شهيد سيداحمد علوي - وصیت نامه شهید سید احمد علوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وصیت نامه شهید سید احمد علوی - نسخه متنی

سید احمد علوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهيد سيداحمد علوي

استان مازندران > شهرستان نور

وصيت نامه

«طلبة شهيد: سيد احمد علوي» «الذين‌ امنوا و هاجروا و جاهدوا في‌ سبيل‌ الله»(توبه/20) با درود و سلام‌ به‌ منجي‌ عالم‌ بشريت‌، يگانه‌ فروزندة‌ زنده‌ و آگاه‌، امام‌ مسلمين‌، امام‌ عصر (ارواحنا له‌ الفدا) و با درود و سلام ‌به‌ نايب‌ بر حقش‌ امام‌ خميني‌ و با درود و سلام‌ به‌ تمامي‌ رزمندگان‌ و سلحشوراني‌ كه‌ جانانه‌ با دشمن‌ باطل‌ مي‌رزمند و با درود و سلام‌ به‌ تمامي‌ شهيدان‌ از صدر اسلام‌ تاكنون‌ كه‌ براي‌ حفظ‌ آيين‌شان‌ و تداوم‌ انقلاب‌ عزيزشان‌ مخلصانه‌ در راه‌ حق‌ به‌ خدايشان‌ پيوسته‌اند و در نزد خدا متنعمند. و با درود فراوان‌ به‌ ملت‌ پرخروش‌ ايران‌ كه‌ هنوز صحنه‌ مبارزه‌ را خالي‌ نكرده‌اند و جانانه‌ در راه‌ هدفشان‌ ايستاده‌اند. هر كسي‌ بايد از اين‌ دنياي‌ فاني‌ پا به‌ عرصة‌ حيات‌ هميشگي‌‌اش‌ بگذارد و اين‌ دنيا را رها نمايد، به سوي ‌خدايش‌ پرواز كند، از همه‌ چيز و اين‌ دنيا بيرون‌ رود و به‌ هدف‌، آرزو و آرمان‌هاي‌ متعالي‌ اش‌ دست‌ يابد، لازم است درد دلش‌ را توسط‌ پاره‌اي‌ كاغذ، به‌ خانواده‌ و دوستانش‌ بازگو ‌نمايد. هر چند كه‌ جدايي‌ از اين‌ دنيا و ديدن‌ پايان‌ عمرش‌، نوشتن‌ وبازگو كردن‌ چند كلام‌ به عنوان‌ اتمام‌ زندگي‌ بسيار مشكل‌ و سخت‌ است‌. ولي‌ اين‌ جدايي‌ دير يا زود فرا مي‌رسد، هر چند براي‌ هر جوان‌، خانواده‌اش‌ آرزوهايي‌ در دل‌ دارند. البته‌ نوشتن‌ مطالبي‌ چند براي تسكين‌ دل‌ آنها مشكل‌ هست‌. چرا كه‌ هرچند ما چيزهايي‌ بنويسيم‌ باز نمي‌توانيم‌ آن‌ احساس‌ مادر را تسكين‌ دهيم‌، چرا اينكه‌ مادر با دامن‌ پاكش‌ از كودكي‌ تا به جواني ‌هميشه‌ در تصادفات‌ و مشكلات‌ و براي‌ سعادت‌ و خوشبختي‌ اين‌ جوان‌ همگام‌ و همدم‌ بود و بهترين‌ انيس‌ جوانش‌ بود، و هر چه‌ در يك‌ پاره‌ كاغذ سخن‌ آرام بخشي‌ بنويسد باز نتوانسته‌ ذره‌اي‌ از زحمات‌ و دشواري‌هاي‌ مادرش‌ را جبران‌ كرده‌ باشد. پس‌ از آنجايي‌ كه‌ من‌ جوان‌ هستم‌ و تجربه‌ زندگي‌ را به اندازه‌ درك‌ مادري‌ ندارم‌ كه‌ بنويسم‌ تا آرامش‌ قلبش‌ باشد و از طرف‌ ديگر فراغت‌ و جدايي‌ اين‌ دنيا هم‌ حتمي‌ است‌، پس‌ اي‌ مادرم‌! من‌ پسر بزرگت‌ احمد اگر از اين‌ دنيا رفتم‌، از اين كه‌ پسرشما هستم‌ و از شما جدا مي‌شوم‌، شكي‌ نيست‌ كه‌ اندوهگين‌ و ناراحت‌ مي‌شوي‌، هيچ‌ وقت‌ و هيچ‌ چيز و هيچ‌ كسي‌ نمي‌تواند درد دلت‌ را صفا بخشد، جز خودم‌ پسرت‌ احمد. اما به‌ مادران‌ ديگر شهدا نگاه‌ كن‌ كه‌ جنازه‌ پسرشان‌ در خاك‌ها وكوه‌هاي‌ كردستان‌ مانده‌ و به‌ خاك‌ تبديل‌ شده‌ و آثاري‌ از آنها باقي‌ نيست‌ و مادرانشان‌ استوارند، براي‌ آنان‌ هم‌ كه‌ پسرشان‌ در راه‌ حق‌ و حقيقت‌ رفته‌ و شهيد شده‌، جدايي‌ مشكل‌ بود. مادرم!