/ سوره ذاريات / آيه هاى 37 - 31 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 27

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 27

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره ذاريات / آيه هاى 37 - 31

31 . قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ.

32 . قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ.

33 . لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِينٍ.

34 . مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ.

35 . فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فِيها مِنَ الْمُؤْمِنِينَ.

36 . فَما وَجَدْنا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ.

37 . وَ تَرَكْنا فِيها آيَةً لِلَّذِينَ يَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلِيمَ.

ترجمه

31 - [ابراهيم ] گفت: هان اى فرستادگان [خدا]! اينك هدف شما چيست؟

31 - گفتند: [واقعيت اين است كه ] ما به سوى گروهى جنايتكار فرستاده شده ايم،

33 - تا سنگ هايى از گل رُس بر سر آنان فرو فرستيم،

32 - [سنگ هايى ] كه نزد پروردگار تو براى گزاف كاران نشانه گزارى شده است

35 - پس هر كس از ايمان آوردگان در آن [شهرها] بود بيرون برديم؛

36 - امّا در آن جا جز يك خانه، از فرمانبرداران [خدا] نيافتيم؛

37 - و در آنجا براى كسانى كه از عذاب دردناك [خدا] مى هراسند نشانه اى [عبرت انگيز و عبرت آموز] بر جاى نهاديم.

نگرشى بر واژه ها

خطب: اين واژه به مفهوم كار بسيار مهم و سرنوشت ساز آمده است. و واژه «خطبه» نيز كه به مفهوم سخنى رسا و مهم براى اثبات يا استوار ساختن مطلبى، با نام و ياد باعظمت خدا و ستايش او آغاز مى گردد، از همين ريشه است؛ و «خطاب» و خطبه چيزى فراتر از رساندن پيام است.

مُسومة: به چيزى كه نشانه گذارى شده است، گفته مى شود.

مسرفين: گزافكاران و كسانى كه در قانون شكنى و گناه زياده روى كرده اند.

مجرم: اين واژه از ريشه «جرم» كه در اصل به مفهوم «قطع كردن» است آمده، و «مجرم» به معناى قطع كننده واجب به وسيله باطل و يا برنده رشته ايمان به وسيله كفر و شرك و بيداد است كه به او جنايتكار گفته مى شود.

وجدان: به مفهوم يافتن - پس از كاوش و جستجو - آمده است.

تفسير

سرگذشت عبرت انگيز گزافكاران و مجرمان

در آيات پيش سخن از آمدن مهمانان ابراهيم و پذيرايى آن حضرت از آنان بود، اينك در ادامه همان نشست و گفت و گو مى افزايد:

قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ

ابراهيم پس از اين كه دريافت آنان نه انسان كه فرشتگان بارگاه خدا هستند، رو به آنان كرد كه: هان اى فرستادگان خدا اينك كار مهم شما و هدفتان چيست؟

به بيان ديگر آن حضرت دريافت كه آنان براى مهمانى نيامده اند، بلكه براى كارى خطير گسيل شده اند؛ از اين رو پرسيد پس كار مورد نظرتان كدام است؟

اينجا بود كه مهمانان از مأموريت خطير خويش به او خبر دادند:

قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ

آنان گفتند: حقيقت اين است كه ما به سوى مردمى گناهكار و مجرم گسيل شده ايم؛ مردمى كه فرمان خدا را نافرمانى مى كنند و مقررات او را مى شكنند و نعمت هايش را ناسپاسى مى نمايند و با برداشتن اين گام هاى زشت و ظالمانه به سوى انحطاط و نابودى، در خور كيفر كردارشان و عذاب خدا مى گردند.

آن گاه در ادامه گفتارشان افزودند:

لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِينٍ

ما آمده ايم تا بارانى از «گل رُس» يا سنگ و گِل را بر سر آنان فرو بباريم و به كيفر كردارشان نابودشان سازيم.

سپس افزودند:

مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ

آرى، ما گسيل شده ايم تا آنان را به وسيله اين سنگ هايى كه از سوى پروردگارت نشانه گذارى شده اند و براى مردم گزافه كار و گناه پيشه و قانون شكن است، در هم كوبيم و نابود سازيم.

