شهيد محمدطاهر شيرافکن - وصیت نامه شهید محمدطاهر شیرافکن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وصیت نامه شهید محمدطاهر شیرافکن - نسخه متنی

محمدطاهر شیرافکن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهيد محمدطاهر شيرافکن

استان مازندران > شهرستان بابل

وصيت نامه

«روحاني شهيد: محمدطاهر شيرافکن» «هوالذي ارسل رسوله بالهدا و دين الحق ليظهره علي الدين کله و کفي بالله شهيدا» (فتح/28) خدايي است که رسول خود، محمد -صلي الله عليه و آله- را با قرآن و دين حق به عالم فرستاد تا او را بر همه اديان دنيا غالب گرداند و بر حقيقت اين سخن گواهي خدا کافي است و به راستي او است همتاي بي مانند و قدرت پايان ناپذير و ابدي. رحيم و رحمان و رئوف و او است که پيامبران متعددي را فرستاده و آخر بار حضرت محمد-صلي الله عليه و آله- را جهت ابلاغ انديشه تام و کامل اسلامي براي خلق آماده و مستعد مأمور کرده است. اين را همواره در دعاي فرج مرور مي کنيم «اولي الامر الذين فرضت علينا طاعتهم» از آن جاکه پيامبر اکرم خود مجهز به سلاح تزکيه و تقوي بود اين امر الهي را خداوند بر دوشش گذاشت و چون تبلور ايمان و صداقت بود توانست بر تمامي اديان وخطوط انحرافي، غالب و پيروز گردد. خداوند هم براي اطمينان خاطري بيشتر به مردم ستمديده ضمانت برآورده شدن حاجاتشان را نويد مي دهد و طبق همين، اين چنين مي گويند: «و عرفتنا بذالک منزلتهم.» با اين شيوه پر شده از خير و نيکي و سعادت در آن مسلمان منزل و مقام خداجويان را شناختيم. اين بارآن دست و روي انساني از تبار همان پيامبر با رحمت واسعه اش متجلي گرديد و گيتي را از نوحياتي و نوري ديگر بخشيد. به ياد داريم که مدت ها قبل زمزمه مي کرديم: اي کاش! در زمان حسين -عليه السلام- بوديم تا دين مبين اسلام را از زبان وي و از اعمال او شنيده و مي ديديم. در کارزار کربلا بوديم تا حسين -عليه السلام- را ياري مي داديم. اين را زماني مي توانستيم بگوييم که کسي را براي همگامي با قرآن و دين حق مشاهده نمي کرديم هم اينک که امام خميني را در آغوش خود داريم که چون پيامبر برخورد مي کند و چون او مبارزه مي کند و به عبادت مي پردازد و مثل او همه را پيام مي دهد که از مرگ نهراسيد و اکنون مردني است، بياييد و آن را در ميدان جهاد ميسر نماييد تا آخرعمري شايد رحمت خداوند شامل حال من بشود و گناهانمان بخشوده گردد و اين چنين انساني با اين خصوصيات را که درمقام ولايت فقيه است چرا نبايد پيروي همه جانبه کرد؟ اين جانب که تمام ذره ذره وجودم را مديون اين پيامبر زمان خويش مي دانم چگونه مي توانم مدعي باشم که خود در قرآن و دعا و رساله و احاديث و ... جاري شدم؟ هم اينک خدا خواست که من به اين رتبه نائل آيم و شهادت نصيبم گردد و از شما مردم جدا گردم و در جوار مطهر امامان معصوم و شهداي انقلابمان مخصوصا رجايي و باهنر و بهشتي قرار گيرم وهمچون آن ها از فشار قبر و عذاب برزخ و قيامت در امان باشم و در عوض به نعمت هاي دنياي برزخ و قيامت دست يابم که توصيه مي کنم باب عذاب و عقاب عالم برزخ و قيامت را زياد مطالعه نماييد. اگر من اين وصيت نامه را مي نويسم هيچ به حال من تأثير ندارد و برايم فرقي نمي کند تنها چيز اين است که با شما مردم