‌ تو حساب‌ كن‌ پسري‌ داشته‌اي‌ و بزرگ‌ كرده‌اي‌ و حقي‌ كه‌ به‌ گردنت‌ بود برايش‌ ادا كردي‌ و تمام‌ كارهايش را انجام‌ داده‌ و برايش‌ ازدواج‌ صورت داده‌اي،‌ اما پس‌ از ازدواج‌ طولي‌ نكشيد كه‌ از شما جدا گشته‌ و به علت‌ كار شغلي‌اش‌ به‌ شهر ديگر رفته‌ و در آنجا زندگي‌ مي‌كند و هيچ‌گونه‌ مشكل‌ ديگري‌ ندارد كه‌ اسباب‌ زحمت‌ شما گردد ديگر بار مسئوليت‌ زندگي‌ از دوش شما خارج‌ و پسرتان‌ خودش‌ به‌ تنهايي‌ مي‌تواند زندگي‌ كند و زندگي‌ اش‌ را بچرخاند، حال‌ كه‌ پسرت‌ هست‌ اما در شهر ديگر زندگي‌ مي‌كند، پس‌ ناراحتي‌، غصه‌ و گريه‌ و زاري‌ ندارد. حال‌ . . . شما در روي‌ خاك‌ و جسم‌ پسرتان‌ در زير خاك‌ اما روح‌ او هميشه‌ در پيش‌ شما و كنار شماست‌ و هيچ‌وقت‌ از شما جدا نمي‌گردد. مادرم‌! من‌ مي‌دانم‌ كه‌ تو ناراحتي‌ اعصاب‌ داشتي‌ و خودت‌ مي‌داني‌ ناراحتي‌ اعصاب‌ تو در اثر ناراحتي‌ و غصه‌ و اندوه‌ زندگي ‌پيش‌ آمد و اگر حالت‌ براي‌ مدتي‌ خوب‌ هست‌ پس‌ نبايد دوباره‌ غصه‌ بخوري‌ و خودت‌ را ناراحت‌ و عصباني‌ نمايي‌، چرا اينكه‌ ناراحتي‌ اعصابت‌ دوباره‌ شروع‌ مي‌شود و آن وقت‌ ناراحتي‌ شما هميشگي‌ و مزمن‌ مي‌شود. بنابراين‌ بهترين‌ داروي‌ آن‌ اين ‌است‌ مثل‌ مادران‌ ديگر شهدا صبر و تحملت‌ زياد باشد نه‌ اينكه‌ صبر كني‌ به‌ اين‌ عنوان‌ كه‌ روزي‌ پسرت‌ بر مي‌‌گردد به سويت‌ و او را در آغوش‌ مي‌گيري‌ بلكه‌ صبرت‌ بايد چنين‌ باشد كه‌ پسر ديگري‌ داري‌ و برادرانم‌ جاي‌ مرا پر مي‌كنند. اما من فقط پسر بزرگت ‌بوده‌ام‌، يادت‌ باشد خيلي‌ از مادران‌ شهدا هستند كه‌ يك‌ پسر داشتند و ناراحت‌ نيستند، تو خودت‌ هم‌ مي‌تواني‌ در شهرخودمان‌ بشناسي‌ مانند «شهيد پور» بعضي‌ از مادران‌ هستند در شهر خودمان‌ كه‌ دوتا از پسرشان‌ شهيد شدند مانند «شهيد سيد مرتضي‌ ومصطفي‌ حسيني‌» و حتي‌ دامادشان‌ هم‌ شهيد شده‌ «شهيد علوي‌» هر چند شهيد علوي عموي‌ دوست‌ داشتني‌ من‌ بود ولي‌ خوشحال‌ هستم كه‌ پيش‌ آنان‌ مي‌روم‌ البته اگر شهادت من در راه خدا قبول شود. پس‌ مادرم‌! من‌ در اين‌ شهر بهترين‌ دوستان‌ قديمي‌ خودم‌ را مي‌بينم‌ و با آنها براي‌ هميشه‌ در يكجا هستيم‌، اين‌ دنيا را براي‌ تمامي‌ افراد، محدود است‌، اين طور نيست‌ كه‌ مدتي ‌زياد و هميشه‌ در اين‌ دنيا باشند. شما براي‌ چه‌ ناراحت‌ هستيد در حالي‌كه‌ ما كتابي‌ چون‌ قرآن‌، پيامبري‌ چون‌ خاتم‌ النبيين (صل الله عليه و آله) امامي‌ چون‌ علي‌ (عليه السلام) و آخرين‌ امام‌ زنده‌اي‌ چون‌ حضرت‌ مهدي‌ (عجل الله تعالي فرجه) و بهترين‌ سالار شهيداني‌ چون‌ امام‌ حسين‌ (عليه السلام) داريم‌ كه‌ پيشتاز شهيدان‌ و الگوي‌ ما در نبرد حق‌ عليه‌ باطل‌ است‌، مگر غير از اين‌ است‌ كه‌ قرآن‌ كريم‌ مي‌فرمايد: «انالله‌ و انااليه‌ راجعون» ‌همه‌ از خداييم‌ و بسوي‌ او مي‌رويم‌. حال‌ ما كه‌ معتقد به‌ قرآن‌ و پيامبران‌ و الگوهاي‌ دينمان‌ هستيم‌ پس‌ چرا ناراحت‌ باشيم‌، حال‌ آن كه‌ اسلام‌ برگزيده‌ترين‌ آيين‌ بشريت‌ است‌ و ما مسلمانان‌ بهترين‌ مخلوق‌ خداييم‌، پس‌ بايد سرافراز باشيم‌، بايد مردانه ‌زندگي‌ كنيم‌ و جانانه‌ و مردانه‌ از دنيا برويم‌، چرا بايد اجنبيان‌ و طاغوتيان‌ بر ما حكومت‌ كنند، بايد خودمان‌ استقلال‌ كشورمان ‌را داشته‌ باشيم‌، نبايد زير سلطه‌ آمريكا يا شوروي‌ باشيم‌، بايد ما مسلمانان‌ سربلند و آزادانه‌ زندگي‌ كنيم‌، ما افتخار مي‌كنيم‌ كه‌پيرو بهترين‌ مكتب‌ جهان‌ هستيم‌. من‌ خوشحالم‌ كه در كشور ايران‌ هستم و پدرم‌ مسلمان‌ و پيرو دين‌ رسول‌ (صل الله عليه و آله) اوست‌، رهبري‌ چون‌ امام‌خميني‌ و زير پرچم‌ الله‌، در دوران‌ جواني‌ بهترين‌ و بالاترين‌ آرزويم‌ را تقديم‌ هدفم‌ «كه‌ مانند آرمان‌ و آرزوي‌ بزرگان‌ الگوهاي‌مان‌ بوده‌» نثار مي‌كنم‌، ولي‌ من‌ از خداي‌ تبارك‌ و تعالي‌ مي‌خواهم‌ كه‌ ظهور امام‌ زمان‌ روحي‌ له الفدا را نزديك‌ و مردم ‌مستضعف‌ را از زير سلطه‌ جباران‌ نجات‌ دهد. اما شما اي‌ خواهرانم‌، هيچ گونه‌ ناراحت‌ نباشيد، اولاً هميشه‌ دعا كنيد در راه‌ خدا شهيد حساب‌ شوم‌، ثانياً دعا كنيد تا پيش‌ شهدا روسياه‌ نباشيم‌، ثالثاً مفتخر باشيد كه‌ برادر شما براي‌ حفظ‌ دين‌ اسلام‌ و براي‌ سرزمين‌ و ميهن‌ خودمان‌ ايران‌ عزيز و براي‌ تداوم‌ اين‌ انقلاب‌ مانند ديگر جوانان‌ كه دسته‌دسته‌ مرگ‌ را استقبال‌ كنند جانش را داده است‌ و درآغوشمان‌ پذيراي جسم خاكي او‌ هستيم‌. و اما برادرانم‌، خوشحال‌ باشيد كه‌ برادر شما براي‌ شما صاحب‌ افتخار شده‌ و شما جوانان‌ به‌گفته‌هاي‌ دوستانم‌ كه‌ شهيد شده‌اند عمل‌ كنيد. به‌ وصيت‌ نامه‌ مرتضي‌ عمل‌ نماييد كه‌ گفته‌: جلسات دعاي‌ كميل‌ را پر كنيد و پربهايش‌ نماييد و به‌ وصيت‌ نامه‌ عمويم‌ شهيد علوي‌ عمل‌ نماييد كه‌ گفته‌: ضابطه‌ را فداي‌ رابطه‌ ننماييد. و به‌ حرف‌هاي‌ بزرگان‌ دين‌ و رهبركبير انقلاب‌ گوش‌ فرا دهيد كه‌ فرموده‌اند‌ نگذاريد اين‌ انقلاب‌ با اين‌ همه‌ خون‌ از بين‌ برود بگذاريد براي‌ نسل‌هاي‌ آينده‌ باقي‌ بماند و مايه‌ افتخار باشيد. مادرم‌، خوشحال‌ باش‌ شما و ديگران باشد، كه‌ پرچم‌ سبزي‌ بالاي‌ دروازه‌ ما هم‌ به‌ اهتزاز درآمده‌ است. «خداحافظ‌ همه‌ شما»

استان: مازندران

شهرستان: نور

تولد: 1344

شهادت: 5/5/1367- اسلام آباد غرب

/ 1