«روحاني شهيد: عبدالجبار قلي زاده» بسم رب الشهدا و الصديقين «ولاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياءٌ عند ربّهم يرزقون». (آل عمران /169) گمان نبريد كساني كه در راه خدا كشته شدهاند مردهاند، بلكه زندهاند و نزد پروردگارشان روزي ميخورند. اين حقير، عبد ذليل و مسكين، بيچاره و مسافر بي توشه، عبدالجبّار قلي زاده اخوزي فرزند غلامعلي متولد 1344 از روستاي آعوزبن مدّعي مسلماني و شيعه و پيرو ائمه معصومين -عليهم السلام- و مدّعي طلبه و سربازي امام زمان -عجل الله تعالي فرجه الشريف- هستم، اكنون بر حسب وظيفه شرعي و اسلامي و وجداني خود در قبال خون شهدا و در خطر بودن حيثيت و آبروي اسلام و قرآن و مسلمين در اين موقعيت حساس، احساس مسئوليت نموده و بر هواهاي حيواني و شيطاني دروني خود پشت پا زدهام و به سوي جبههها عزيمت مينمايم. بار ديگر توفيق جهاد في سبيل الله -كه به عنوان فروع دين ما محسوب ميشود و حضور در جبهه حق عليه كفر نصيبم شده. خالق يكتا در آيه شريفه به رسولش فرمود: «ماخلقت الجن و الانس الا ليعبدون» امّا هان اي مردم! اي كساني كه پس از چهارده قرن و اندي بعد از ائمه معصومين -صلوات الله عليهم- به حول و قوّه پروردگار منّان از صلب پدرانتان در رحم مادرانتان به وجود آمدهايد و قدم به روي خاك كره زمين گذاشتهايد و مرزوق خالق خودتان قرار گرفتهايد! الآن مي بينيد كه پس از چهارده قرن كلام خداوند و احاديث و فرمايشات ائمه دين به گوشتان مي خورد كه شما را دعوت به دين مبين اسلام و قرآن ميكند. اي كساني كه وصيتنامه مرا ميخوانيد اولين خطابم به كساني است كه هنوز مانند پَر به هر سمتي كه باد برود مي روند و براي خودشان هيچ ايده و مرام و مسلكي انتخاب نكرده اند بلكه فقط مي دانند كه چيزي پيدا كنند و بخورند و شكم شان سير باشد. آنها بايد اين مطلب را درك و تعقل نمايند كه هيچ موجودي در اين جهان بي هدف و بيهوده به وجود نيامده و ديني كامل نيست مگردين مبين اسلام، ولي شبپرهها و خفاش صفتان نميخواهند اين نور الهي را ببينند. البته خدا نور خود را هر چند كافران خوش ندارند تمام و كمال نگاه خواهد داشت و آن نور چهارده معصوم -سلام الله عليهم- ميباشد كه با كتاب آسماني قرآن مجيد و كلام گهر بار و احاديث گران قدرشان به انسانها آموختند. كساني كه در جامعه اسلامي، خودشان را فقط با زبان و شناسنامه مسلمان مي دانند و نسبت به مسائل و مشكلات و كمبودهاي جامعه اسلامي بيتفاوتي نشان ميدهند و طوري حبّ زن و فرزند و مال و سرمايه و زيبايي و خوشيهاي دنيا مشغولشان كرد كه قدرت تفكّر و تعقّل از آنها گرفته شد، لحظهاي به خود بيايند و به خويشتن خويش نظر كنند كه از كجا آمدهاند و به قدرت چه كس حياتشان ادامه ميدهند؟ به كجا ميروند و چرا عاقبت همهي موجودات منتهي به مرگ است؟ چرا لحظهاي به فكر فرو نمي روند تا درك نمايند كه اين انقلاب اسلامي براي چه كساني دل ميسوزاند؟ بشناسند كه اين انقلاب چرا اين قدر دشمن دارد و اين دشمنان چه ميخواهند و اين جواناني كه عاشقانه و آگاهانه به سوي جبهه مي روند و به شهادت مي رسند براي چه چيزي و براي چه كسي است؟ تا دير نشده از خواب غفلت بيرون بيايند. اين قدر بي تفاوت از مسائل مهم و حساس و سرنوشت ساز جامعه اسلامي نگذرند. به حال من گريه نكنيد چرا كه براي ياري دين خودم، اسلام و قرآن خودم و براي لبيك گفتن به نداي «هل من ناصر ينصرني» مولا ومقتدا ومعلم آزادي و شهادت حسين بن علي-عليهما السلام- رفتم. راهم، انتخابم، هدفم، دينم و خدايم را آگاهانه پذيرفتم و رفتم، اگر چه معترفم كه بد بنده اي براي خداي خودم در اين مدت عمر بودم و آن چه او ميخواست كه بشوم، نشد ولي همين قدر دل خوشم كه به عشق خدا رفتم و براي ياري دين رسولش رفتم. حال مي خواهم روح آلودة مرا پاك كند و بسازد يا بسوزاند، به رضاي او راضي هستم، پس شما بيتفاوتها كه فقط عيب و نقص ديگران را مي گيريد و خود سر تا پا عيب و نقص هستيد، شما كه در كنار ايستاده و براي انقلاب و جنگ فقط دل ميسوزانيد به قول خودتان و مسلماني و شيعه علي -عليه السلام- بودن تا در همين خلاصه شده است، بهتر است به حال خويش گريه كنيد كه شما را مستحق تر از خود ميدانم و نميخواهم شماها برايم گريه بدون هدف و تو خالي و زودگذر بكنيد. من گريهكردن توام با درد دين و بعد كمك بيشتر به دين كردن را ميخواهم من نمي خواهم گرية كساني كه همانند مردم كوفه كه قلبشان با علي –عليه السلام- و امام حسين -عليه السلام- بود ولي شمشيرشان هم مقابل امام آماده بود، زماني كه مسئله به دادن جان و مال كشيد در اثر ترس، مقابل عقيده و امامشان مي ايستادند، چنين گريهاي هرگز نميخواهم. هر كس ميخواهند باشد از قوم و خويشان باشند يا ساير افراد محل و غيره و هيچ فرقي ندارد، امام حسين -عليه السلام- هم گريه كردن اين گونه افراد را قبول ندارد و براي آن بها و ارزشي قائل نيست، ولي دلم براي شما هم مي سوزد، چرا كه همه ما انسانها اسير دام شيطان و خواستههاي غريزهاي خود هستيم و شما حقيقت خودتان را در چند روز زندگي زود گذر اين دنيا ميدانيد و فراموش كرديد اين آيه شريفه را كه ميفرمايد: «ولكل امه اجل فاذا جاء اجلهم لا يستاخرون ساعه و لا يستقدمون.» (اعراف/34) و بدانيد كه بهشت رفتن به بهانه نيست بلكه بايد براي آن بهاء بگذاريد و بهاي آن عمل صالح و خوب و پس دادن امتحان الهي است و خداوند تبارك و تعالي در قرآن شريف مي فرمايد: ام حسبتم ان تدخلوا الجنه و لمّا يعلم الله الذين جاهدوا منكم و يعلم الصابرين. (آلعمران/ 142) گمان مي كنيد داخل بهشت خواهند شد بدون آن كه خدا امتحان كند. آنان را كه در راه دين جهاد كرده و آنها كه در سختيها صبر و استقامت كنند و مقاومتشان را بر عالمي معلوم گرداند. از خانواده هاي شهدا مي خواهم كه پيام شهيدان شان را برسانند و با هر كه بخواهندخون شهيدانتان را پايمال نمايد مبارزه كنند. گوش به فرمان امام امت باشند و شك و ترديد به خود راه ندهند كه اين عصر آخر الزمان است و كسي كه توانست در آخر الزمان دين خودش را حفظ كند و بر دين خدا ثابت قدم بماند [ پيروز است]. بدانيد كه گناهي كه از روي آگاهي و علم باشد خداوند نمي بخشد؛ حتي مواظب لباس پوشيدن خود باشيدتا شكل و نماي غربي نگيريد زيرا شماها آقاي آن غربيها هستيد. براي خود درزندگي برنامه كاري داشته باشيد. اما عرائضي به پدر و مادر عزيز و زحمت كش حزب الله خود دارم: پدر و مادر عزيز! شما كه با تحمل مشكلات و زحمتهاي زياد زندگي همان اندازه در توان مادّي و معنوي و علمي تان بود مرا با سواد و معتقد به خدا و رسول گرامش و اهل نماز و روزه بار آوردهايد. همانطور كه فرزندتان را با شناخت به جبهه فرستاديد، با شناخت به ندا ي حسين زمان، رهبر كبير انقلاب لبيك گفتيد. پس اگر فكر كنيم [اين مصيبتها] گريه و زاري ندارد بلكه بايد شاد و خوشحال بود از اين كه فرزندي را توانستيد كه به چنين مقام عالي برسانيد كه از جانب خداوند به او عنايت شود. [شما خود بر اين باور هستيد] كه خدا خود امانتي به شما داده بعد هم از شما تحويل گرفت. حال شما اين امانت را قبل از آن كه در بستر خواب و يا در غفلت از دنيا برود پيش فرستاده و اينجنس را به بازار عشق او برده و خدا هم با همه لطف و بخشش و بزرگواري خودش امانت خويش را به عنوان كالايي از شما خريد. حال در مقابل اين لطف و عنايت او نبايد ناراحتي كنيد و خداي نخواسته نسبت به دين او سستي كنيد، بايد سجده شكر به جا آورده و خوشحال باشيد. امانت سپاري امر طبيعي و محسوس معقول عقل ماست و آن شاعر در اين باره خوب سروده: اين جهان به كسي خط اماني نسپرد هر كس كه بزاد عاقبت بايد مرد آن سنگ كه نام نامي وي اجل است بر شيشه عمر همه كس بايد خورد. و حالا بايد خوشحال باشيد كه اين تير اجل من در كنار سنگر در سرزمين جنگ و جهاد به شيشه عمر من فرود آمده كه باعث زياد شدن بهاء و خير آخرت زندگي حقيقي و دائمي گرديد. از شما پدر و مادر عزيز كه تا اين جا برايم زحمت فراوان كشيدهايد مي خواهم كه براي اين فرزند حقير گناه كار گريه نكنيد، بلكه اين اشك را براي سيد الشهدا بريزيد كه هم انسان مظلوم و كامل بوده و هم در حيات خود مصيبتها تحمّل كرد و آن شكل هم به شهادت رسيد كه اشك ريختن براي مصيبت آن حضرت اجر و ثواب زيادي دارد. «و تواصوا بالصبر» كليد پيروزي است، طبق همين آيه شريفه. و امّا عرايضي كه به برادران خود بايد داشته باشم اين است كه اين حقير راهي را برگزيدم كه همان راه سفينه النجاه مولايم ابا عبدالله-عليه السلام- مي باشد. و حال شما را به الگوپذيري از برادرش- ابوالفضل العباس –عليه السلام- سفارش ميكنم، شما بايد در وفاداري خود نسبت به حسين اين زمان، رهبر كبير انقلاب كه همانند مولايش براي برقراري دين خدا و نجات مظلومين از زير ستم ظالمين و دفاع از حريم كشور اسلامي دل مي سوزاند، خوب عمل كنيد با زبان، با مال و با جان تقويت و حمايت و پيروي نماييد. آبروي شهدا را حفظ نماييد و نگذاريد اسلحهام بر زمين باقي بماند و سنگرم خالي و رهبرم تنها باشد و نگذاريد دشمنان با لب خندان به تجاوز و خوشگذراني خودشان ادامه دهند و در هر جا بخواهند باشند چه در خارج از كشور و چه داخل كشور و يا داخل شهر و روستاييان باشند با هر لباس و شكل و حيله اي كه مي خواهند ضربه بزنند، مقابلشان هوشيارانه بايستيد و دفاع از حق و حقيقت و احكام قرآن و اسلام نماييد؛ درعير اين صورت خون شهدا از بين خواهد رفت. با شركت در نماز جمعه و راهپيماييهاي تاريخي و سرنوشت ساز، موجوديت خودتان را به دشمنان نشان دهيد تا با در صحنه بودن شما فكر تجاوز در سر نپرورانند. امّا سخني با خواهران نازك دل و مهربان داشته باشم؛ خواهران مؤمن من! مي دانم داغ و فراغ برادر براي خواهر سخت و بيتحمل است ولي شما هم بدانيد كه تنها نيستيد، حضرت زينب-سلام الله عليها- به روايتي اگر يك روز برادرش سيدالشهدا –عليه السلام- را نميديد حالش جور ديگر مي شد، به طوري كه گويا مريض شده است حال با اين همه محبّت چگونه ممكن است جگر گوشه اش را با لب تشنه شهيدش نمايند و آن هم بدنش را كوبيده شده بي سر در صحرا بيفكنند و سر مباركش را از كوفه تا شام بالاي نيزه ببينند. «والسلام»