شهيد سيدحسن فتاحي - وصیت نامه شهید سید حسن فتاحی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وصیت نامه شهید سید حسن فتاحی - نسخه متنی

سید حسن فتاحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهيد سيدحسن فتاحي

استان مازندران > شهرستان بهشهر

وصيت نامه

«طلبة شهيد: سيد حسن فتاحي» «من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظرو ما بدلوا تبديلا».

(احزاب/23) از مؤمنين مرداني هستند كه صداقت داشتند در جايي كه عهد بستند با خداي خودشان، بعضي از آنان شهيد شدند و بعضي از آن ها منتظران شهادت، و آنها هيچ وقت بر نمي گردند.

حال چندين ساعت ديگر به عمليات نزديك است.

من وظيفه خود مي دانم كه به عنوان يك فرد مسلمان عقيده و فكر خود را به شما بگويم.

بار الها! پرردگارا! من گنهكار و معصيت كار لايق آن نبودم كه اين همه مورد لطف و مرحمت خود و دادن اين همه نعمات فراوان ظاهري و باطني و معنوي قرار گيرم.

من حقير گنهكار و معصيت كار عليرغم اين كه به من الهام نموده‌اي كه گناه نكن، اطاعت از من بكن و تشكر نعمات مرا به جاي آور، ولي من آن چيزي را كه گفتي اطاعت نكردم.

به آن چيزي كه مرا نهي مي كردي، آن كار را انجام دادم و تشكر نعمات تو را به جا نياوردم.

الهي قلبي محجوب و نفسي معيوب و عقلي مغلوب و هوايي غالب و طاعتي قليل و معصيتي كثير و لساني مقر بالذنوب فكيف حيلتي يا ستار العيوب و يا عالم العيوب و يا كاشف الكروب، اغفر ذنوبي كلها بحرمه محمد و آل محمد يا غفار، يا غفار، ياغفار.

وقتي كه مي بينم، مولايم علي (عليه السلام) در دعاي صباح خويش اين طور دلسوزانه دعا مي خواند و شبانه در نخلستان‌ها مي‌رود و آن قدر از خوف خدا گريه مي‌كند؛ من حقير چه گويم.

وقتي مي بينم پيامبر عظيم الشان اسلام (صل الله عليه و آله) با آن مقام عصمت و طهارت و نبوت به سجده مي رود و با گريه و زاري مي گويد:« الهي لا تكلني الي نفسي طرفه عين ابدا.

» من چه گويم؟ من هم مي‌گويم؛ خدايا مرا به جبهه ها روانه ساختي تا خودم را بشناسم، مرا چندين بار به جنوب آوردي تا خود را بشناسم و بعد به شناخت تو برسم، من معصيت كار و گنه كار درگاه تو هستم.

خدايا، بارالها! شكرت از اين كه مرا در مقامي قرار دادي كه در سايه اين مقام؛ روحاني و معنوي و مشغول جهاد در راه خدا باشم.

هدف من از جبهه آمدن، احياء مكتب حياتبخش اسلام و پاسخ گويي به امام برگوارمان، پير جماران مي باشد.

جبهه اين دانشگاه بزرگ دائمي همواره و در همه حال سازنده بوده و خواهد بود.

الدنيا مطرفه الاخره؛ اين دنيا فاني و زود گذر است، امروز روز عمل و فردا روز حساب مي باشد.

حقير براي يك هدف آمدم و آن هدف براي ياري دين خدا مي باشد اسلام عزيز نياز به مجاهدت و ايثار‌گري دارد؛ هنوز تقريبا هزار و چهارصد سال از عمر اسلام مي‌گذرد كه اسلام نياز به خون دارد پيامبر اسلام و ائمه اطهار (عليهم السلام) و صديقين و پاكان در راه دين خدا خون دادند، فرزند دادند؛ جان و مال و اولاد و همسر را فداي دين مقدس و حيات بخش اسلام نمودند.

