شهيد سيدکاظم مجتبي پور - وصیت نامه شهید سید کاظم مجتبی پور نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وصیت نامه شهید سید کاظم مجتبی پور - نسخه متنی

سید کاظم مجتبی پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهيد سيدکاظم مجتبي پور

استان آذربايجان شرقي > شهرستان بناب

وصيت نامه

«طلبة شهيد: سيد كاظم مجتبي پور» السلام عليك يا رسول الله السلام عليك يا اباعبدالله السلام عليكم يا انصار ابي عبدالله و دين الله. سلام بر شما اي رزمندگان جان بر گف، سلام بر شما كه هر چه داشتيد و داريد در راه دفاع از پرچم خونين اسلام فدا مي كنيد. سلام بر چهره‌هاي معصوم شما. و بالاخره سلام به لحظه‌اي كه دستهاي كوچكتان را در مقابل خداوند تعالي بلند مي‌كنيد و الهي و سيدي العفو مي گوييد و به آن لحظه‌اي كه اسلحه را مي‌فشاريد و بر خصم دون شورش مي‌بريد. السلام عليك يا حسين. اي فرمانده و اي مولا! تو جانت را در راه دفاع از اسلام فدا كردي و الان اين ايران است كه با رهبري همچون خميني، حسين وار مي‌جنگند و مي‌رزمند و مي‌خروشند و هر بلا را از جان و دل پذيرايند. حسين جان! تو بزرگي از آن كه قلم‌ها توصيف كنند. تو در يك كلمه حسيني، حسين جان! زماني كه فردا مرا فرياد زنند: اي گناه كار بيا و در اثر اعمال گذشته‌ات عذابش را بكش، ياري‌ام خواهي كرد يا نه؟ آنگاه كه همه يك صدا گويند اي گناه كار «لم تقولون ما لا تفعلون» (صف/2) چرا چيزي را كه مي‌گوييد انجام نمي‌دهيد «اتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسكم و انتم تتلون الكتاب افلا تعقلون» (بقره/44) چه خواهند گفت؟ من مي روم چرا كه بايد رفت، بايد رفت گر چه در اين رفتن، سختيها و بلاهاي زيادي به انسان تحميل شود. بايد عاشق شد و به معشوق پيوست. بايد رها كرد و بريد. ‌اي برادر بنگر، نظر كن زيرا تا انسان از اين دنيا نبرّد و فكر دنيا را از سرش بيرون نكند و به آن فريب نخورد و رهايش نكند، نمي تواند به معشوق حقيقي خويش برسد. اي برادر بنگر و تعقل كن و نظر بيفكن از كجا آمده‌اي؟! آمدنت بهر چه هست؟ آيا تو را بيهوده به اينجا فرستاده‌اند؟ يا با هدف عالي و بزرگ؛ آيا آن هدف، غير از بندگي و عشق به معشوق است؟ دنيا همه هيچ و كار دنيا همه هيچ. هنگامي كه به تنهايي مي‌نشينم و به گذشته و اشتباهاتم فكر مي‌كنم، بر خود مي‌لرزم. خدايا! مي‌گويم اين همه خطا را چگونه جبران كنم؟! آيا جز با خون مي‌شود؟ نه فكر نمي‌كنم«اللهم ارزقنا توفيق الشهاده في سبيلك» ولي نه نه، نمي شود دير آمد و زود رفت. آن همه اشتباه كردم حالا زود خلاص شوم نه، بايد سختي كشيد، بايد درد كشيد. بايد رنج كشيد. نمي‌شود زود خلاص شد. هيهات كه 18 سال از عمرم گذشت و تا حال قدمي چندان مثبت در راه معشوق خويش بر نداشته‌ام. ياران صد كوچه را پيمودند، ما هنوز اندر خم يك كوچه حيرانيم. اي كاش من هزار جان داشتم و به اين انقلاب و كربلاي حسين (عليه السلام)- كه همه وقت فكر و ذكرم كربلاي اوست- تقديم مي كردم. چرا كه حسين و مكتب او است كه انسان مي سازد و به انسان چهره انسانيت را مي پوشاند، همين رزمندگانند كه از حسين (عليه السلام) درس عشق و معنويت و ايثار گرفته‌اند. وقتي به چهره‌ها و قيافه‌ها وخنده‌ها و هر لحظه به لحظة برادران رزمنده را مي‌بينم، عينا جلوه‌اي از كربلا مي‌بينم. پرچم لااله الا الله و محمد رسول الله و السلام عليك يا مولاي يا ابا عبدالله، صحنه‌اي عجيب آفريده‌ است. اي كاش بوديد و در دل شب، ناله‌هاي اين شيران روز را- كه الهي و سيدي العفو مي گويند و فريادشان تا دهها متر اطراف را عطر آگين مي كند،- مي ديديد. خدا شاهد است برادران رزمنده چقدر پاك و مخلص و قوي دل هستند و چه عشق فراوان به اسلام، امام خميني و امام حسين (عليه السلام) دارند، كه من بارها به آنها و حال آنها غبطه مي‌خورم. اما از لطف خدا هم نااميد نيستم و خدا را شكر مي كنم كه مدتي در كنار اين برادران بوده‌ام. در سينه‌ام عشق به شهادت را پرورش مي دهم چون در روزگار شهادت سخت است كه انسان در بستر مرگ طبيعي از جهان برود. شهادت در دل من جاي خاص دارد و شهادت در راه خدا را، با آغوش باز پذيرايم. برادر و خواهرم! بيا گذشه را فراموش بكن. عصر ما فنا شدني است. بيا و اين باقي عمر را فداي خميني كن. راه راست، راهي است كه انسان را از خسران به پيري و از پيري به درماندگي و خلاصه به«انا لله و انا اليه راجعون» ببين كه چطور عمر تو به پايان رسيد، به ياد آر روزي كه مردم جنازة تو را بر روي دست به محلي ساكت و آرام مي‌برند، به ياد آر زماني كه سنگ بر روي قبر تو مي گذارند و تو در سياهي محض با اعمالت تنها مي ماني. حال تو هستي و خدايت و اعمالت، اگر خواستند با تو با عدالت رفتار كنند، چه داري عرضه كني؟ اگر خواستند تو را به طرف آتشي كه از قهر خداوند در اثر گناهانت شعله و نمره مي‌كشد، چه جوابي داري؟ ولي حيف كه ديگر تمام است بايد از عمر استفاده مي كردي. گذشت، فريادي نيست، صدايي نيست و... ديگر وقت تمام است. وقت، وقت جواب است. بيا با هم توبه كنيم كه ان‌شاءالله خداوند با ما با فضل و كرمش رفتار مي كند. بيا« ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و كفر عنا...» بيا با شهدا همراه شويم. بيا از كاروان عقب نمانيم. بعد ازگذشت وقت، حسرت جاي ندارد. اين كاروان از كساني همچون علي اكبر ، علي اصغر و ابوالفضل (عليهم السلام) تشكيل يافته است و فرمانده‌شان هم حسين (عليه السلام) ، مرد شجاعت و ايثار مي‌باشد. خدا نكند مرگ ما را دريابد كه ما در غفلت شويم. از خواب غفلت بيدار شويم و عمل كنيم؛ بايد به آن چه مي دانيم، عمل بكنيم. اي جوانان! اين نداي هر رزمنده در آخرين حالات خويش است، از شما استمداد مي كنند. پروردگارا! كريما! رحيما! داورا! اي محبوب محبّان! اي معشوق عاشقان! اي غياث مستغيثان! اي پناه بي پناهان! اي نياز نيازمندان! اي نجات گمراهان! اي روشني دل عارفان! اي فروغ قلب خالصان! اي قبله مخلصان! اي عطا بخش گدايان! اي جليل ذاكران! اي امين شاكران! كدام جستجوگر به جستجويت برخاست و تو را نيافت، و كدام عاشق دل باخته به درگاه لطفت آمد و به وصال تو نرسيد آنان كه در اين درياي پر خروش حيات، به جستجويت برخاستند، تو را يافتند و آنان كه به عشق ديدارت با پاي دل به سويت آمدند، با ديده جان به ديدارت نايل شدند. عارفان عاشق در تمام مسير حيات، چشم به هم زدني از تو غفلت نكردند و لحظه‌اي بي ياد تو به سر نبردند. و يار و ياوري جز تو نگرفتند و بر كسي به غيرتو تكيه نكردند و روي به سرايي جز سراي تو و كويي جز كوي عشق تو، نياوردند. اينان تمام لذت حيات و عيش جان را در ياد تو يافتند. به قول سر حلقة عاشقان، امام عارفان، مظهر العجايب، غالب كل غالب، علي بن اليطالب (عليه السلام): يا الله! عاشقانت به شب در محراب عبادت سرا پا عجز و غرق راز و نيازند و به هنگام روز، شير بيشه شجاعت. ديده قلبشان نگران ديدة يار. و جانشان محو ديدار دوست، و دلشان از غم هجر روي معشوق، محزون است، اگر اجل مقدر نبود، يك لحظه روحشان در كالبد مادي قرار نمي گرفت. آري، عشق به رضوان و خوف از عذاب، يكباره بين جان و تنشان جدايي مي‌انداخت. اينان هرگز به آنچه حرام است، چشم ندوزند و در پوشاك اعتدال و ميانه روي داشته و رفتارشان جز تواضع و فروتني چيزي نيست. گوش خود را وفق دانش با منفعت كرده و دنبال صدايي جز آواي محبوب نروند. تنها اينان كاروان سالار عشقند و بر فقيران و نيازمندان است كه با كمال عجز و زاري، دست به دامن پر مهرشان زنند. و بدانند اگر اين گونه چهره‌هاي الهي، در زندگي نباشند، حيات انساني فروغي نخواهد داشت و آدمي جز در ضلالت، و گمراهي، بدبختي و شقاوت نخواهد افتاد و به قول سيد ساجدان، سر مشق عاشقان، حضرت زين العابدين: «هلك من ليس له حكيم» و بايد دانست كه در رأس اين طائفه، انبياء و امامان عالي مقام قرار دارند كه بدون توسل به ايشان پيدا كردن راه، محال و يافتن خدا امري غير ممكن است. و اگر حيات و زندگي اتصال به اين بزرگواران با كرامت نداشته باشد، هيچ يك از استعدادهاي معنوي انسان، شكفته نخواهد شد. اين آيات با عظمت قرآن است كه «جاهِدِالكفّارَ وَ المنافقين و اغلظ عليهم» (تحريم/ 9) برادران پاسدار! اي عاشقان واقعي الله كه امام بر وجود جواناني همچون شما افتخار مي كند؛ هميشه اين آيه قرآن زمزمة دلتان باشد«اشداء علي الكفار رحماء بينهم» رزمندگان در ميدانهاي جنگ بر كفار شديد هستند ولي در بين خودشان مهربان و رئوف هستند. نهج‌البلاغه را زياد بخوانيد. جهاد و شهادت را راه خود قرار دهيد. زيارت عاشورا را زياد بخوانيد. و اينك وصيت نامة خودم به خانواده‌ام را به شرح ذيل شروع مي كنم: با سلام و درود فراوان به آقا امام زمان (عجل الله تعالي فرجه) و اميد بي پناهان و مظلومان و با سلام بر شير مرد جماران و بت شكن قرن، ابراهيم زمان و با سلام به امت حزب الله. خدايا! تو آگاه و ناظري بر قلب من كه من خوش ندارم در رختخواب بميرم و از تو مسئلت دارم به حرمت حسين مظلوم، مرا شهادت نصيب كني و از اين دنيايي پست، آزادم كني و پيش اولياء خويش ببري. خدايا! خودت آگاهي كه هميشه آمادگي رفتن به جبهه را داشتم و ماندن در پشت جبهه را براي خود، قفس مي‌دانستم و از تو مي‌خواهم حالا كه به اينجا آمدم، ديگر به شهر خودمان بر نگردان، چون كه چيزي شيرين تر از شهادت- كه هميشه- خواستار مردان الهي بوده است- نيست. خدايا! اين بنده ذليل و فقير، با بار گناه به درگاهت آمده‌ام و اميد بخشش دارم و اميد دارم كه مرا با دست خالي از اين دنيا نبري. بار الها! چه مي شد ما را هم به آرزويمان نايل كني. اي صاحب عفو و كرم و مغفرت. وصيت به خانواده:

