«و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون» (آلعمران/169) گمان مبريد که شهيدان مردهاند بلکه آنان زندهاند و در نزد خدايشان روزي ميخورند. با درود و سلام بر امام زمان، مهدي موعود -عجلاللهتعاليفرجه- و با درود و سلام بر امام امت و با درود بر رزمندگان اسلام و با سلام به شهيدان راه حق که با خون خود درخت اسلام را آبياري کردند و با درود و سلام بر شما اي برادران و خواهران که لطف کرديد در تشيع جنازه من شرکت نموديد وادامه دهنده راه شهدا هستيد. برادران و خواهران! از همه شما عذر ميخواهم؛ چون من تا چند لحظه ديگر براي عمليات حرکت ميکنم و وقت زيادي ندارم تا وصيتي خوب و کامل براي شما بنويسم. نميدانم از کجا شروع کنم؛ هر چند من کوچکتر از آن هستم که براي شما وصيت بگويم اما وظيفه من اين طور ايجابميکند تا چند خطي وصيت براي شما بنويسم. من خيلي علاقه داشتم که بروم کربلا کنار قبر سيد الشهداء - عليهالسلام- و قبرش را زيارت کنم، ولي اينک من خود امام حسين - عليهالسلام- را زيارت ميکنم و خيلي خوشحال هستم. وصيت من اين است که اول وصيتنامه مرا در جلوي مردم بخوانيد که امام ميفرمايد: وصيت نامه شهدا را بخوانيد؛ زيرا که از اين وصيت نامههاي شهدا است که اسلام رواج پيداکرده. اکنون من درباره شهيد چند خطي شعر ميگويم: شهيدان عاشق محو خدايند به راه پاک بي همتا يزدان بيابنگر چه زيبا پرکشيدند به حق خون پاک اين شهيدان خميني رهبر مردان پيکار مريدان شهيد کربلايند فدا کردند اين جان نثاران از اين زندان و ظلمتها رميدند به آه سرد و جانسوز يتيمان نگهدار اي خدا تا دولت يار وصيت ديگرم اين است که از ملت شهيد پرور ميخواهم که هر بدي از من ديدهاند مرا ببخشند؛ زيرا که خداوند ميفرمايد: من حق الله را ميتوانم ببخشم چون حق من است اما حق الناس را نميبخشم؛ چون حق من نيست. وصيت ديگر من اين است که از پدر و مادرم و خواهران و برادرانم ميخواهم اگر از دنيا رفتم ناراحت نشوند؛ زيرا که من زندهام و در نزد خدايم روزي ميخورم و اگر ناراحت شوند دشمن خوشحال ميشود و خداوند نيز دوست ندارد که دشمن خوشحال شود. مادر و پدر عزيزم! شما خيلي براي من زحمت کشيديد و انشاءالله من جبران اين زحمتها را در آخرت ميکنم. خداوند ما را آفريد و امانتي به دست پدر و مادر داد و اين پدر و مادر هستند که بايد اين امانت را خوب و به راه صحيح به خداوند متعال تحويل دهند. اي کاش! من صد جان داشتم و در راه خدا اهدا ميکردم. حالا من چند خط شعر براي مادر عزيزم ميگويم: بيا بشنو ز قلب پاک سنگر به روزي گر شدم من غرِ در خون بدان اي مادر خوب و نجيبم فداي مکتب و رهبر شدم من دمي فرياد پاکم را تو مکن زاري، مزن جانم تو بر سر الا اي مهربان و اي عزيزم! به درگاه خدايم من شهيدم در آخر از تمام برادران و خواهران دانشآموز ميخواهم که درسهايشان را خوب بخوانند ومخصوصاً از خواهرانم ميخواهم که حجابشان را کاملاً حفظ کنند و همچنين از ملت شهيدپرور ميخواهم که امام را تنها نگذارند. در دعاها شرکت کنند و براي طول عمر امام و پيروزي رزمندگان اسلام دعا کنند و از خداوندمتعال بخواهند که گناهان مرا ببخشد. همچنين از آشنايان و دوستان ميخواهم که هر بدي از من ديدند مرا ببخشند. مخصوصاً ازبرادر عزيزم: علي رضائي ميخواهم که درسهايش را خوب بخواند. وصيت خودم را تمام ميکنم و از ملت شهيدپرور ميخواهم دعا براي امام و پيروزي رزمندگان اسلام را فراموش نکنند والسلام عليکم و رحمةالله و برکاته خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار خديا خدايا رزمندگان اسلام پيروزشان بگردان. (آمين