پس بر ما است كه اين انقلاب مقدس اسلامي را ياري كنيم، ياري فقط با زبان نه! بلكه هم با زبان و شعار و هم با عمل و عمل و عمل.

اعمال انسان است كه شخصيت واقعي انسان را معرفي مي كند عمل اگر نباشد انسان هيچ است و انسان ارزشي ندارد؛ عمل انسان نيز به نيات انسان است «انما الاعمال بالنيات».

خداوندا! از اين كه مرا به انقلاب وفادار قرار دادي، بي‌نهايت سپاسگذارم.

پدر و مادر عزيزم: از راه دور سلام عرض مي كنم، سلام گرم و صميمي مرا از راه دور پذيرا باشيد و دستتان را از راه دور مي‌بوسم، خاك پاي شما را سرمة چشم خود قرار مي‌دهم و بر اين كار افتخار مي‌كنم.

از اين كه نتوانستم در اين مدت جواني، قطره اي از درياي بي كران زحمات را جبران كنم بي نهايت از درگاه ايزد تعالي و بعد از درگاه شما سروران عزيز عذر مي خواهم، هر چند عذر حقير شايد پذيرفته نشود، بيشتر مواقع دانسته كاري بر خلاف ميل شما انجام مي‌دادم.

پدر و مادر عزيزم از اين كه خطايي، نافرماني و تندي مخصوصا به مادر از من ديديد مرا به بزرگواريتان عفو نماييد.

هم اكنون احساس مي‌كنم حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) و ائمه اطهار (عليهم السلام) منتظر ديدن شما مي باشند چرا كه شما جاناً و مالاً خودتان را در اختيار اسلام گذاشتيد البته بايد هم بگذاريد، چون ما مسلمان و مؤمن هستيم، وظيفه مؤمن در درجه اول ياري كردن دين خدا است.

اللهم لبيك، لبيك اللهم لبيك.

صبر و استقامت را پيشه راه خودتان سازيد مبادا بي‌تابي كنيد چون شما را نزد خدا، عزيز مي باشيد و حقير هديه اي بودم در نزد شما و شما هم به خوبي و با افتخار زيبا و خوب آن را تحويل حق تعالي داديد.

مادر جان! براي من گريه نكن، گريه براي اصحاب و آقا ابا عبدالله الحسين (عليه السلام) كن كه حضرت در يك روز 18 تن از خاندانش را فداي اسلام نمود و حتي خود نيز فداي اسلام شد.

شما بايد مانند زينب (سلام الله عليها) صبر و استقامت داشته باشيد و پيام مرا كه پيام تمام شهداي راه حق و عدالت مي‌باشد را به گوش جهانيان برسانيد، پيامم اين است كه بايد دين اسلام را ياري نمود: زباناً، مالاً، جاناً و عملاً.

پدر عزيزم! اگر راهنمايي به موقع و خوب شما و مواظبت بي دريغ شما از من نبود حتما منحرف مي شدم.

از شما سرور عزيزم مي‌خواهم تا الان كه پيرو اسلام و امام عزيزمان بوديد از الان به بعد نيز پيرو امام عزيزمان باشيد شخصيت والا و بزرگ او را بشناسيد.

وصيتم به دوستان سپاهي، دانشگاهي، كشاورز، بازاري و كارمند اين است كه با دين مقدس اسلام آشنا و از خدا بخواهيد كه توفيق عمل به وظيفه كه خيلي مهم است را به ما عنايت بفرماييد.

با اسلام آشنا و آن را نصب العين خود قرار دهيد، اخلاق اسلامي را رعايت كنيد و به اهميت كلام امام عزيزمان كه فرمود: ان‌شاءالله ايران انجمن اسلامي مي شود بايد پي ببريم.

«پناه مي برم به خداوند بزرگ» «والسلام»

سيد حسن فتاحي

/ 1