« روحاني شهيد سيد علياکبر علوي » بسم الله الرحمن الرحيم ضمن عرض سلام و آرزوي موفقيت رزمندگان اسلام و قرآن که جانفشاني در راه قرآن کردند و جان در کف نهادهاند تا به پيروزي نهائي نائل گردند. و با درود و سلام به رهبر عاليقدر، حضرت آيت الله امام خميني و با درود و سلام به روحانيان مبارز اسلام و قرآن. من روحاني مبارز، سيد علي اکبر علوي بعد از کلاس متوسط، به مدت سه سال در شهرستان گرگان حوزة علمية حاج آقاي طاهري مشغول تحصيل بودم و به مدت چهار ماه در جبهه و در پاسگاه زيدعراِ و ذبيداد به سمت بسيجي حزب الله به ايثارگران خدمت ميکردم. بعد در شب عيد سال 61 به منزل آمدم. پدرم به من گفت: شما مدتي در منزل باشيد و شما ازدواج نمائيد و من به جاي شما به جبهه ثارالله ميروم. من گفتم: خير پدرم، براي اينکه شش روز بيشتر وقت ندارم چون که امام حسين(ع) و علي اکبر(ع) تنها ماندهاند، ميخواهم به کمکآنها بروم. عهد و پيمان با ايشان بستم. به پدرم گفتم: اگر شهادت نصيب من گرديد بمدت دو سال نماز و روزهام را بدهيد در ضمن برادرم بنام سيد تقي علوي را به جاي من به حوزة علمية گرگان بفرستيد تا به اسلام و قرآن خدمت نمايد. سفارش ديگرم به پدر اين است در محلهمان مسجد ميسازند، به عوض من پول بدهيد و جايي هم که حسينيه ميسازند عوضم پول بدهيد و حتي لوله کشي آب در محلهمان انجام ميدهند، شما به عوضم پول بدهيد. پدرم! مخصوصاً در ايام محرم در عزاي امام حسين (عليه السلام) به عوضم پول بدهيد. والسلام