«طلبة شهيد: فرضعلي نيكزاد» «انا فتحنا لك فتحاً مبينا» ( و لا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله اموات بل احياء ولكن لا تشعرون ) «بقره/154» مگوييد كساني را كه كشته مي‌شوند در راه خدا مردگانند بلكه زنده‌اند وليكن نمي‌دانيد. خدايا! مي‌داني كه براي لقاء تو من به جبهه آمدم و اميدم جز وصل تو نيست و تو دست رد بر سينه اميدواران نمي‌زني و آنان را مي‌خواني. خدايا! مي‌داني كه روسياه هستم و از گذشته دلخور و از صفات رذيله‌ام و از گناهان كثيرم فقط تو آگاهي و خودت گفتي كه براي توبه بيا، تو فرمودي كه توّابين را دوست داري، هم اكنون آمده‌ام و با نگاه اميد به تو مي‌نگرم و مي‌دانم كه قبول تو حق است. بارالها! به درگاهت شكر مي‌كنم كه سعادت حقيقي را نصيبم كردي، تو مرا با حسينيان همراه كردي و در جبهه راه دادي، و هم نواي مجاهدان قراردادي و مرا از تفكرات و تخيلات بيهوده رهانيدي و از ظلمت به نور رهنمون ساختي و از لهويات دنيا به انوار الهي سوق دادي و شراب عشقت را به من نوشاندي و در زمره كساني‌كه در راه تو نبرد مي‌كنند قرار دادي. اما چند نكته وصيت دارم كه برايتان روي كاغذ سفيد مي‌نويسم و كاغذ را سياه مي‌كنم، اميد است با اجراي آن روحم را شاد نماييد و چون وظيفه هر مسلماني است كه وصيت نمايد لذا من بر خودم واجب دانستم و هم اكنون وصيت نامه‌ام را شروع مي‌كنم: اي برادران و خواهران! هوشيار باشيد و كمر همت برببنديد، گوش به فرمان رهبر عظيم الشأن امام خميني باشيد و نگذاريد غرب و شرق (منافقين و كفار) به اهداف شوم خودشان برسند. و به هوش باشيد كه شايد كساني هم باشند كه شعارشان در ظاهر همگام با شما وحركت ظاهري آنان هم مانند حزب الله باشد، اما به هوش باشيد كه اهداف شوم‌شان جز تصفيه نيروهاي انقلابي از صف انقلاب چيز ديگري نيست. از نيروهاي اصيل انقلاب و متعهد به انقلاب اسلامي همچون روحانيت عزيز اسلام كه در رأس همه اينها از ولايت‌فقيه -كه حاكميت دارد- حمايت كنيد. نيروهاي فرصت طلب و مفسده‌جويي كه در صف شما مردم انقلاب نفوذ كرده‌اند، چه آگاهانه و چه‌ناآگاهانه مي‌خواهند به حيثيت و شرف اسلامي شما ضربه وارد سازند، هر چند شايد هم يك پردة خيلي انقلابي بر روي چهره‌‌هايشان كشيده باشند، بي‌‌محابا آنان را از صحنه روزگار براندازيد و دستان جنايتكارشان را از اين انقلاب و اسلام و مردم مسلمان قطع نماييد ومعنويت شعارهايتان را حفظ كنيد. و اما سخني به مردم محل و غير محل: طوري زندگي كنيد كه مردم از شما راضي باشند. اي برادران و خواهران! وقتي به دنيا مي‌آييد همه مي‌خندند و تو گريه مي‌كني، اما طوري زندگي كنيد كه وقتي از دنيا مي‌روي همه گريه كنند و تو خنده كني، و بايد به شما بگويم كه نگوييد ناكام از دنيا رفته است چون هيچ كامي شيرين‌تر از كام شهادت نيست. اي پدر و مادر عزيزم! در مرگم براي من گريه و زاري نكنيد، بايد به منافقين بفهمانيد كه ما به خاطر از دست دادن فرزند ناراحت نيستيم، بلكه افتخار براي ما بوده است كه فرزندي داشتيم و در راه انقلاب و اسلام داده‌ايم. بايد از پدرم تشكر كنم كه مرا راهي نشان داد كه راه براي من و براي تمام كساني كه در اين راه رفتند سعادت و نيكبختي بوده است، از پدرم مي‌خواهم كه خودش مرا به خاك سپارد و اصلاً براي من ناراحت نباشد و خوشحال باشد كه به صف خانواده‌هاي شهدا پيوسته است. و سخني دارم به جوانان محل: كوشا باشيد چون‌كه ما در يك زماني قرار گرفتيم كه زمان، زمان امتحان و جنگ است. از هواهاي‌نفساني دوري كنيد و بيشتر اوقات خودتان را صرف مطالعه كتابهاي مذهبي همچون كتاب شهيد مطهري و شهيد محراب دستغيب كنيد وهميشه آماده باشيد و اگر موقع حساس رسيده روانه جبهه شويد و از اسلام و قرآن دفاع نماييد. اگر مي‌خواهيد براي من مجلسي بپا كنيد به ياد تمامي شهيدان بخصوص شهيدان طلبه و شهيدان محل همچون شهيد بزرگوارعباسي و شهيد عزيز ارجمندي و شهيد عزيزمان نورعلي نيكزاد بر پا كنيد. و وصيت ديگر من اين است كه نماز را در مسجد بخوانيد و شب‌هاي جمعه دعاي كميل برپا كنيد و به جان رهبر كبير انقلاب و مسئولين كشور دعا كنيد. و سفارشم به خواهران من اين است كه براي من گريه و زاري نكنند و به مادرم تسلي بدهند، ودلش را شاد نمايند. برادرم! از تومعذرت مي‌خواهم كه اگر نسبت به تو بدي كردم بايد در مراسم من سخنراني كني و مردم را هوشيار سازي. از تمامي خواهران و مادران مي‌خواهم حجاب اسلامي خودشان را رعايت نمايند و بدون چادر از منزل خارج نشوند چون‌كه حجاب شما كوبنده‌تر از خون سرخ من است كه ريخته شود. از برادرم (رضاعلي) مي‌خواهم اسلحة افتاده مرا در دست چپ و قرآن را در دست راست بگيرد و روانه جبهه شود. و از برادر شعبان نيكزاد مي‌خواهم كه روضه‌اي كه به من قول داده بود بر سر مزار من بخواند تا مردم بيشتر بيدار شوند. ديگر مزاحم‌شما نمي‌شوم. خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار 16/11/65 در خاتمه چند وسيله شخصي دارم كه آنها را روي كاغذ مي‌نويسم: 1- ضبط صوت اينجانب را در خانه نگهداريد. 2- داراي چند كتاب مي‌باشم اگر رضا لازم دارد بردارد وگرنه به كتابخانه محل تحويل دهيد. 3- يك مقدار پول از كتابخانه دارم كه بجاي اصلي خود بازگردانده شود.استان: مازندران شهرستان: آمل تولد: 1/9/1347-موزيكتي سفليشهادت: 14/12/1365- شلمچه
لطفا منتظر باشید ...
