شهيد سيدرجبعلي موسوي - وصیت نامه شهید سید رجبعلی موسوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وصیت نامه شهید سید رجبعلی موسوی - نسخه متنی

سید رجبعلی موسوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهيد سيدرجبعلي موسوي

استان اصفهان > شهرستان سميرم

وصيت نامه

بسم الله الرحمن الرحيم بسم رب شهداء و الصديقين پدر و مادر سلام عليکم، اميدوارم سلام گرم مرا که از زير آتش و خون برخاست و بر صفحه کاغذ نقش بسته است بپذيريد، آري زندگي زيبا است اما نه به زيبايي شهادت. شهادت خورشيدي است که وقتي طلوع کند و نور زيبايش بر چهره بندگان صالح خدا پرتو افکند، تنها چيزي که در آن چهره ديده مي شود، الله است. به معبودي که همه جا هست و در همه چيز ديده مي شود، اما بايد انسان، صالح و متّقي باشد تا بتواند خدا را ببيند و درک کند. ما که کوچک و ناچيزيم لکن با بندگان صالح خدا نشسته و همکاري داريم، صفت و زيبايي آنان در ما اثر کرده است، مقداري از بينش خويش را بر ما بخشيده اند تا اينکه ما هم بتوانيم معبود اصلي و صاحب خود را با چشم ببينيم. پدرم را که با جسم ضعيف و کوچک ولي با روحي بزرگ و پر استقامت براي من رنج کشيد و در گرماي تابستان در بيابانها همانند جدش پيامبر -صلي الله عليه و آله- چوپاني و مرا بزرگ کرده است، اي پدر افتخار مي کنم از اين که پدري چون تو دارم. سلام بر مادر عزيزم که مرا از ميان خاکسترها بيرون کشيده و بزرگم کرد، مادر! رنجي که درباره من کشيدي فراموش شدني نيست، امروز نيز من به تو محتاجم، همچنان که در زمان کودکي محتاج تو بودم، اي مادر مرا حلال کن! و باز سلام بر پدر و مادر رنج کشيدهام که موجب افتخار من هستند و اميد است که شما نيز افتخار کنيد که يکي از فرزندانتان در جبهة جنگ بر عليه کفر مي جنگد. آري جبهه چه نام زيبايي است که از سر تا پايش خون مي ريزد و اين کبوتر سرخ چه زيباست که در غرب و جنوب کشور عزيزمان به پرواز در آمده است و مي رود تا به فرودگاه خود -که کربلاست- بنشيند و مسافران خود را که با لباس خونين و گلگون به حرکت در آورده است به نزد حسين -عليه السلام- آن پيشواي بزرگ جهان تشيع و سرور شهيدان راه حق و آزادي برساند. اينجاست که من به شما پدر و مادرم وصيت مي کنم: بدانيد اي پدر و مادرم که اسلام ريشهاش از درون خون بيرون آمده است و به واسطه خون پرورش پيدا کرده است آن هم خون حسين و فرزندانش که نزد خداوند بهترين انسانهايند، پس ما و خون ما در مقابل اينها ناچيز است. برادرم سيد مرتضي موسوي را سلام ميرسانم، اميد است سلام مرا که از شهر خون -يعني سوسنگرد- برخاسته و بر فراز کوههاي دنا رسيده بپذيرد، آري اي برادر! روح تو بزرگ است و تو صبوري، تو با آن جسم کوچکت به پدر و مادر روحيه بده، به برادر سيد کرمعلي و سيد قدمعلي و غلامعلي سلام مي رسانم، به زن برادرانم سلام مي رسانم، زراره شمس و رخشان شما مرا ببخشيد چون خيلي درباره من زحمت کشيدهايد، به زن برادرم نزاکت هم سلام مي رسانم. بچه هاي برادران را سلام مي رسانم، آنان را به جاي بنده ديده بوسي نماييد، عشق بچه ها جمال، محمد و احمد در قلب من است، اميد است بار ديگر ملاقاتشان کنم. تمامي اهالي ده را از کوچک و بزرگ سلام مي رسانم. والسلام، خداحافظ

سيد رجبعلي موسوي

/ 1