«طلبه شهيد: محمدحسن عليجانزاده» با درود و سلام بر يگاتنه منجي عالم بشريت، مهدي موعود -عجلاللهتعاليفرجه- و نايب بر حقش، امام خميني و با درود و سلام بر رزمندگان اسلام و تمامي شهداي صدر اسلام. «ربنا آتنا فيالدنيا حسنه و فيالاخره حسنه و قنا عذاب النار» (بقره/201) خدايا! بندة گناهكار جز تو كسي را ندارد. بندة گناهكارم. اميدم به معصومين -عليهمالسلام- ميباشد. پروردگار جهان! الرحمن الرحيم! خدايا! ناراحتم از گناهاني كه كردم. از معصيتها. خدايا! نميتوانم قلم به روي كاغذ آورم تا گناهانم را بنويسم. خدايا! كولهبارم از گناه پر شده؛ به تو پناه ميآورم... خدايا! از عذاب آخرت نجاتم بده. اين جانب محمد حسن عليجانزاده، اهل روستاي «قراخيل»، شماره شناسنامه 1963، متولد 1348، فرزند «جبار» وصيتنامهام را به اين شرح آغاز ميكنم: هدفم از جبهه رفتن چه بود؟ اين جانب براي لبيك گفتن به «هل من ناصر ينصرني» روحالله، فرزند «حسين -عليهالسلام- ،امام خميني بت شكن، به سوي جبهههاي جنگ رهسپار شدم...» ما سالهاست كه شعار ميداديم حسين جان! ما در كربلا نبوديم تا تو را ياري كنيم؛ ولي اكنون فرزند حسين -عليهالسلام- آمده و پرچم خونين حسين -عليهالسلام- را به دست گرفته و همانند حسين -عليهالسلام- شعار را تكرار كرده است. ما كه ادعا ميكرديم: اي كاش در روز عاشورا بوديم و در ركاب امام شمشير ميزديم، حالا بياييد در ركاب فرزندش، خميني -رحمهاللهعليه- شمشير بزنيم. چند كلام سخن با امت حزبالله: اي امتي كه سوگند ياد كرديد تا آخرين قطرة خون، يار و ياور امام باشيد و به جمهوري اسلامي رأي مثبت داديد! نكند سوگند بشكنيد و رأي خود را پس بگيريد و امام را كه نور چشممان و روحمان است تنها بگذاريد تا دشمنان، اطراف امام را همانند حسين -عليهالسلام- بگيرند و او به اطرافش نگاه كند و ببيند كه مردم پيمان شكستند و با فرياد بلند بگويد: اي بهشتيها، رجاييها و باهنرها! شهدا! كجايند امتي كه شعار ميدادند: «ما اهل كوفه نيستيم امام تنها بماند مگر امت بميرد امام تنها بماند.» وصيتم به شما اين است كه : همچون پروانه، دور اين شمعي كه جهان با نور اين شمع روشنايي مييابد، حلقه بزنيد و دست از روحانيت پيرو خط امام نكشيد. جبههها را خالي نكنيد. پايگاه ثارالله را خالي نگذاريد؛ چون يادگار شهداي مسلمان ميباشد. وحدت را در بين خودتان حفظ كنيد؛ همانند بهشتي و معلممان حاج عقيل مولايي و شهداي محل. در برابر اين فرصتطلبان صبر كنيد و با صبر عليگونهاتان، مشت محكمي بر دهان اين ياوهگويان از خدا بيخبر بكوبيد. باز هم ميگويم در بينتان وحدت باشد. چند كلمه هم با اين فرصتطلبان از خدا بيخبر و دو چهرهها: شهيد عزيز و علامة بزگوار مطهري ميفرمايد: وقتي كه سفره انقلاب را حزبالله پهن كند، يك عده فرصتطلبي پيدا ميشوند كه در گوشه و كنار اين انقلاب، كنار سفره اين انقلاب جاي ميگيرند و كمكم دور سفره انقلاب را ميگيرند و اين حزبالله را از كنار سفرة انقلاب بيرون مي كنند. امروز شما فرصتطلبان همين كار را كردهايد و در كنار سفره انقلاب جا خوش كردهايد! نه فكر جنگ هستيد و نه فكر انقلاب. آمدهايد كنار سفره انقلاب و خودتان را به ظاهر، انقلابي كردهايد. در حقيقت شما كساني هستيد همانند ابنملجم كه از پشت، در محراب نماز به علي -عليهالسلام- خنجر زد. شما مثل ابن ملجم داريد به اين انقلاب خنجر ميزنيد. اي فرصتطلبان! بدانيد كه هيچ وقت آزادانه نميتوانيد زندگي كنيد. همچون منافقين يا بايد در جنگل زندگي كنيد و يا بايد به كشورهاي شرق و غرب فرار كنيد. مادر عزيزم! سلام عليكم. مادر! در طول زندگي، هم پدر بودي، هم مادر. مادر مهربان و دلسوز! نميدانم با چه زباني از تو تشكر و عذرخواهي كنم كه نتوانستم جبران آن همه زحماتي را كه برايم كشيدي بكنم. ميدانم آرزو داشتي روزگاري عصاي دستت شوم. آرزوي پوشيدن لباس دامادي بر تنم داشتي. اما چه كنم كه اسلام احتياج به خون داشت. افتخار كن كه توانستي فرزندانت را طوري تربيت كني كه در خط حسين -عليهالسلام- و مكتب حسين -عليهالسلام- درس بخوانند؛ درس شهادت و دينداري. در عزايم گريه نكن. اگر خواستي برايم گريه كني به ياد اباعبدالله الحسين -عليهالسلام- گريه كن؛ به ياد شهداي كربلا و شهداي جنوب و غرب كشورمان گريه كن. مادرم! اگر جنازهام نيامد، نارحت نباش. همان طور كه جنازة هزاران شهيد در بيابانهاي رنگين جبهههاي جنگ ماند. بگذار جنازة من هم هزار و يكمين باشد. اميدوارم كه مرا عفو نماييد و شيرت را بر من حلال نمايي. برادران عزيز! سلام عليكم. برادران دلسوز و مهربان! نميدانم با چه زباني از شما برادران تشكر كنم. شما خيلي برايم زحمت كشيديد. هميشه سعي داشتيد كه من فردي باشم تا مردم نگويند كه او بيپدر است. هميشه سعي داشتيد فرد مفيدي براي جامعه اسلام باشم. اميدوارم كه مرا ببخشيد. من شما را براي جامعه پيامرسان خود معرفي ميكنم. شما بايد پيام مرا به گوش جهانيان برسانيد تا بدانند كه هدفمان، فقط و فقط براي اسلام بوده و ميباشد. اميدوارم كه مرا عفو نماييد. خواهرم! سلام عليكم. خواهر جان! نميدانم با چه زباني از شما عذرخواهي و تشكر كنم. از آن همه زحماتي كه براي من كشيديد. خواهر جان! شما بايد همانند زينب -سلاماللهعليها- صبر داشته باشيد و پيام مرا زينبگونه به گوش جهانيان برسانيد. خواهر جان! اميدوارم حجابتان را حفظ كنيد؛ چون زينت زن در حجابش ميباشد و اميدوارم كه مرا مورد عفو و بخشش خويش قرار دهيد. اگر جنازهام آمد مرا در «سيد ميرزا» در قطعة شهدا و در كنار شهدا دفن كنيد. در ساعت 17 شب مورخة 24/1/1366 در مسجد گردان حمزه سيدالشهدا -عليهالسلام- وصيتنامهام را نوشتم. والسلام عليكم و رحمهالله. خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.