شهيد علي بيداد - وصیت نامه شهید علی بیداد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وصیت نامه شهید علی بیداد - نسخه متنی

علی بیداد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهيد علي بيداد

استان مازندران > شهرستان قائمشهر

وصيت نامه

حکايت ، حکايت سبکباري ديگري از تبار دلاوران مازندران است . که هر گامشان چندان لرزه اي بر اندام بعثيان زبون مي انداخت که تاب رزم از کف مي بردند روحانياني که درس و بحث نه تنها مانع حضورشان در رزمگاه ، ايثار نگرديد که چراغي روشن بود بر راه سراسر حماسه و جنون اين ره يافتگان وصال که زيباترين غزل ديوان عشق را سرودند . شهيد علي بيداد(رجائي) در شانزدهم مردادسال 1362در روستاي گل افشان شهرستان قائمشهر ديده به جهان گشود . زندگي را در طبيعت هماره سر سبزو با طراوت شمال و تحت تربيت صحيح پدر و مادري دلسوز و مهربان از او نوجواني با ايمان و پر نشاط ساخت . علي دوران نوجواني را نيز همچون دوران کودکي ، سرخوش نزد خانواده سپري کرد . دوران ابتداييو راهنمايي را سپري نمود و همزمان ، همچون هزاران ايراني ديگر پيروزي خون بر شمشير را پس از دو هزار وپانصد سال جشن گرفت. علي تربيت يافتة خانواده اي مؤمن و مذهبي بود از اينروي با اتمام دورة راهنمايي راهي حوزه شد تا خود بياموزد و بياموزاند و ديگران را از بحر بي کران فيض اهل بيت (ع) سيراب نمايد . پسرک نوجوان مازني از خا نه و کاشانه دل بريد و در مدينه علم و اجتهاد قم رحل اقامت افکند . با خوبان همنشين شد و طعم شيرين سربازي إمام زمان (عج)آنچنان بردلش نشست که فارغ از هر هياهوي دنيا و ما فيها غرق در مستي شراب ناب گشت. بر خاک پاک جمکران سجده کرد و ضريح نوراني دخت کرامت را بوسه داد. چشم به پيران طريقت دوخت و تکيه بر عصاي تو کلشان زد . به معناي واقعي عارف بود. عارفي جوان که زودتر از آنچه که مي بايست فارغ التحصيل عرفان سرخ حسيني گشت. عرفاني را مي پيمود که بر گرفته از حکايت سرخ نينوا بود. به لمعه مشغول بود . با شروع بحث جهاد مشق عملي کتاب را همچون شهيد اول و شهيد ثاني عزم کرد. به جبهه رفت و نداي «هل من ناصر » حسين را لبيک گفت .پس از بازگشت تحولي عميق در او پديد آمده ، گويي برات پرواز را گرفته باشد خيلي زود آمادة اعزام دوّم شد . چند صباحي از ازدواج دومش نگذشته بود که همچون حنظله از حجله برون نيامده راه جبهه پيش گرفت . قاسم وار رزميد و دنيايي را از کربلاي 5انگشت به دهان گذارد . بيست و سه ديماه سال 65بود که سفير ترکشي علي بيداد را در خلسة ابدي فرو برد و شلمچه را سرمست از عطر خوش سيب کرد . علي عزيز رفت وما هنوز در غم هجرانش واگويه ها داريم . واگويه ها از روزهاي حضورش و روزهاي پس از سفرش . براستي چگونه و چقدر حرمتش را پاس داشته ايم و به آرمانش وفادار مانده ايم ؟! تا چند زغفلت کده اش ياد کنم عطر افشانم و فرياد کنم از غم هجر رخش ضجه کنان دار از قصة «بيداد»کنم

/ 1