اتمام حجت مي کنم وحالت و روحيه يک شهيد و شمع محفل بشريت را به شما مي نمايانم و راه هاي زمينه سازي براي رسيدن به اين فوز عظيم الهي را روشن مي کنم. الان حس مي کنم که فرشتگان بر بالينم آمده و تبريک وارد شدن در بهشت را به من نويد داده اند، بر تمامي حرکات شما مردم گواه هستم. اگر تشييع ام مي کنيد دفنم مي نماييد و يا فاتحه اي مي خوانيد مبادا گمان کنيد که چشمان بلکه کاملا بر تمامي امورتان نظاره مي کنم و برايتان تا حد توان شفاعت خواهم نمود؛ لکن شما هم به وظايف شرعي و ديني جامه عمل بپوشانيد و سخنان رهبر انقلاب را به خوبي گوش فرا دهيد و در وجودتان متجلي نماييد. روحانيت را هيچ گاه در مبارزات تنها نگذاريد و دوشادوش آن ها قدم برداشته و آرمان هاي آن ها را آرمان خود بدانيد. نامه اي خدمت پدر و مادرم: سلام عليکم! ان شاءالله که حال همه خوب باشد، احوال اين جانب هم خوب بوده و به دعاگوي تان مشغول مي باشم. و به اتفاق ساير برادران رزمنده هستم. يک زندگي دسته جمعي داريم و پوشاک و خوراک و ما يکي است. بايد آماده شويم براي يک مصاف و حمله عظيم که ان شاءالله پاداش و اجر نيکو از اين حرکت مي بريم. روحيه هاي برادرن در اين جا خيلي خوب است. همه از پيروزي سخن مي گويند پرچم ها پلاکاردها و شعارها را براي شهر عراق آماده کرديم تا به محض ورود، شروع به تبليغات کنيم. امام خميني هم خودش الان فرماندهي اين حمله را به دست گرفته است و فرموده آخرين حمله بايد باشد و ديگر ما فاتح بر دولت خودفروخته عراق هستيم. جنگ با عراق تمام است و عيد امسال براي شما خانواده عزيز ان شاءالله فتح کربلا را مي آوريم، همان طور که فرمانده سپاه پاسداران گفته است. خانواده عزيز من و شما بايد خدا را شکر کنيم که داريم در رکاب امام خميني و مهدي -عجل الله تعالي فرجه- مي جنگيم. اين جا که من هستم انگار صحراي کربلا است. همه از شهادت و فتح سخن مي گويند. همه از سبقت در شهادت سخن مي گويند. وقتي صحبت از روي مين رفتن شد بسياري از برادران داوطلب شدند، بايد هم بشوند؛ زيرا آن طور که يکي از برادران خواب ديده است، گفت: رفتم در بهشت ديدم شخصي کتاب دستش است. گفتم: کجا مي روي؟ گفت: به کلاس بهشتي مي روم. گفتم: در بهشت هم شما کلاس داريد؟ گفت: بله از اين کلاس ها زياد داريم. يا يکي ديگر از برادران تعريف مي کرد: دوست شهيدم را در خواب ديدم که مي گفت: ما هفته اي سه بار امام حسين -عليه السلام- را ملاقات مي کنيم و با هم صحبت مي نماييم. شايد بسياري از علماي اسلام که شهيد نشدند و به مرگ طبيعي از دنيا رفتند نمي توانند بعد از هفته ها با امام حسين -عليه السلام- همنشين شوند؛ اما شهدا هميشه ديدارشان با امامان است. «خوشا به حال شهدا» سرتان را درد نياورم تا مي توانيد برايمان دعا کنيد؛ دعا کنيد از اين هجرتي که کرده ايم اجر نيکو ببريم يا فاتح کربلا گرديم و يا شهيد شويم. خانواده عزيز! باور کنيد اگر غير از اين دو نصيبم شد ناراحتي ام زياد مي شود. نه فقط من بلکه تمامي برادران رزمنده به اين صورتند که مي گويند: اگر فاتح نشويم زنده برنخواهيم گشت و گرنه خواهيم زنده برگرديم بايد با فتح و پيروزي کربلا باشد که راه را براي زيارت مادران پدران برادران و خواهرنمان در شهرها باز کنيم.

/ 1