«طلبة شهيد: رضا دهنوي آراني» «...فالذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا في سبيلي و قاتلوا و قتلوا لاكفرن عنهم سيئاتهم و لادخلنهم جنات تجري من تحتها الانهار ثوابا من عندالله و الله عنده حسن الثواب» (آل عمران/195) پس آنان كه از وطن هجرت كردند و از ديار خود بيرون رانده شدند و در راه خدا رنج كشيدند و جهاد كرده و كشته شدند، همانا بديهاي آنان را در پرده لطف خود بپوشانيم، از گناهان آنان درگذريم و آنها را به بهشتهايي وارد گردانيم كه زير درختانش، نهرها جاري است. اين پاداشي است از جانب خدا و نزد خدا است، پاداش نيكو (بهشت لقاي الهي ) به نام الله تنها پروردگار و آفريدگار جهان خلقت و نيز به نام او كه زندگي و مرگم از ناحيه قدرت لايزال او است. سلام و درود بر انبياي پاك و معصوم الهي از آدم تا خاتم الأنبياء محمد بن عبدالله-صلياللهعليهوآله- و درود ملائكه الله بر ائمه اطهار-عليهمالسلام- از مولا اميرالمومنين-عليهالسلام- تا حضرت حجت -عجلاللهتعاليفرجه- و نيز سلام بر امت حزب الله و امت هاي مستضعف و محروم و عبادالله و بر نايب برحق ولي الله الاعظم، حضرت امام خميني و درود حزب الله نثار ارواح پاك، مطهر و معطر شهداي عزيز، از صدر اسلام تا زمان ما. درود و سلام بر معلولين، مجروحين و مصدومين انقلاب، همراه با آرزوي شفاي عاجل و كامل آنها. در پايان درود و سلام و صلوات خداوندي بر ملت شهيد پرور ايران. سپاس خداي بزرگ را كه دگربار باب رحمتش (جهاد) را به سوي روسياهترين و عاصيترين بندگان گشوده و او را به عنوان ذليل وعاصي پذيرفته است. سپاس خداي منان كه اين عبد ذليلش را از زندگي 16 ساله در حال غفلت و ناداني، به سوي زندگاني آگاهانه و نوراني رهنمون و هدايت فرمود. آفريدگار بيشريك و بيهمتا را شكرگزارم كه هر چند شهادت نصيب من نفرمود، لكن توفيق عنايت فرمود كه بار ديگر به جانب حقيقيترين دانشگاه الهيات (جبهه)، هدايت و راهنمايي گرديم. از آن جا كه بر هر مسلماني فرض و واجب است براي خود يادگاري (وصيتنامه) به جاي گذارد تا ديگران از آن استفاده نمايند، لذا اين حقير و بنده عاصي، چند جمله و سطر به عنوان يادگارنامه -هر چند قابل و لايق نيستم- به جاي ميگذارم، باشد تا بدين وسيله به هنگام خواندن اين يادگارنامه، ما را دعا كرده و طلب مغفرت نماييد. قبل از شروع به وصايايم، جملاتي را مرقوم ميدارم، شهادت در راه خدا بهترين مرگها است. حال كه قرار است از اين دنيا و خانة موقت و فناپذير، منزلي جاودانه و ابدي پرواز كرده و هجرت كنيم؛ پس چه بهتر با مرگي شرافتمندانه، دنياي فاني را وداع گوييم. آري؛ بهترين مرگ ها در نزد بندگان مخلص خداي تبارك وتعالي، مرگ في سبيل الله است. اين مرگ نصيب افرادي ميگردد كه خود را ساخته و توشهاي براي سفر طولاني برداشتهاند و شهادت، افراد لايق را ميطلبد نه هر كس و ناكسي را. اين عبد عاصي و ذليل حق، با آگاهي به اين مسأله كه لايق شهادت نيستم، ولي با اين همه گناهان بيش از حد و اندازهام باز اميد به رحمت واسعه الهي داشته و اميدوارم كه خداوند اين هديه و فوز عظيم (شهادت) را روزي من بگرداند، انشاءالله. اما حال وصايايي با شما سروران و معلمان گرانقدر، خانواده مومن، مكتبي وانقلابيام! با شما خانوادهاي كه 16 سال و اندي براي اين حقير، رنج و زحمت كشيده و مرا به هر رنج و غمي بزرگ كرده و اميد داشتيد كه زحمات شبانهروزي و جبران ناپذيرتان مثمر ثمر واقع گردد. اميدوارم كه نتيجه آن همه رنجها و زحمتها را خداوند به وسيله فوز عظيم (لقاءالله) شهادتي كه نصيب من ميگرداند، به شما نمايان گرداند. اكنون با شما عزيزان سخنان ناقابل دارم: اي بزرگواران! نور چشمان و اي سرورانم! خود آگاه هستيد كه همه ما امانتي بيش در دست شما و براي چند صباحي نبوده و امانت نيز تا زمان معيني در نزد افراد و يا فردي ميباشد و پس از آن بار امانت را