شهيد حشمت الله رضائي - وصیت نامه شهید حشمت الله رضائی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وصیت نامه شهید حشمت الله رضائی - نسخه متنی

حشمت الله رضائی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهيد حشمت الله رضائي

استان مازندران > شهرستان محمود آباد

وصيت نامه

«طلبة شهيد: حشمت‌ الله‌ رضايي‌» آنان‌ كه‌ به‌ اسلام‌ ايمان‌ آوردند و از وطن‌ مهاجرت‌ و جهاد كرده‌اند، در راه‌ خدا با مال‌ و جان‌شان‌، مقامي‌ والا نزد خداوند دارند و آنان‌ فيض‌ برندگان‌ درگاه‌ حقند. «قرآن‌ كريم‌» الهي‌ چگونه‌ خاموش‌ باشم‌ كه‌ دل‌ در جوش‌ و خروش‌ است‌؟ چگونه‌ سخن‌ بگويم‌ كه‌ خرد مدهوش‌ و بي‌هوش‌ است‌؟ چگونه‌ بنگارم‌ كه‌ قلم‌ لرزان‌ و در خون‌ عزيزان‌ غوطه‌‌ور است؟ هان‌ اي‌ ملت‌! قلمت‌ را با خون‌ من‌ رنگين‌ كن‌ و آن‌چه‌ را مي‌گويم‌، بنويس‌. لبانم‌ را بنگر كه‌ هوشمندانه‌ شعار مي‌دهد، آن‌چه‌ بر لبانم‌ مي‌گذرد آرزوهاي‌ زخم‌ خورده‌اي‌ است‌ كه‌ بر لب‌ چون‌ نمازي ‌جاري‌ است‌. انسان‌ به‌ سلاح‌ خويش‌ ايمان‌ آورده‌ است‌؛ به‌ سلاحي‌ كه‌ به‌ پيروزي‌ مي‌رسد و به‌ خوني‌ كه‌ بر خاك ‌مي‌ريزد. قلمت‌ را با خون‌ من‌ رنگين‌ كن‌ و آنچه‌ را مي‌گويم‌ بنويس‌، به‌ تمامي‌، روان‌ بنويس‌. برادران‌ و خويشان‌؛ من‌ وصيت‌ خود را نوشته‌ام‌، وصيت‌ من‌ رسالت‌ نسل‌ من‌ است‌. برادران!‌ شما نشانة‌ سپيده‌‌دمانيد، شما انجام‌ شب‌ سياهيد. اگر من ‌درگذشتم‌ رسالت‌ را به‌ انجام‌ رسانيد و بردبار بكوشيد. با سلام‌ و صلوات‌ بر آدم‌ (عليه السلام)، سر چشمه‌ خلقت‌ بشريت‌ و بر نوح‌ (عليه السلام)، مبلغ‌ راهنماي‌ انسانيت‌ و انسان‌ و بر ابراهيم‌(عليه السلام)، آن‌ بت‌ شكن‌ تاريخ‌ و بر موسي‌ (عليه السلام)، آن‌ روشنگر تاريخ‌ و بر عيسي‌(عليه السلام)، آن‌ احيا كننده‌ روح‌ انسانيت‌. سلام و صلوات بر آن‌ سرانجام ‌نبوت‌ و پيامبران‌ و آن‌ كامل‌ كننده‌ روح‌ انسانيت‌ و آن‌ فرستاده‌ و رسول‌ از طرف‌ حق‌ در سير تكامل‌ اخلاق يعني‌ سرانجام‌ وحي‌ و الگوي‌ تمام‌ ابعاد يك‌ انسان‌‌، حضرت‌ محمد (صلي الله عليه و آله) و سلام‌ بر پرچمداران‌ مبارزه‌ با ستم‌ در طول‌ تاريخ‌ و آن‌ آل‌محمد و ائمه‌ اطهار (عليهم