«روحاني شهيد: احمد رضا پور» با سلام و درود به امام زمان- عجل الله تعالي فرجه- و نائب بر حقّش امام امّت. سلام به خانواده‌هاي شهدا، مجروحين، معلولين، اسرا، مفقودين و بر شما خانوادة عزيز و مهربان. سلام بر تو اي پدر كه نقش عملي در تربيتم بودي اين جانب احمد رضاپور فرزند علي اكبر به عنوان يك طلبه؛ با حالي سرشار از عشق به خدا و شهادت، اين مطالب را مي نويسم من اسلام را شناختم و شناختم اين نبود كه با حرف باشد. من اسلام را درك كردم و احساس كردم كه الان اسلام به من احتياج دارد. لذا به همين خاطر به جبهه ها رهسپار مي شوم و اكنون هم در جبهه به سر مي برم. و از شما امّت حزب الله مي خواهم كه در پشت جبهه هستيد جبهه ها را كمك كنيد و گرم نگه داريد و در اين دوره از زمان بي همّتي ننگ است. بايد همّت را به كمر بست و در جبهه و پشت جبهه هر كس به وسع خود، و به هر نحوي كه شده كمك كند. جوان ها خود را از صحنه بيرون نكشند و در جبهه حضور به هم رسانند و كساني كه در سنگر مدارس هستند، به طريقي درس نخوانند كه بعدها اسلام به آنان افتخار كنند. و مادران با تربيت فرزندان صالح و صالحه به خدمت اسلام بگمارند تا دين اسلام و انقلاب از طرف اينان به جهان كفر صادر گردد. و از شما امّت حزب الله مي خواهم كه گوش به فرمان الهي رهبر باشيد و بدانند كه هر چه ايشان مي گويند از طرف امام زمان- عجل الله تعالي فرجه- است. مساجد را گرم نگه داريد و مسلمان ماه رمضان و محرّم نباشيد، بلكه در همه حال به مسجد برويد و عبادت كنيد. در صحنة انقلاب حضور داشته باشيد، چون اسلام به شما احتياج دارد. سعي كنيد فرزندان خود را وقف اسلام و نشر انقلاب كنيد. از شما پدر بزرگوار تشكّر مي كنم و مي خواهم مرا حلال كنيد. البتّه پيامي براي شما نمي توانم داشته باشم چون شما واقف بر همه چيز هستيد و از همه مابهتر مي دانيد فقط اين را به شما عرض كنم كه شما خوب اين انقلاب و اسلام را درك كرديد و از شما تشكّر مي كنم كه مرا تا به اين جا رساندي و اين گونه به خدا تحويل دادي و به شما اي برداران سفارش به تقواي بيشتر نموده و به خود فكر كنيد و موفقّيت شما رادر هر لباسي كه هستيد از خداي بزرك طلب مي كنم. در مجالس ديني و انقلابي زياد رفت و آمد كنيد و پيرو ولايت فقيه باشيد و در تربيت فرزندان و به خصوص سربازان اسلام سعي و تلاش نماييد. و با تحويل دادن فرزندان صالح و صالحه به جامعه اسلامي خدمت بزرگي كرده باشيد. تا ان شاءالله بين شما، نماز و قرآن جدايي نباشد. و بر شما داداش كوچك من سفارش مي كنم، عمر خود را در راه اسلام بگذاريد. بايد به حرف پدر گوش كني و نمازهايت را به وقت بخواني هميشه قرآن بخواني و وقت خود را هدر ندهي. الان موقع درس خواندن تو مي باشد. بايد پيشرفت كني و به مرتبة والايي برسي تا براي اسلام و انقلاب مفيد باشي. و شما اي خواهران، نمي دانم ازشما با چه زباني تشكّر بكنم . شما ها بايد انتقال دهندة پيام خون من و همة شهيدان به فرزندانتان و نسل آينده باشيد. سعي كنيد در تقوا از ديگران پيشي بگيريد. و عبادت شما زياد باشد، در تربيت فرزندان خود كوشا، و مقرّرات اسلام را كاملاً اجرا كنيد. و از خواهر زاده هايم مي خواهم درسشان را خوب بخوانند و در صحنة انقلاب حضور داشته و سعي كنيد خود را وقف انقلاب نمايند. و از نظر تقوا، از دامادهاي خود مي خواهم كه در تربيت فرزندان خود كوشا بوده و پيرو خط امام و انقلاب باشند و معنويت خود را حفظ كنند