شهيد محمود رضوي - وصیت نامه شهید محمود رضوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وصیت نامه شهید محمود رضوی - نسخه متنی

محمود رضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهيد محمود رضوي

استان آذربايجان شرقي > شهرستان ميانه

وصيت نامه

بسم الله الرحمن الرحيم بسم رب الشهداء و الصديقين «السلام عليک يا ابا عبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائک» با سلام بر حضرت بقيه الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه) اميد مستضعفان جهان و با سلام به نايب بر حق آن حضرت، حضرت امام و با سلام و درود بر شهداي راه حق و حقيقت از عاشوراي حسيني تا عاشوراي مکرر ايران، شهيد مظلوم دکتر بهشتي و شهداي محراب و با سلام بر شما امت حزب الله.

پروردگارا! تو را سپاس ميگويم که مرا در اين برهه از زمان به دنيا آوردي و بر ما رهبري آگاه عطا فرمودي که همچون حسين برتمامي ظالمان نه گفته و حسين وار به ياورانش راه زيستن و چگونه مردن را ميآموزد.

دوست دارم آن امامي را که مرا آگاه ساخته و به معشوقم الله نزديکتر نموده، دوست دارم آن گلولهاي را که بدنم را سوراخ سوراخ کند، دوست دارم آن ترکشي را که پيکرم را پاره پاره کند، دوست دارم آن آتشي را که جسم من را بسوزاند و خاکستر کند و از اين دنيا نجاتم دهد، دنيايي که با ظاهر فريبيهايش انسان را از هدف اصلي و از تکامل يافتن باز ميدارد، دنيايي که کمتر کسي توانسته در مقابلش مردانه بايستد و به بازياش گرفته نشود.

پروردگارا! توخود ميداني و شاهد هستي که در اين آخرين لحظه هاي عمرم به چيزي جز گناهانم و به کسي جز تو فکر نميکنم و چيزيي جز پيروزي رزمندگان اسلام نميخواهم.

بار الهي! ايمانم را کامل کن تا به هنگام نبرد و موقع شهيد شدنم و در هر مکان و هر زمان اعمالم فقط و فقط به خاطر رضاي تو باشد.

مولا جان! اگر قرار بر اين است که اولين کسي که در محکمة تو محاکمه ميشود، شهيد باشد و اگر نوک سوزني از اعمالش به خاطر غير تو باشد، بر وي خاک کشيده و به دوزخ انداخته شود.

واي بر من؛ چه کنم که تمام اعمالم ريا است.

معبودا! به درياي گناه غوطه ورم و در حال غرق شدن هستم و به چيزي نميرسد جز کشتي نجات، آن هم رحمت توست.

خدايا! اقرار ميکنم به اين که آدم نبودم و هنوز هم نيستم.

خدايا! اقرار ميکنم بر اين که لايقم به عذاب و به خشم تو، ولي مولاجان! هر چند بر بديها لايق باشم، تو هم لايقي که بندهات را ببخشي و اميد آن را مبدل به يأس نکني.

مولا جان! اگر من لايق به نافرمانيم، تو هم لايق به عفوي.

معبودا! به هر روز و ساعت و لحظة عمر گذشتهام که مينگرم؛ ذرهاي عمل اميدبخش نمييابم و به هر لحظهاش که مينگرم؛ خطا و نافرماني است که انجام دادهام.

چقدر بندة بدي بودهام برايت مولاجان! چقدر در اين دنيا فاني همچون حيوان وحشي به چريدن مشغول شدم و يافتم که بر من هدفي است که بايد به آن برسم و درک نکردم انسانيت را.

درک نکردم منظور از خلقت را.

درک نکردم فرداي مرگ را.

حال معبودا! دلم خالي است، خود محتاجم و چيزي براي معامله ندارم جان آوردهام که آن هم امانت توست.

خدايا! تو را شکر ميکنم که آرزوهاي دنيوي را از دلم برکندي خوف مرگ را از من گرفتي و عشق به شهادت را به من عطا فرمودي و آنچنان در عشق تو غوطه ورم ساختي که بي واهمه به استقبال مرگ آمدهام.

به خاطر تو از عزيزان و از همه چيز دل بريدم.

حال مولا جان! آمدهام که رضاي تو را به دست آورم.

اگر رضاي تو در اين است که بدنم پاره پاره شود و پاره پارههايش بر آتش بسوزد و خاکسترش چون دود به هوا برود؛ چرا من راضي نباشم.

اگر رضاي تو در اين است که مادرم به داغ دومين فرزندش و خواهرانم به داغ دومين برادر شان ناله کنند؛ چرا من بر اين مصيبت راضي نباشم.

معبودا! راضيم به هر قضايي که از سوي تو باشد، آه خداي من! روحم در قفس تنگ جسدم چون پرندهاي شيدا ولي زنداني- که ميبيند همنوعانش را به آسمان در پرواز- ميتپد و هر لحظهاي ميگذرد به تپش افزوني و افزونتر ميشود، در اين حال ميسوزد و خود را ميسازد و آماده ميشود براي لقاي معشوق.

