشد, نيازمند نخواهد شد. در قبال افرادى كه بايد مخارج آنان را بر عهده گرفت , وظايف وتكاليفى هست به شرح ذيل : اول ـ خود انسان :

بايد از پر خورى اجتناب نمود, چون از رسول خدا (ص ) روايت شده است كه : ـ حـسـب ابـن ادم لـقيمات يقمن صلبه فان كان ولا بد فليكن الثلث للطعام والثلث للشراب والثلث الا خر للنفس . يعنى : براى فرزند آدم چند لقمه كه بتواند اورا سرپا نگه دارد كافى است , پس وقتى احتياج به غذا پـيـدا كرد (مبادا شكم را از غذا پر كند بلكه ) يك سوم را به غذااختصاص بدهد, يك سوم ديگررا به نوشيدنيها ويك سوم آخررا براى نفس كشيدن . ونيز فرمود: ـ اكثر الناس شبعا, اطولهم جوعا يوم القيامة . يعنى :

طولانى ترين گرسنگى در قيامت , مخصوص كسانى است كه در دنياسيرترند. علاوه بر اين , پرخورى آفاتى به دنبال دارد منجمله : موجب قساوت قلب مى شود. اعضاى بدن را از عبادت باز مى دارد. مانع از شب زنده دارى وتهجد مى گردد. مانع از نماز شب مى شود. آنانكه پرخورند برگرد مزبله ها مى گردند, ولى كسانى كه شكمشان از غذا سبك است , در مساجد دور مى زنند. دوم ـ خانواده : در ايـن مـورد بايد ميانه روى را مراعات نموده بر آنان تنگ نگيرد, بلكه مستحب است وسعت دهد.

وهرگاه وعده اى داد به آن وفا نمايد تا خوشحال شوند. از امام موسى كاظم روايت شده است كه فرمود: ـ اذا وعـدتـم الصغار فاوفوا لهم فانهم يرون انكم انتم الذين ترزقونهم , وان اللّه عزوجل ليس يغضب لشى ء كغضبه للنساء والصبيان . يـعـنى : هر وقت به بچه ها وعده داديد, به آن وفا كنيد, چون اينها گمان مى كنند كه شماروزى رسـان هـسـتـيـد وخـداونـد عزيز وجليل براى چيزى آنقدر غضبناك نمى شود كه به خاطر زنان وكودكان (بر مردان ) غضب مى كند. از سنتهاى مستحب اين است كه مرد براى خانواده اش ميوه تهيه كند, خصوصا درجمعه ها كه امير المؤمنين (ع ) فرمود: ـ اطرقوا اهاليكم فى كل ليلة جمعة بشى ء من الفاكهة . يعنى : هر شب جمعه با ميوه , نزد خانواده هايتان بيائيد (تا اينها به خاطر جمعه خوشحال شوند).

سوم ـ پدر و مادر: اكرام پدر ومادر خصوصا مادر مستحب است ((84)) . امام صادق (ع ) فرمود: ـ افضل الا عمال الصلوة لوقتها, وبر الوالدين , والجهاد فى سبيل اللّه . يعنى : بهترين كارها سه چيزاست : نماز در اول وقت , نيكى به والدين وجهاد در راه خداوند. در روايت آمده است كه : ـ ان موسى لما ناجى ربه راى رجلا تحت ساق العرش قائما يصلى فغبطه بمكانه وقال : يا رب , بما بلغت عبدك هذا ما ارى ؟ قال : يا موسى , انه كان بارابوالديه ولم يمش بالنميمة . يعنى : وقتى حضرت موسى (ع ) با پروردگارش مناجات مى كرد , مردى را ديد كه زير عرش الهى بـه نـمـاز ايستاده است , بر او غبطه خورد وگفت : پروردگارا! به چه سبب اين بنده را به اين مقام رسـانـدى كـه مـى بينم ؟ گفت : اين بنده دو خصلت نيكوداشت كه به اين مقام رسيد: اولا به پدر ومادرش نيكى مى كرد وثانيا سخن چين نبود(وحرف مردم را نزد ديگران نقل نمى كرد). فـردى نزد رسول اللّه (ص ) آمده عرضه داشت : يا رسول اللّه (ص ) هيچ عمل قبيحى نيست كه من آن را انجام نداده باشم , آيا راه توبه اى برايم هست ؟ فرمود: ـ هل بقى من والديك احد؟. يعنى : آيا از پدر ومادرت هيچكدام باقى مانده اند؟ گفت :