تا رستگار شوند. در آخر از جوانان[بي توجّه] محل مي خواهم كه از خواب غفلت بيدار شوند. هر چند كه خود نمي دانند در خواب هستند. كمي به خود فكر كنيدو در خود بي انديشيد در صحنه انقلاب حضور داشته و پيام رسان خون شهدا باشيد. خودتان را بسازيد تا بتوانيد پيام رسان باشيد. به كتابخانه مسجد و تبليغات محل اهميت دهيد. شما بايد به خردسالان درس شهامت و شجاعت بدهيد. و از شما مردان و پير مردان جامعه مي خواهم كه به جوانان شخصيت داده و مشوّق آنها باشيد. تا مسلمان انقلابي باشند. «قسمت هايي از صحبت‌‌هاي شهيد احمد در خلوت خود» خدايا! خداوندا! تو را شكر مي كنم كه به من قدرت دادي تا حق را از باطل تشخيص دهم، و به جبهة حق عليه باطل بيايم و با كفّار بجنگم. خدايا، از تو مي خواهم كه شيريني جهاد و شهادت را بر من بچشاني. بار الها! تو گواه باش كه من؛ قدرت تمام و عزمي استوار و حالي پرشور به سوي تو آمدم و از تو مي خواهم كه مرا به بارگاه خود، بپذيري و مرا مجاهدي استوار و با شهامت، و شهادتم را به درگاه خود بپذيري. به عقيدة من دنيا پلي به سوي آخرت است كه انسان ها اگر بخواهند از اين پل سالم بگذرند، بايد از دستورات خدا و قرآن سرپيچي نكنند. و اگر بنده اين چنين بود، خداوند به وجود چنين بنده اي افتخار مي كند. خدايا! من آمده ام براي جهاد در راه تو، تا دل از دنيا بكنم. خدايا! براي من دل كندن از دنيا سخت است؛ چون گناهكارم و روسياهم، امّا با اين حال به خاطر تو، اي معبود بي همتا. از دنيا، زندگي پدر خانواده دل شستم و مي خواهم به سويت بيايم؛ شايد با آمدن من و امثال من اسلام پيروز شود و گناهانم نيز آمرزيده گردد. بار الها! خيلي گناه كردم، و معصيت من آن قدر زياد است كه من از تو شرمنده ام و اين سخن مرا بشنو كه قسم به زهراي اطهر- سلام الله عليها- از گذشته خود پشيمانم و مي خواهم كه توبه مرا بپذيري. بارالها! تو اگر توبه مرا نپذيري پس چه كسي توبه مرا خواهد پذيرفت. اگر درِ خانة تو را نزنم. به كي روي آورم و طلب كمك نمايم. بار الها! از تو مي خواهم كه مرا به نزد خودت ببري و مرا عفو نمايي اي معبود يكتا! كسي نيست جز تو، ازهمه چيز بي نيازي و همه به تو نيازمندند. خدايا! خداوندا! هر انساني آرزويي دارد؛ و تو مي داني كه آرزوي من اين است كه آقايمان و مولايمان امام زمان- عجل الله تعالي فرجه- هر چه زودتر ظهور كند. و دنيا را از ظلم و ستم رها سازد. ديگر اين كه، امام امّت رهبر عزيزمان، نائب بر حقّ آقا امام زمان- عجل الله تعالي فرجه- را محافظت بفرمايي. هر انساني احتياجاتي دارد و احتياج من، تربيت صحيح و پرورش در خاندان عصمت و طهارت-عليهم السلام- است. و خوشحال خواهم شد كه مرا به غلامي اهل بيت عصمت و طهارت- عليهم السلام- بپذيري. حاجت ديگرم اين است كه من، با از دست دادن مادر چه مشكلات و مصائبي را تحمّل كردم و اين مصيبت كمرم را شكست تا آن جايي كه هر مادري به فرزندش محبّت مي كرد و يا يك فرزندي را در كنار مادرش مي ديدم، بغض گلويم را مي گرفت و آزارم مي داد. خداوندا! از تو مي خواهم كه به همة مادران حزب الّلهي سلامت عطا كني و توفيق بدهي تا فرزندان صالح و صالحه تحويل اجتماع اسلامي بدهند. و مادرم را نيز قرين رحمت خويش قرار داده، و او را با زهراي مرضيه- سلام الله عليها- محشورش بفرمايي شهيداحمد رضاپور «آمين يا رب العالمين»استان مازندرانشهرستان چالوس تولد: 1347 شهادت: 7/2/1366- بانه.
لطفا منتظر باشید ...
