«روحاني شهيد: احمد شاهنوريان» «ولاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون»(آلعمران/ 169) اينجانب احمد شاهنوريان، نام پدر، محمد، شماره شناسنامه775، صادره از آمل در صحت و سلامت كامل و اقرار به يگانگي خداي بزرگ، برادرم محمود را وصي خود قرار دادهام و در صورت شهادت برادرم محمود، دوست و برادرم، حضرت حجت الاسلام محمدعلي طوسي وصي تا به نوشتههايم، عمل نمايند.بارالها! در عشق خويش چشمهايمان را اشكبار و در غم فراقت دلهامان را محزون گردان.بارالها! هر چه تو ميپسندي ما را بدان رويآور ساز و از هر چه بر ما روا نميداري، گريزانمان گردان.بارالها! ما به تو ايمان آوردهايم كه شوق ديدار، آرام و قرار را از ما دور ساخته و هر لحظه در تب و تاب براي شكستن قفس تن و به سراي جاويدت پرواز نمودن، ميسوزم.خدايا! ما ايمان آورندگان را از سكون وتوقف در ايمان بازدار و در لحظه لحظه عمرمان بر ايمانمان بيافزا.بارالها! اگر از تو اميد بركنيم؛ به كدامين كس اميد ببنديم؟ اگر از روز جزا و معاصي بيشمارمان بيم نبريم؛ از چه كسي و از چه چيز بيم و هراس بريم؟ بارالها! چنانمان كن كه وقتي آفتاب عمرمان رو به افول رود، توشهاي برداشته باشيم و روسفيد، آزمايشگاه خويشتن را ترك نماييم.درود و سلام بر امت قهرمان و دلير؛ كه همچون كوه در برابر مصائب و شير در ميدان نبرد و خادمي گوش به فرمان رهبر است.درود، درود، درود.بارخدايا! تو ميداني كه قابيليان به خيال روبه صفتانة خود خواستند نور خدا را كه در مملكت امام زمان است، خاموش كنند كه زهي خيال باطل و وعده تو راست.نور خدا ميدرخشد و تيرگيها، ظلمتها و جهالتها را از بين ميبرد.بارالها! تو را چگونه سپاسگزاريم كه به ما نعمت شناخت حق از باطل را عطا فرمودي و رهبري همچون عيسي روحالله و موسي كليمالله (خميني روح الله)، عنايت فرمودي؟ آري معبودم «اياك نعبد و اياك نستعين»، حال از تو ميخواهم كه بر سرم منتگذاري و راه پاك فرزند فاطمة زهرا(سلاماللهعليها) را كه شهادت در راه تو است به من عنايت فرما.خدايا! تو ميداني كه شهادتم و قدمم در اين جهاد، فقط و فقط به خاطر رضاي تو و وليفقيهات، خميني عزيز است و بس.خدايا! تو ميداني كه گناهانم بيش از ثواب من است، اگر ثوابي كرده باشم به خاطر هواي نفسانيام بوده؛ پس چگونه ميتوانم غير از شهادت در راهت، جوابگوي اين همه نعمتهايي كه به ما عطا فرمودي، باشم؟ اي يكتاي بيهمتا! چگونه ميتوانم خود را پيرو امام حسين(عليهالسلام) بدانم و در بستر بميرم در حالي كه هنور «هل من ناصر» حسين(عليهالسلام) بر گوشها طنين ميافكند؟ خدايا، خدايا! تو را به حق زهراي مرضيه و فرزند مظلومش، مرا از ننگ در بستر مردن برهان.خدايا! اگر در نبرد با كفار بعثي به سرورم و مولايم حسين(عليهالسلام) نپيوستم؛ بر من منت گذار و عاقبت عمر مرا شهادت در راه خودت قرار بده.خدايا! به ياد آمد مرا روزي كه در كردستان به دست اشرار و منافقين مسلح تير خوردم و در سينة كوه افتاده بودم، آفتاب ميتابيد و تو شاهد بودي كه زمزمهاي داشتم و آن زمزمهاي بود كه از آموزگارم(حسين) آموخته بودم: «الهي رضاً برضائك و .» و خدايا از تو ميخواهم كه حسين گونه مردن را به من عنايت فرمايي.