بسم الله الرحمن الرحيم طلبه شهيد: محمد صفري مقدم "قم" خدايا! ناراحت هستم از اين كه در عمر خود معصيت تو را كردم. خدايا! ناراحت هستم از اين كه تو را به صورت خالقي نشناخته بودم. خدايا! ناراحت هستم از اين كه نهايتي از بندگانت هنوز خطا ميروند. خدايا! ناراحت هستم از اين كه نتوانستم به آرزوي خود برسم كه تا آخر عمرم به اسلام و بنده ها خدمت كنم. خدايا! ناراحت هستم از اين كه فقط يك بار ميميرم در راه آيين تو. کاشکي تا زمان مهدي -عجل الله تعالي فرجه- هر روز با زجر ميمردم و زنده ميشدم. خدايا ! ناراحت هستم از اين كه اسلام مظلوم است و ياور ميخواهد و من هم نيستم تا دينم را ادا كنم. خدايا ! ناراحت هستم از اين كه رزمندگان آينده را در جنگ با كفار تنها ميگذارم. خدايا ! خوشحال هستم از اين كه به ما توفيق دادي تا اين كه راه سعادت و خوشبختي را يافتيم . خدايا ! خوشحال هستم از اين كه علاقه دنيا را از من بردي و علاقه آخرت را به من دادي . خدايا ! خوشحال هستم از اين كه مرا جزء مجاهدين و شهدا قرار دادي. قرآن شريف ميفرمايد: زندگي منهاي خدا، در دنيا و آخرت تاريك و وحشتناك و با دلهره و غم و اضطراب خاطر [همراه است]. اي عزيز! كجا ميرويد؛ اگر سعادت و راحتي دنيا و آخرت را ميخواهيد به آيات قرآن و روايات اهل بيت-عليهم السلام- نظري اندازيد و بعد تفكر كنيد و با اراده عمل كنيد. نظري به زندگي ائمه معصومين -عليهم السلام- بكنيد كه چگونه زندگي كردند؛ شما هم تا توان داريد مانند آن عزيزان زندگي داشته باشيد . البته، اول مشكل است؛ زيرا دنيا زندان مؤمن است ولي يقين داشته باشيد بعدها لذت بخش ميشود. مادر جان! اگر با شهادت من به خود سختي و رنج بدهي من هم در قبر عذاب و رنج ميكشم پس خواهش ميكنم تو خوشحال باش تا من هم در عالم برزخ خوشحال و راحت باشم و اگر هم گريه ميكني حال ائمه معصومين-عليهم السلام- را در نظر بگير و گريه كن. پدر و مادر عزيزم! من در حق شما كاري نكردم ولي اگر در جهان آخرت شهيد ناميده شدم؛ حتماً شما را ياري و كمك ميكنم. برخوردهاي خوب و خوشحال كننده داشته باشيد و آن دو عروس را كه در حال حاضر داريد زياد دوست داشته باشيد. برادرهاي عزيزم؛ ابوالفضل آقا و قاسم! از شما ميخواهم سر لوحه زندگي خود را خدمت به اسلام و مردم و خدمت به پدر و مادر و خانواده خود قرار دهيد . خواهرهاي عزيزم! خود و فرزندان خود را در راه الهي قرار دهيد. اي آشنايان و فاميل هاي عزيز! مرا ببخشيد و دعا به حال ما بكنيد. برادرجان؛ ابوالفضل! من در اين وصيت نامه امضاء و مهر ميزنم كه به شركت وانت مزدا نشان دهي و ماشين مزدا 1000 را خودت تحويل بگيري و از بنياد شهيد[هم] نامه اي بگير كه ماشين را تحويل شما دهند و در بيكاري هايت با ماشين در خدمت مادرهم باش و پدر عزيز را هم تنها مگزار و آن بيست هزارتومان را از صاحب خانه ما در آذر آقاي سيد جليل قاضوي تحويل بگيريد و به بدهكاريم بدهيد . برادر جان قاسم! صدهزار تومان مهر به همسر خود بدهكار هستم، اگر حلال كرد كه كرد و اگر احتياج به پول داشت هرطوري شده از بنياد شهيد يا با وام گرفتن و يا از پدر تهيه كن و تحويل بده و او وخانواده ايشان را راضي كنيد، البته ميدانم! او خيلي خوب است و اين پول را حلال ميكند، اين مطلب را فقط براي اين كه خود را در دنيا پاك كنم مينويسم كه در آخرت مسوول نباشم و اين وصيت نامه خصوصي است و يك وصيت نامه عمومي هم نوشتم. اي غفلت گذرانيده همه عمر عزيز تا چه بودي و چه كردي عملت كو و كدام همسرم! هر چند نتوانستم شما را به ياري خداوند به سعادت برسانم و ميدانم براي شما سخت است بعد از مدتي كوتاه، تنها بماني و ميدانم، بر شما سخت است، صبر كن ولي بدان در نزد خداوند مقام والايي داري. "محمد صفري مقدم"