بايد به صاحبش رجعت داد. اين فرزند شما يك امانت در نزدتان بوده، اكنون زماني است كه بايد امانت را به صاحبش (خداي عزوجل) باز گردانيد و اميدوارم از اين رجعت دادن امانت، غمگين و حزين نباشيد. عاقبت همه ما مرگ است و سرانجام، مرگ به سراغ ما ميآيد؛ پس چه بهتر كه به سراغش برويم و به آن تفهيم نماييم كه به روي تو، لبخند زده و باشتاب، همچون عاشقي كه به دنبال معشوقهاش ميرود تا اين كه او را بيابد، به دنبالت دويده و به هنگام يافتنت، خندان و خوشحال به سويت پر ميگشاييم. خانوادهام! گمان مبريد هنگامي كه شهادت روزي ما بشود، لياقت داشتهايم! خير! بلكه اين تنها دليلي بر لطف بيكران و رحمت واسعه الهي است. آري؛ آن هنگام، زمان سجده شكر است. اي بزرگوران و مربيانم! دست از ياري و مدد پير جماران و پدر جمله يتيمان، امام بزرگوار، برنداشته و در خط منتهي به سعادت اين عزيز اسلام و نيز روحانيت متعهد و مسؤول، اين زندهكنندهگان جوامع بشري، گام برداريد. دست حمايت خويش را همانگونه كه تا به حال از دامان اين بزرگواران و سرمايههاي اسلام محمدي -صلياللهعليهوآله- و روحانيت برنداشتهايد[ باز هم بر نداريد] كه تنها گذاردن اين عزيزان همان و جشن پيروزي اجانب و دشمنان، همان و درنهايت عذاب الهي همان است. به خانوادههاي محترم و معزز شهدا، اين چشم و چراغ ملت، لطف و احسان نماييد و آنان را گرامي و عزيز داريد كه خداوند را معزز داشته و احترام كردهايد. نماز جمعه، اين تجليگاه قيام و وحدت را فراموش نفرموده و با شركت هميشگي خود بگوييد كه ما هميشه در صحنه بوده و هستيم و رخصت و اجازه نميدهيم كه شما سرنوشت ما را به دست كثيفتان گرفته و ما را برده خود محسوب كنيد. كمك به جبههها را فراموش ننموده و به هر نحوي ميتوانيد رزمندگان جان بركف اسلام را ياري و مدد نماييد. اما وصيت من به شما ملت الهي و قهرمان و شهيد پرور و امت حزب الله اين است كه هر چند اين حقير و بنده ضعيف خداوند لايق وصيت نمودن به شما استادان گرامي نيستم، ولي به عنوان تذكر كه «ان الذكري تنفع المؤمنين» (زاريات/55)چند جملهاي مينويسم: با ياري عصاره اسلام عزيز، قلب تپنده امتهاي مستضعف جهان و خاصه ايران، امام بزرگوار، به اجانب اعلام داريد كه ما دست از ياري حسين زمان و رهبر كبير انقلابمان تا آخرين لحظه و قطره خونمان برنداشته وياري اين عزيز را براي خود فرض ميدانيم. كمك به جبههها را ـ كه كمك به امام زمان و اسلام عزيز است- فراموش نفرماييد. راه منتهي به سعادت ابدي شهدا را ـ كه خط محمد و علي است ـ ادامه داده و در خط آنان گام برداريد. روحانيت آگاه و دلسوز را تنها نگذاريد كه تنها گذاردن اين بزرگواران، مساوي است با بيياور كردن اسلام و امام عصر -عجلاللهتعاليفرجه- و زماني اندوهگين ميشويد كه پدران و مادران و فرزندان معصوم شهدا، با ديده و چشمي حاكي از تنفر و انزجار به شما نگاه ميكنند و آن زمان تنها راه چاره را مرگ ميدانيد و آن هم مرگ در بستر ذلت و ننگ. پس تا زمان موعود فرا نرسيده و شما محبوب هستيد، به سوي جبههها روانه شويد كه هم خود خوشحال خواهيد بود و هم خداي عزوجل. آخرين سفارش من اين است كه در خط روحانيت آگاه و متعهد گام برداريد. اي آناني كه تنها وصيت شهدا را شعار قرار دادهايد! خدا گواه است فردا در پيشگاه احديت و نيز شهدا مسؤول هستيد و من راضي نيستم [هيچيك از مخالفين نظام و روحانيت] در تشييع جنازه و مجالس و محافلي كه براي من برگزار ميگردد، شركت كنند. بگذاريد گمنام باشم كه به خدا قسم گمنام بودن بهتر است از اينكه فردا افرادي همانند شما وصايايم را شعار قرار دهند و عمل را فراموش كنند، اين موجب آزردن روح ما شهدا ميشود. اينها را گفته و مرقوم داشتم كه فردا مسئول نباشم؛ چون «كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته» (بازهم تكرار ميكنم كه با عملتان حزب الهي بودن را نشان دهيد.