خدايا! اين کلمات را زماني مينويسم که چند ساعتي بيش به عمليات نمانده و شايد چند ساعتي بيش به بسته نامة اعمالم.

مولا جان! زماني مي نويسم که باران رحمت ميبارد و اميد را بر کرم و بخششت بيشتر ميکند، اميدوارم که اين عبد ذليلت را مأيوس نکني، انشاء الله.

پدر و مادر عزيز! اي که سالها به رنج و زحمت متحمل گشته و مرا به اين سن و سال رسانديد.

حال که موقع فراق است مي بينم که حتي ذرهاي از زحمتتان را جبران ننمودهام، شرمنده از روي شمايم که من براي شما فرزندي لايق نبوده ام و جز زحمت چيزي نداشتم.

حال که اين دنيا را نگاه ميکنم به جهان ابديت ميروم از ته دل براي شما از خداوند صبر ميطلبم و از شما هم ميخواهم که راضي به قضاي الهي باشيد مگر نه اين است که شيعة حسين هستيم، درست است که نميتوانيم چون او باشيم ولي مي توانيم اقلاً خودمان را از متقيان و شيعيان او قرار دهيم، مگر حسين نمي دانست که بعد از او خاندانش آواره و اسيرخواهد شد، مگر نميدانست که به عزيزانش زخم زبان خواهند زد پس چرا سازش نکرد؟ به خاطر اين که رضاي خدا در آواره شدن خاندانش بود، پس ما که شيعة او هستيم چرا نتوانيم داغها را بر دلمان پذيرا باشيم.

سعي کنيد فقط رضاي خداوندي را در نظر بگيريد، نگوييد فلان کسي فلان کار ميکند، هر کس را با نامة اعمال خودش محاکمه ميکنند.

مادر و خواهر عزيزم! احساس ميکنم محبت مادري و خواهري را.

اگر غمي احساس کرديد مصيبتتان را با مصيبت حضرت زينب (سلام الله عليها) مقايسه کنيد و به شهداي کربلا گريه کنيد، از خداوند بخواهيد دومين قربانيتان را قبول کند، انشاء الله.

و سخني که به برادرانم دارم اين است: سعي کنند راه شهدا را ادامه دهند و در اين راه سست نشوند که راهي است پر پيچ و خم و خطرناک که هر لحظهاش امتحان الهي است، به احمد که از دو چشمانم بيشتر دوست دارم توصيه ميکنم که در صورت تقبّل راه، بعد از اتمام درسش حوزة علميه را در پيش گيرد که فقط از آن راه و راه جهاد ميتوان به انسانيت و بالاخره به جوار الله رسيد.

عزيزانم! اگر جنازهام همچون جنازة پاک برادرم در دشتها ماند و به دستتان نرسيد؛ تشکر خدا را کنيد و راضي باشيد، چرا که رضاي خداوند در آن بود و اگر نشانهاي يا قبري داشتم و هر وقت به مزارم آمديد، اول به روح برادر عزيزم و شهيدم «محمد» فاتحهاي بخوانيد و بعد مرا ياد کنيد، در تربيت دو يادگار برادرم حدّ اعلاي کوششتان را بکنيد چرا که فرزند شهيد بايد الگو باشد به جامعه.

واما شما اي امت حزب الله! سعي کنيد خودتان را از صحنه کنار نکشيد و مطمئن باشيد که خداوند با شما است و وحدتتان را حفظ کنيد و بدانيد که هر لحظه در امتحان الهي قرار داريد و کساني از اين امتحان موفق بيرون مي آيند که بر سختيها متحمل باشند، انقلابي بودن شرط نيست، حزب اللهي بودن شرط نيست.

در اين دو حالت تا آخر ماندن و مقاومت کردن مهم است.

سعي کنيد به تک تک فرامين امام دقت و به آنها عمل کنيد، هميشه دعاي گوي امام باشيد و پاي خود را به جاي پاي امام بگذاريد و مبادا امام را تنها گذاريد که دوري کردن از امام دوري کردن از اسلام و قرآن و الله است.

شما اي برادران طلاب و اساتيد محترم که در حوزه مشغول تدريس و خدمت هستيد؛ حقير ذليل هميشه دعا گوي شما هستم و از خداوند موفقيت شما را ميخواهم، شما هم سعي کنيد در تمامي کارهايتان به ائمه اطهار متوسل شويد، دعاي توسل را بيشتر بخوانيد و براي رسيدن به آن مقام والا که انشاءالله رسيدهايد از معصومين ياري طلبيد.

در صورت تقبل که انشاءالله قبول ميکنيد، حقير شش ماه نماز و 36 روز روزه بر گردن دارم که ادا کنيد و بايد کفارة يک ماه و نيم روزه پرداخت شود.

موقعي که مرا به قبر مي گذاريد سه مرتبه يابن الحسن بگوييد.

«والسلام»

محمود رضوي.

/ 1