واژه «مسرفين» به مفهوم گزافكاران و كسانى كه در گناه و نافرمانى خدا و شكستن مرزهاى مقررات او زياده روى نموده و از اندازه مى گذرانند، آمده است.

به باور برخى از مفسران، اين سنگ ها براى كسانى از قوم لوط كه آنجا نبودند، فرستاده مى شد كسانى كه آنجا بودند، شهر و روستا و سقف و ديوارها بر سرشان ويران مى گرديد و به كيفر زشتى هايشان مى رسيدند.

در ترسيم ادامه داستان، قرآن شريف پيام حق را بازمى گويد كه:

فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فِيها مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

پس هر كس از ايمان آوردگان و مردمى كه رعايت مقررات خدا مى كردند و انسانى زندگى مى نمودند و از تباهى ها و زشت كارى هاى آن جامعه تبهكار و بيدادپيشه بيزارى جسته بودند، همه را پيش از آمدن عذاب از شهر و ديار جامعه ستمكار لوط بيرون برديم و نجات داديم.

لازم به يادآورى است كه داستان نجات ايمان آوردگان و شايسته كرداران اين قوم در سوره هود نيز به بيانى ديگر آمده است كه مى فرمايد: قالوا يا لوط... فاسر باهلك بقطع من الليل...(1)

فرشتگان گفتند: هان اى لوط! ما فرستادگان پروردگار تو هستيم. آنان هرگز به تو دست نخواهند يافت، پس با گذشت پاسى از شب خانواده ات را از اين جا حركت ده...

و مى افزايد:

فَما وَجَدْنا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ

امّا در همه آن شهرها و روستاها جز يك خاندان باايمان و شايسته كردار و عدالت خواه نيافتيم.

اين خاندان اسلامگرا و باايمان، خاندان لوط، آن پيامبر ضد تباهى و بيداد و فرزندانش بودند.

در آيه مورد بحث، قرآن لوط را با دو وصف ايمان و اسلام وصف مى كند، چرا كه هيچ انسانى باايمان نيست، جز اين كه فرمانبردار مقررات خدا نيز هست، و اسلام همان فرمانبردارى از خدا و مقررات عادلانه و رشدبخش اوست.

به بيان ديگر «ايمان» به مفهوم گواهى زبانى و قلبى و عملى دعوت و پيام پيامبر است،(2) و اسلام عبارت است از پذيرش راستين آن چه خدا واجب و يا حرام كرده و انسان را به رعايت آنها مسئول ساخته است.

و در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَ تَرَكْنا فِيها آيَةً لِلَّذِينَ يَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلِيمَ

و ما در شهر و ديار «لوط» نشانه اى روشن و آشكار براى كسانى كه از كيفر گناه و زشتى و عذاب خوردكننده براى ستمكاران مى ترسند، بر جاى نهاديم؛ چرا كه آنان با نگرش بر ويرانه هاى شهرها و روستاها - اگر خرد خويش را به كار اندازند - درمى يابند كه خدا چگونه آن جامعه تبهكار را نابود ساخته است؛ از اين رو از زشتكارى و بيداد مى ترسند و خود را از عذاب او در امان نمى يابند.

واژه «ترك» به مفهوم وانهادن آمده، كه در اصل در برابر انجام كار است و به نظر مى رسد در اينجا با اقدام به عمل، كه همان قدرت بر انجام كار باشد، ناسازگار است. با اين بيان در كارهاى خدا «ترك» به اين مفهوم وارد نيست، چرا كه ذات پاك و تواناى او بر انجام هر كارى كه بخواهد تواناست؛ از اين رو در اينجا منظور اين است كه: ما در اين سرزمين نشانه و عبرتى بر جاى نهاديم. و نيز همين گونه است كه در آيه ديگرى مى فرمايد: و تركهم فى ظلمات لايبصرون(3)... و در ميان تيرگى ها و تاريكى هايى - كه نمى بينند - آنان را رها ساختيم.

پاره اى از مفسران بر آنند كه: عذاب قوم لوط به وسيله زير و رو شدن شهر و ديار آنان بوده است، چرا كه از جاكنده شدن شهرها جز از آفريدگار تواناى هستى از كسى ساخته نيست.

/ 43