بلى , پدرم . فرمود: اذهب وابرره . يعنى : برو و به او نيكى كن . وقتى اين مرد برگشت , حضرت فرمود: لو كانت امه . يعنى : اگر مادر مى داشت , بهتر بود. ونيز فرمود: ـ من سره ان يمد له فى عمره ويبسط له فى رزقه فليصل ابويه فان صلتهما من طاعة اللّه . يعنى : كسى كه دلش مى خواهد عمرش طولانى شود وروزى اش فراخ وگسترده گردد, بايد به پدر ومادرش نيكى كند, چون رسيدگى به آنان ! طاعت حق محسوب مى گردد. فـردى بـه امـام صـادق (ع ) عـرضه داشت : پدر كهنسالى دارم كه هر وقت حاجتى دارداورا حمل مى كنيم .

حضرت فرمود: ـ ان استطعت ان تلى ذلك منه فافعل , فانه جنة لك غدا. يعنى : اگر توانستى اين كاررا ادامه بده , چون اين عمل تو سپرى خواهد شد در برابرآتش قيامت . ونيز فرمود: ـ مـا يمنع احدكم ان يبر والديه حيين وميتين ؟ يصلى عنهما, ويصوم عنهما,ويتصدق عنهما, فيكون الذى صنع لهما وله مثل ذلك فيزيده اللّه ببره خيرا كثيرا. يـعـنـى : چـرا بـه پـدر ومادر زنده يا مرده خود نيكى نمى كنيد؟ از طرف آنان نمازبگزاريد, روزه بـگـيـريـد, صدقه دهيد كه هم به آنان بهره برسد وهم به شما كه خداوندبه واسطه همين اعمال نيكتان , پاداش خير شمارا زياد خواهد نمود.

حقوق فرزند و والدين در قبال يكديگر

چـون سـخـن بـدينجا كشيد, مناسب است قدرى از وظايف فرزند ووالدين در قبال همديگر ونيز كيفيت ارتباطشان مطالبى گفته شود: فرزند نبايد پدر ومادرش را به اسم , صدا بزند ونبايد جلوتر از آنان راه برود ويا قبل از ايشان بنشيند. فردى به رسول اللّه عرض كرد: حق اين فرزندم چيست ؟ فرمود: ـ تحسن اسمه وادبه , وتضعه موضعا حسنا. يـعنى : نام نيك برايش اختيار كنى . درست ادبش نمايى وآينده خوبى را برايش درنظر بگيرى . از سخنان آن حضرت است كه فرمود: ـ من سعادة الرجل الولد الصالح . يعنى : فرزند صالح از نشانه هاى سعادت انسان است .

ـ وفـرمـود: الولد للوالد ريحانة من اللّه يشمها بين عباده , وان ريحانتي الحسن والحسين (ع ) سميتهما باسم سبطى بنى اسرائيل شبرا وشبيرا. يـعـنـى : فـرزند براى پدر همانند گلى است از جانب خدا كه اورا مى بويد. وهمانا گل من حسن وحسين هستند كه آنهارا همنام دو سبط بنى اسرائيل (فرزندان هارون )شبر وشبير قراردادم . فضل بن ابى قره از امام صادق (ع ) نقل كرده است كه فرمود: ـ قال رسول اللّه (ص ): مر عيسى بن مريم ـ عليه السلام بقبر يعذب صاحبه , ثم مر به من قابل فـاذا هـو لا يـعذب فقال : يا رب مررت بهذا القبر عام اول وكان يعذب ومررت به العام فاذا هو ليس يـعـذب ! فـاوحى اللّه اليه انه ادرك له ولد صالح فاصلح طريقا واوى يتيما فلهذا غفرت له بما عمل ابنه , ثم قال رسول اللّه (ص ) :

ميراث اللّه عز وجل من عبده المؤمن ولد يعبده من بعده . يعنى : حضرت رسول (ص ) فرمود: عيسى بن مريم ـ عليه السلام روزى گذارش برقبرى افتاد كه صـاحـبـش در عـذاب بـود, سـال بعد كه از همان قبر گذر كرد, مشاهده كرد كه عذاب برطرف گـرديـده اسـت عرض كرد: بار خدايا! سال قبل كه از اينجامى گذشتم اين فرد در عذاب بود, اما امسال در عذاب نيست ! پس خداوند متعال وحى فرستاد: فرزند صالحى از اين فرد باقى مانده كه : راه را اصـلاح مـى كـنـد ((85)) ويـتيم را پناه مى دهد , به همين خاطر (يعنى عمل فرزندش ) اورا بخشيدم . سپس رسول حق (ص ) فرمود: ارثى كه بنده مؤمن براى خدا به جاى مى گذارد,فرزندى است كه پس از او بندگى خدا كند. آنـگـاه حـضـرت صـادق (ع ) ايـن آيه را تلاوت فرمود كه خداوند متعال از زبان حضرت زكريا نقل مى كند كه : (رب ... هب لى من لدنك وليا يرثنى ويرث من ال يعقوب واجعله رب رضيا) ((86)) . يـعـنى : پروردگارا! از جانب خود به من فرزندى عطا كن تا وارث من وخاندان يعقوب باشد واورا راضى قرار بده . از رسول خدا (ص ) نقل شده است كه فرمود: ـ من ولد له اربعة اولاد ولم يسم احدهم باسمى , فقد جفانى . يعنى : كسى كه صاحب چهار فرزند شود ولى هيچيك را به اسم من ننامد, به من جفاكرده است .