السلام). عزيزان‌ من‌! مي‌دانيد كه‌ سخن‌ دل‌ را نمي‌توان‌ با قلم‌ مادي‌ نگاشت‌، آن‌ هم‌ در شرايطي‌ كه خويش‌ را در كربلاي‌ مكان‌ و عاشوراي‌ زمان‌ ملاحظه‌ مي‌كنم‌، اما به‌ ناچار مي‌نگارم‌ كه‌ مي‌خواهم‌ با شما اهل‌ دل‌ و همه‌مظلومان‌ و ستمديدگان‌ تاريخ‌، درد دل‌ داشته باشم تا ان‌‌شاءالله‌ رهي‌ و روزنه‌اي‌ باشد كه‌ همه‌ ما استمرار بخش‌ اهداف‌ شهدا باشيم‌. اي‌يار من‌! به‌ خاطر وصال‌ لقاي‌ تو و فناي‌ در راه‌ تو از همه‌ چيز حتي‌ از جان‌ خويش‌ كه‌ بزرگترين‌ نعمت‌ تو به‌ من‌ است‌، دريغ ‌نكرده‌ و سراسيمه‌ به‌ سوي‌ تو خواهم‌ آمد؛ اما افسوس‌ كه‌ خود، حجاب‌ خودم‌ مي‌باشم‌ و در اين‌ راه‌ بايد خود را برداشت‌ تا به‌ وصال‌ دوست‌ نايل‌ آمد. اي‌ يار من‌! تو خود شناخت‌ داري‌ كه‌ عاشق‌ بيچاره‌ هيچ‌ وقت‌ و در هيچ‌ شرايطي‌ از معشوق و دوست ‌حقيقي‌اش‌ دست‌ برنمي‌دارد و تا زماني‌ كه‌ در لقاي دوست‌ و در رحمت‌ بي‌ انتهايش‌ فاني‌ گردد. اي‌ يار من‌! چه‌ عشقي‌ در دلم ‌شعله‌ور مي‌باشد و مي‌داني‌ كه‌ چه‌ مي‌كشم‌. پنداري‌ چون‌ شمع‌ مشتعل‌ مي‌سوزم‌ و آهي‌ بر دل‌ ندارم‌ از كشته‌ شدن‌ در راه‌ دوست‌، چه‌ باك‌، كه‌ پيرو حسين‌ زمانيم‌. ما خوف‌ داريم‌ كه‌ بعد از ما ايمان‌ را سر ببرند و به‌ پژمردگي‌ نايل‌ آيد و اگر بسوزيم‌ كه‌ هم ‌روشنايي‌ مي‌رود و جاي‌ زيباي‌ خويش‌ را دوباره‌ بر خار و شب‌ سياه‌ مي‌سپارد. پس‌ اي‌ دوست‌ چه‌ بايد كرد؟ قدري‌ تأمل‌ كردم‌ و انديشه‌ كردم‌ كه‌ يك‌ سو بايد بمانيم‌ تا شهيد و شاهد آينده‌ باشيم‌ و از ديگر سو بايد همانند شمع‌ فروزان‌ بسوزيم‌ تا به‌ جامعه‌ نور بخشيم‌ تا آتيه‌ بماند، پس‌ چه‌ بايد كرد؟ پس‌ اي‌ يار من‌! هم‌ بايد امروز بسوزيم‌ تا فردا بماند و هم‌ بايد بمانيم‌ تا فردا شهيد بشويم؛ راستي‌ عجب‌ دردي‌! اي‌ يار مهربان‌ من‌؛ چه‌ زيباست‌ امروز همانند گل‌ شكفته‌ شويم‌ و دوباره‌ فردا زنده‌، تا دوباره ‌شهيد و شاهد باشيم‌. اي‌ يار مهربان‌ من! من‌ چگونه‌ اين‌ همه‌ درد را به‌ سوي‌ تو آورم‌ و چگونه‌ از خارهاي‌ روي‌ زمين‌ ناله ‌نكنم‌ كه‌ همواره‌ گل‌ زيبا را در فشار قرار مي‌دهند؟ چگونه‌ اين‌ قلم‌ شكسته‌ام‌ را روي‌ كاغذ نياورم‌ و از زشتي‌هاي‌ خار چيزي ‌ننويسم‌. اي‌ يار من‌! گل زيبا در اين‌ چند سال‌ به‌ سير تكاملي‌ خويش‌ ادامه‌ مي‌دهد و همواره‌ در تلاش‌ است‌ كه‌ خارهاي‌ زشت‌ زمين‌ را به‌ گل‌ تبديل‌ كند. باد بي‌جهت‌ مي‌وزد و مي‌خواهد گل‌ را پژمرده‌ كند. چگونه‌ از زشتي‌هاي‌ اين‌ خار فرياد نكشم‌ و آن‌ها را رسوا نسازم‌؟ چگونه‌ اين‌ خارهاي‌ جهل‌ و زشتي‌ را بر شناخت‌ و زيبايي‌ ترجيح‌ مي‌دهند؟ چگونه‌ است‌ هر روز گلي‌ ازگلستان‌ به‌ سرچشمه‌ گل‌ متصل‌ مي‌شود و اين‌ پژمرده‌ شدن‌ گل‌ها به‌ خاطر نجات‌ خارها و آگاهي‌ خارهاي‌ زمين‌ است‌؛ ولي ‌افسوس‌ كه‌ خارها به‌ سوي‌ زشتي‌ روي‌ مي‌آورند و زشت‌تر مي‌گردند و بر گل‌ها كه‌ همانند شمع‌ مي‌سوزند و به‌ محيط‌ خويش‌نور مي‌دهند، هجوم‌ مي‌آورند و سعي‌ در خاموشي‌ گل‌ مي‌باشند. اي‌ يار مهربان‌ من‌! چگونه‌ امير مومنان‌(عليه السلام) بر سر چاه ‌مي‌رفت‌ و از زشتي‌هاي‌ خارها ناله‌ مي‌كرد و براي‌ تو سخن‌ مي‌راند. چگونه‌ مي‌شود خارها را از زمين‌ ريشه‌ كن‌ كرد و يا چگونه‌مي‌شود خارها را به‌ گل‌ تبديل‌ كرد و من‌ بيچاره‌ چگونه‌ به‌ اين‌ حيات‌ خويش‌ ادامه‌ دهم‌ تا همانند گل‌ سرخ‌ باشم‌؟ اي‌ دوست‌! چگونه‌ شيون‌ نكنم‌ و شبانه‌ روز امام‌ را دعا نكنم‌، كه‌ هر لحظه‌اي‌ از زمان‌ مي‌گذرد، گلي‌ از گلستان‌ تاريخ‌ انقلاب‌ اسلامي‌ پژمرده‌ مي‌شود و در قبالش‌ زشتي‌هاي‌ خار از فرهنگ‌ بيگانه‌ رشد و نمو مي‌كند. پس‌ چگونه‌ و تا كي‌ ساكت‌ باشيم‌ و خارها بر گل‌ها و تاريكي‌ها بر روشنايي‌ها حمله‌ور شوند؟ آيا همانند (مقدس‌) مآب‌ها ذلت‌ را پيشه‌ گيريم‌، دعا را ورد زبان‌ خويش‌ قرار دهيم‌، در كنج‌ خلوت‌ با ديد نابكارانه‌ شاهد زشتي‌ خارها باشيم‌ و دم‌ فرو بنديم‌؟ يا اين‌كه‌ خود گلي‌ باشيم‌ و شهيد و خونمان را روي‌ دماغ‌ خارها بريزيم‌ تا بتوانيم‌ روزنه‌اي‌ ايجاد كنيم‌ و بوي‌ گل‌ اصلي‌ كه‌ از منبع‌ گل‌ تغذيه‌ مي‌كند را استشمام‌ كنيم‌. البته‌ خواستم‌ هدفم‌ را آشكار بنويسم‌، اما باز افسوس‌. آري‌، اي‌ عزيزان‌! قدري‌ انديشه‌ و تدبر كنيد و ظاهر و صور اين ‌سرا‌ را ملاحظه‌ نكنيد و بياييم‌ تماشاگر راز هستي‌ و گل‌هاي‌ آن‌ باشيم‌. البته‌ خارها را بايد شناخت‌ و در نهايت‌ سرانجام‌ هستي‌ انديشه‌ كنيم‌ و اين‌ نفس‌ بدكردار را از هم‌ اكنون‌ بميرانيم‌ و شناخت‌ بر اوضاع‌ پيدا كنيم‌ و عمرمان‌ را كه‌ بزرگترين‌ سرماية‌ ‌وجودمان‌ مي‌باشد، بر بطالت‌ و خوشگذراني‌ در جوار خارها صرف‌ نكنيم‌؛ كه‌ عمر تو أعزّ اشيا است‌ و آن‌ را به‌ اعزّ اشيا صرف‌كن‌. دوستان‌ من‌! بايد به‌ خود بياييم‌ و لحظه‌اي‌ انديشه‌ كنيم‌؛ كه‌ قبلاً چه‌ بوديم‌ و حال‌ چه‌ هستيم‌؟ بر غايت‌ اين‌ انقلاب‌ انديشه ‌كنيم‌ و اگر آن‌ را با شعور و شناخت‌ دريافتيم‌ و موافق‌ انديشه‌ آزادي خواهي‌ و اسلام‌ خواهي‌اش‌ يافتيم‌، پاسدار حقيقي‌ آن‌ باشيم‌ و از بذل‌ جان‌ و مال‌ دريغ‌ نكنيم‌. همواره‌ خود را در حفظ‌ ابعاد تاريخي‌ انقلاب‌ مسؤول‌ بدانيم‌ و بايد واحد به‌ مبارزه‌ با تمامي‌ ابعاد تاريخي‌ِ خارها به‌ پا خيزيم‌ كه‌ سرانجام‌ با اين‌ اوصاف‌ به‌ پيروزي‌ خواهيم‌ رسيد. اي‌ دوستان‌ من‌! تلاشتان‌ اين‌ باشد كه‌ در قبال‌ علم‌ و آگاهي‌، عمل‌ نيز داشته‌ باشيد و راستاي‌ زندگي‌ عملي‌‌تان‌ همان‌ راستاي‌ حق‌ تعالي‌ باشد، وگرنه‌ خسر الدنيا والاخره‌. بياييد همواره‌ عاشق‌ باشيم‌ نه‌ عاقل‌ كه‌ سرانجام‌ عاشقان‌ پيروزي‌ در دنيا و آخرت‌ است‌ و همواره‌ باورمان‌ باشد كه ‌اسلام‌ الگو است‌، نه‌ چيز ديگر. بشتابيد به‌ سوي‌ نور و همواره‌ اين‌ راهبر نور را ياري‌ كنيد؛ كه‌ مبادا در سراي‌ آخر در قبال‌ نور شرمنده‌ باشيم‌. آن‌ روز يوم‌ الحسره‌ مي‌باشد و مبادا زماني‌ از قبرها به‌ فرمان‌ صُور احيا برخيزيم‌، در حالي‌ كه‌ سرها به‌سينه‌ها چسبيده‌ باشد و از شدت‌ شرمندگي‌ و خجلت‌ نتوانيم‌ در مقابل‌ حسين‌(عليه السلام) و ياران‌ شهيدش‌ قد علم‌ كنيم‌، چگونه ‌بتوانم‌ درست‌ بمانم‌ در حالي‌ كه‌ فرزند رسول‌ خدا (صلي الله عليه و آله) مرا براي‌ ياري‌ حق‌ مي‌خواند و چگونه‌ مي‌توانم‌ راضي‌ به‌ حالم‌ باشم‌ در حالي‌ كه‌ پيشتازان‌ نهضت‌ مطهري‌ها و بهشتي‌ها بر ديار دوست‌ شتافتند و چگونه‌ شكوِه‌ نكنم‌ و در اندوه‌ نباشم‌ درحالي كه‌ سبقت‌ جويان‌ سبقت‌ گرفتند و هنوز ما مانديم‌ و تا كي‌ بايد نظاره‌گر رازها باشم‌ و چگونه‌ باز نگارش‌ كنم‌ كه‌ قلم‌ به‌ تفنگ، مركب‌ به‌ خون‌،كاغذ به‌ سرزمين‌ كربلا و سپيده‌ دم‌ به‌ افق‌ عاشوراي‌ زمان‌ بدل‌ گشته‌اند. سخني‌ با شما رهروان‌ زينب‌ (سلام الله عليها)! اي‌ مادر دلسوخته‌ام‌، آن‌ افق‌ كه‌ زمزمه‌ سوختن‌ توأم‌ با نفرت‌ خارهاي‌ استكبارگونه‌ و طنين‌ رساي‌ الله‌ اكبر و خميني‌ رهبر درگوش‌ شما سايه‌ افكند. دردي‌ توأم‌ با دعاي‌ خالصانه‌، با لطافت‌ عاطفانه‌ و مادرانه‌ خويش‌ به‌ سوي‌ دوست‌ با طنين‌ رسا از يار مهربان‌ من ‌بخواه‌ كه‌ اي‌ يار من!‌ اين‌ فرزند خلف‌ مطهر رسول‌ اكرم‌(صلي الله عليه و آله) را تا انقلاب‌ مهدي‌ (عجل الله تعالي فرجه) محفوظ‌ بدار و اين‌ قرباني‌ها را كه‌ امانتي ‌در دست‌ ما بوده‌اند، پذيرا باش‌. اي‌ مادران‌ دلسوخته‌ شهدا! به‌ خود فخر و مباهات‌ كنيد و با وقار تمام‌ و با سلاح‌ صبر، ايمان ‌و حجاب‌ خويش‌ به‌ ابتكار سازنده‌ خويش‌ ادامه‌ دهيد كه‌ وعده‌ حق‌ تعالي‌ نزديك‌ است‌. به زودي‌ دوستان‌ خدا و فرزندان‌ برومند شما راه‌ كربلا و قدس‌ عزيز‌ را با خون‌ خويش‌ گل‌ باران‌ مي‌كنند و مقدم‌ شما را گرامي‌ خواهند داشت‌. شما خواهران ‌عزيز! سعي‌ كنيد همان‌ سلاح‌ زينب‌ را به‌ دوش‌ كشيد و همان‌ زندگي‌ زينب‌ را الگوي‌ خويش‌ قرار دهيد و پيام‌ برادران‌ رزمندة‌ خويش‌ را به‌ گوش‌ تمامي‌ ملت‌هاي‌ آزادي‌خواه‌ جهان‌ برسانيد. لحظه‌اي‌ براي‌ مبارزه‌ با نفس‌ و نابودي‌ استعمار، غفلت‌ نورزيد كه‌ اين‌ شيوه‌ رهروان‌ زينب‌ (سلام‌ الله‌ عليها) مي‌باشد. شما اي‌ برادرانم‌! از شما و زحمات‌ شما شرمنده‌ام‌، اميد است‌ همواره‌ درتلاش‌ براي‌ رضاي‌ خدا و خدمتگزاري‌ به‌ انقلاب‌ موفق‌ و مؤيد باشيد و در اين‌ مسير از هيچ‌ كوششي‌ دريغ‌ نورزيد كه‌ انقلاب‌ ما به‌ خدمتگزاران‌ صديق‌ در روستا محتاج‌ است‌. اي‌ دوستان‌! من‌ مي‌دانم‌ و به‌ آن‌ آگاهي‌ يافتم‌ كه‌ دوستي‌ خوب‌ براي‌ شما عزيزان‌ مانند يك‌ گل‌ نبودم‌، اين‌ شما بوديد كه‌ به ‌ما لطف‌ داشتيد و انتظارم‌ اين‌ است‌ كه‌ ما را در قبال‌ ناحقي‌ كه‌ به‌ شما كردم‌، عفو كنيد و گذشت‌ و اخلاص‌ خصلت‌ جوانمردان‌ است‌. آري‌! در نتيجة سخن‌ بايد گفت‌،‌ هميشه‌ امام‌ را دعا كنيد و يار مخلصي‌ براي‌ امام‌ باشيد و هميشه‌ در عزلت‌ انديشة‌مان ‌جنگ‌ باشد، ان‌ شاالله‌. والسلام‌ عيكم‌ و رحمه‌ الله‌ و بركاته‌. اربعين‌ سال‌ 1407،‌ 3/8/65

/ 1