1. اگر من به فوز شهادت نايل گشتم، چند جلد كه كتاب دارم، خواهرها و برادرهايم آنها را بخوانند و آنهايي كه متوجه نمي شوند، به مدرسه علوم اسلامي تحويل دهند.

2. تمامي لباسهايم را به جنگ زدگان بدهيد كه اينها از مستحقان جامعه هستند.

3. اگر خورده وسايلي دارم، خودتان مي دانيد چه بكنيد.

وصيت به پدر و ماردم: شما را به خدا اگر شهادت فرزندتان را شنيديد، سجده شكر به جا بياوريد كه اين از توفيقات بزرگ الهي است و اصلا بر شهيد شدن من، گريه و زاري نكنيد. اي مادر و خواهرانم و بقيه فاميل! مانند زينب (سلام الله عليها) تبليغ اسلام كنيد كه جامعه احتياج بيشتري دارد و صبر و تحمل كنيد كه خداوند با صابران است. وصيت به برادران و خواهران: اگر شما شهادت مرا شنيديد خوشحال باشيد كه به شما برادر شهيد خواهند گفت و اين خود از سعادت‌هاي الهي است. خواهرانم شما هم زهراوار و زينب‌وار (عليهما السلام) صبر و تبليغ اسلام كنيد كه آن وقت است كه دين خود را به اسلام اداء كرده‌ايد و نبايد گريه و زاري كنيد كه دشمن شاد مي شود. خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي، (عجل الله تعالي فرجه) خميني را نگهدار

/ 1