سليمان جعفرى نقل مى كند كه مى گويد: شنيدم امام كاظم (ع ) مى فرمود: ـ لا يدخل الفقر ميتا فيه اسم محمد او احمد او علي او الحسن او الحسين اوطالب او عبد اللّه او فاطمة من النساء. يـعنى : در خانه اى كه نام محمد, يا احمد, يا على , يا حسن , يا حسين , يا طالب , ياعبداللّه , يا فاطمه از بين زنان باشد, فقر وارد نمى شود. از امام باقر (ع ) نقل است كه فرمود: ـ ان الشيطان اذا سمع مناديا ينادى : يا محمد, يا على , ذاب كما يذوب الرصاص . يـعـنـى : هـر وقت شيطان بشنود كسى نام محمد يا على را صدا مى زند , مانند سرب ياقلع , ذوب مى شود. امام رضا (ع ) فرمود: ـ لا يولد لنا مولود الا سميناه محمدا, فاذا مضى سبعة ايام فان شئنا غيرنا والاتركنا. يـعـنـى : هرگاه فرزندى برايمان به دنيا آيد تا يك هفته نامش را محمد مى گزاريم , پس از آن , اگر خواستيم تغيير مى دهيم وگر نه همان نام را اختيار مى نماييم . ونيز فرمود: ـ استحسنوا اسماءكم فانكم تدعون بها يوم القيامة : قم يا فلان ابن فلان الى نورك , قم يا فلان ابن فلان لا نور لك . يعنى : براى فرزندانتان نام نيكو انتخاب كنيد, چون روز قيامت با همان نامها خوانده مى شويد (كه صـدا مـى رسد):

اى فلانى پسر فلانى ! برخيز به سوى نورت , اى فلانى فرزند فلانى تو برخيز نورى ندارى . محمد بن يعقوب از حضرت صادق (ع ) نقل كرده است كه فرمود: ـ اذا كـان بـامراءة احدكم حمل فاتى لها اربعة اشهر فليستقبل بها القبلة وليضرب على جنبها ولـيقل : اللهم انى قد سميته محمدا فانه يجعله ذكرا فان وفى بالا سم بارك اللّه فيه , وان رجع عن الا سم كان للّه فيه الخيار, ان شاء اخذه وان شاء تركه . يعنى : اگر همسرتان بارداراست , چهار ماه كه گذشت , اورا رو به قبله قرارداده برپهلويش بزنيد وبـگوييد خدايا! نامش را محمد گذاشتم .

در اين صورت خداوندمتعال اورا پسر قرار خواهد داد. پـس اگـر به اين اسم وفا كرد واورا همينگونه ناميد,خداوند در او بركت قرار مى دهد واگر از آن بـرگـشت واسم ديگرى انتخاب كرد,ذات اقدس الهى در اين صورت مختاراست كه اورا بگيرد يا بگذارد. از رسول خدا (ص ) نقل شده است كه فرمود: ـ من كان له حمل فنوى ان يسميه محمدا او عليا ولد له غلام . يـعـنـى : كـسـى كه فرزندى در راه دارد اگر نيت كند كه نامش را محمد يا على بگذاردخداوند متعال به او پسر خواهد داد. هـر وقـت بـه امـام زيـن الـعـابـدين (ع ) بشارت مى دادند كه فرزندى برايتان به دنيا آمده ,سؤال نمى فرمود كه آيا پسراست يا دختر, بلكه مى فرمود. آيا سالم وبى عيب است ؟اگر مى گفتند آرى , مى فرمود: ـ الحمد للّه الذى لم يخلق منى شيئا مشوها. يعنى : سپاس خدايى را كه از من فرزندى ناهنجار به دنيا نياورد. امام كاظم (ع ) مى فرمود:

/ 16