« طلبة شهيد: محسن نزادي» «يا ايها الذين آمنوا هل ادلكم علي تجارة تنجيكم من عذاب اليم تؤمنون بالله و رسوله و تجاهدون في سبيل الله بأموالكم و انفسكم ذالكم خير لكم ان كنتم تعلمون» (صف/ 10 – 11) بار خدايا، اي مولاي من، اي رب ما! تو را شكر ميگويم؛ شكر نعمات عظيم تو؛ شكر اين نعمت بزرگ اسلام و پيامبر و امامان و نايبانش؛ شكر اين انقلاب و اين رهبرش و اين جنگ تحميلي. بار خدايا! تو را شكر ميگوييم كه ما را در اين درياي زندگي از خطرات و امواج وسوسههاي شيطان از اين حيوانات و جانوران -دشمنان اسلام- و درندگان و خورندگان خون مظلومان جهان، توسط كشتي نجات هر انسان، اين دين اسلام و به دست پرتوان و به انديشههاي نفوذ كنندة ... ائمه اطهار -عليهمالسلام- ما را نجات بخشيدي. تو را شكر كه ما را از پرتگاه جهل و ناداني و عذاب و ننگ و اسارت دنيا توسط اين كشتي نجات انقلاب اسلامي ايران و ناخداي قهرمان و خستگيناپذيرش، خميني كبير به سوي قلّة سعادت و آزادگي انسانها كشاندي. خدايا! تو را شكر ميگويم كه راهي را به من نشان دادي كه من آن راه را به عشق ديدار تو پيمودهام؛ راهي را كه هر انسان، از دهان پر خون و دندانهاي برّنده و چنگالهاي تكّه تكّه كنندة دنيا، اين لاشة بدبو به آغوش جهان گسترده و باغبان بزرگ به آغوش... عاشقان دلباخته خودت و آزاد مردان راهنمايي كردي. اي امّت در صحنه و مسلمان! شما را وصيت ميكنم به ادامه راه شهيدان كه همان راه خونين سرخ حسيني است. شما را وصيت ميكنم از دنيا و اموالش به خدا پناه ببريد و به ريسمان الهي چنگ بزنيد. از وسوسههاي شيطان تبهكار از غيبت، دروغ، تهمت، سوء ظن و ريختن آبروي برادران و خواهرانتان، خداي نكرده از عدم ياري دين اسلام، از عدم صدقه در راه خدا، از ياري هر لحظهتان به دين اسلام و رهبر، از غضب خدا، از عجب و ريا، كبر و منت از راه شهيدان به راه الله، از حزب شيطان به حزب الله، از مال دوستي دنيا به عشق خدا و ياران خدا پناه ببريد. اي كساني كه ادعاي ادامه راه شهيدان را داريد! آيا جامة عمل هم به آن پوشانيدهايد؟ سعي كنيد اين لباس را حفظ كنيد. شمايي كه با و حضور خود در صحنه، با ياري اسلام عزيز كه اين ياري با دادن و تقديم هزاران شهيد و هزاران معلول و مجروح به اين دين انجام شده- شمايي كه با ياري امام خود، شمايي كه با حضور خود در مجالس عزا و دعا و بسا مبارزه با جهاد و ايثار، اين همه پيروزي و انقلاب را به دست آوردهايد؛ بدانيد كه اين جا همه از بركت خون شهيدان است؛ چون جوشش خون ابا عبدالله حسين - عليهالسلام- است و بايد اين ميراث هزاران شهيد را حفظ كنيد و به قول اماممان پيروزي مشكل است، لكن حفظ آن پيروزي مشكلتر است. شكر كنيد اين همه نعمت را با حفظ اين امانت بزرگ شهيدان. آخرين وصيت مكرّرم اين است: اي امت قهرمان! از حضور هميشگي خود در صحنة انقلاب، مجالس عزاداري، ادعيه و ياري امام، مبارزه در جنگ و نبرد و مبارزه با هواي نفس،- خداي ناكرده- غفلت نكنيد. پدر جان! نميدانم چه قدر ديگر از عمرم باقي مانده است؛ نميدانم سرنوشت زندگي من چه ميشود، اما دعا ميكنم: «اللهم ارزقنا شهادة في سبيلك». بدانيد كه هدف شهادت نيست. ما همه ميجنگيم تا پيروز شويم تا اسلام تمام جهان را تحت حكومت خود در آورد. امام فرمودند: چه شهيد بشويم و چه غالب شويم پيروزيم، اما من ميخواهم شهيد بشوم. من از شما ميخواهم كه دست از پشتيباني ولايت فقيه برنداريد و بايد تا آخرين قطره خونتان از اين امام كه ميخواهد رسالت انبيا را ادامه دهد پيروي كنيد تا انقلاب اسلامي ايران را به تمام جهان صادر كنيم. بايد قلب اسلام را سالم نگه داريد؛ بايد حزب الهي باشيد؛ چون «ان حزب الله هم المفلحون» (مجادله/22) كه اگر در حزب خدا باشيد، رستگار هستيد. چند جملهاي خدمت برادران انجمن اسلامي و كتابخانهها و ارگانهاي انقلابي: شمايي كه اين سلاح برنده تبليغات را كه برندهتر از سلاح جنگ است، دست گرفتهايد و در پشت جبهه فعاليّت ميكنيد، شمايي كه با مردم در رابطه هستيد؛ سعي كنيد با اخلاق اسلامي با مردم روبرو شويد. در كارهايتان نظم را رعايت كنيد. تشكيلات را در كارهايتان به كار بريد كه اين باعث پيشرفت كارتان ميشود. برادران! مواظب باشيد كه شيطانكهاي خشك مقدس در شما نفوذ نكنند كه اين آرزوي دشمن شماست. اي خواهران و برادران من! هر عملي را فقط جهت رضاي پروردگار به جا آوريد. به فاميل و دوستان خاص خود وصيت ميكنم به هيچ وجه از بودن تشريفات در تشييع جنازه و مجالس ترحيم و قبرم راضي نيستم. روحم فقط به اينشاد ميشود كه برنامههاي مذكور را با مصيبت امام حسين - عليهالسلام- و اسيري حضرت زينب -سلاماللهعليها- و زنداني امام هفتم - عليهالسلام- و مصيبت امام هادي - عليهالسلام- زينت بخشيد و اينكه راهم را ادامه دهيد. والسلام