شهيد ايوب براري چناري - وصیت نامه شهید ایوب براری چناری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وصیت نامه شهید ایوب براری چناری - نسخه متنی

ایوب براری چناری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهيد ايوب براري چناري

استان مازندران > شهرستان بابل

وصيت نامه

روحاني شهيد: ايوب براري چناري «و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» (آل عمران،169) خدايا! اول پاكم كن، بعد خاكم كن.

خدايا! چگونه زيستن را به من بياموز.

چگونه مردن را ِخودم خواهم آموخت.

امت حزب الله! وصيت من بسيار است اما نمي دانم از كجا شروع كنم.

اين ها را نمي نويسم كه كسي بخواند و بر من رحمت بفرستد، بلكه نوشته ام كه قلب آتشين خود را تسكين دهم و آتشفشان درونم را آرام كنم.

اين ها را ننوشته ام كه بر كسي منت بگذارم، بلكه كاغذها و نوشته هاي وصيت نويس ها بر من منت گذاشتند و درد و شكنجه درونم را تقبل كرده اند.

شما كه در انقلاب بزرگ شده ايد با انقلاب مخالفت مي كنيد؟ بدانيد كه اين انقلاب حجتي است براي شما، اگر با آن مخالفت كنيد فرداي محشر نزد ائمه معصومين - عليهم السلام- مواخذه مي شويد.

شما اي امت حزب الله! آيا وقت آن نرسيده است كه انسان با يك تكان شديد و يك تغيير ناگهاني خود را از منجلاب فساد و بدبختي ها نجات دهد؟ و غل و زنجير اسارت را از دست و پاي خود بشكند و حقيقت انساني خود را بازيابد؟ آيا وقت آن نرسيده كه تولدي جديد در شما رخ دهد و انساني نو قدم بر حيات بگذارد؟ دولتهاي مرتجع، با انقلاب ما مخالفت مي كنند و مي خواهند انقلاب ما را شكست دهند، آيا شما از خون هزاران شهيد كه حيات خود را فداي انقلاب كرده اند، محافظت نمي كنيد؟ شما هر كجا هستيد بايد از انقلاب دفاع كنيد تا فرداي قيامت پيش حضرت زهرا –سلام الله عليها- آبرو داشته باشيد و شما اي دوستان عزيزم! اگر با شما بدي كردم و غيبت و تهمت به شما زدم و اي كساني كه از اول ابتدايي تا اين زمان با من همكلاس بوديد، اگر بدي از من ديديد مرا ببخشيد و شماهايي كه وصيت مرا از پشت بلندگو مي شنويد، شما را به جان آن كسي كه خود معتقديد اگر بدي از من ديديد مرا ببخشيد و همچنين از تمام فاميلها از طرفم عذرخواهي كنيد.

خدايا! خسته ام، دل شكسته ام، نااميدم.

ديگر هيچ آرزويي ندارم.

‌احساس مي كنم اين دنيا ديگر جاي من نيست؛ با همه وداع مي كنم و مي خواهم فقط با خدا، تنها باشم.

خدايا! به سوي تو مي آيم؛ از عالم و عالميان مي گريزم؛ تو مرا در جوار رحمت خود مسكن بده.

اي جوانان! اي كساني كه به فكر انقلاب نيستيد، آيا شما سهمي در اين انقلاب نداريد؟ آيا فكر مي كنيد اين انقلاب فقط بر دوش كساني است كه حامل هزارها رنج و زحمت هستند؟ چرا فكر نمي كنيد؟ چرا خود را از قيد هوسها و نفس اماره رها نمي كنيد؟ خدايا! گناهان ما را احاطه كرده و ما خود غافليم.

به فضل و بخششت ما را ببخش.

خدايا! تو علي- عليه السلام- را به من شناساندي؛ تو حسن – عليه السلام- را با من آشنا كردي؛ تو غمها و دردهاي زينب-سلام الله عليها- را بر دلم گذاشتي.

تو مرا با تاريخ در آميختي و من خود را در تاريخ فراموش كردم.

با ازليت و ابديت يكي شده ام و از اين نعمت بزرگ تشكر مي كنم.

وقتي من شهيد شده ام، اگر مي خواهيد فقط با يك فاتحه خواندن، تسكين دهنده قلب مادرم باشيد و نخواهيد آنچه را كه شهيد گفته، عمل نكنيد و راهش را ادامه ندهيد و خوش دارم كه مرا بسوزانند و خاكسترم را به باد بسپارند تا حتي يك وجب از اين زمين را اشغال نكنم.

خوش دارم هيچ كس مرا نشناسد و با دردها و غم هايم آشنا نباشد، تنها خدايم مرا بشناسد و بس.

مادر عزيزم! از دوري و فراغ من ناله مكن.

فرزندت را فداي انقلاب و امام كرده اي؛ اگر خواستي كوچكترين لغزشي نشان دهي بر روي قبرم نيا و از مهمانان هفته من با عطر و گلاب پذيرايي كن.

خواهرم! اگر نخواهي آبروي شهيد را حفظ كني ديگر نام برادر را بر من مگذار.

به خواهرم فاطمه مي گويم كه شب جمعه ها برايم قرآن بخواند و برادرانم اگر نخواهيد مبلغ من باشيد براي من برادر خوبي نيستيد و اي تو پدر بزرگوارم! مي دانم رنجهايي كه تحمل كردي قابل وصف نيست و اگر به شما بدي كرده ام مرا ببخشيد.

مي دانم فرزند خوبي براي شما نبودم.

اميدوارم كه با بزرگواري خودتان مرا ببخشيد.

اگر من شهيد شدم در كنار «رحمت» دفن كنيد و پيراهن رحمت و سيد كريم حسيني را بغل راست و چپ من حتما بگذاريد و شب جمعه (غروب پنج شنبه) بر سر مزارم بياييد؛ دعايمان كنيد و هنگام تشييع جنازه ام به هيچ وجه گريه نكنيد.

سلام مرا به پدر و مادر «سيد كريم» برسانيد و از طرف من قلب حسن و حسين [فرزندان] سيد كريم را تسكين دهيد.

اگر من شهيد شدم زياد برايم خرج نكنيد؛ همان مقدار كه مي خواستيد در عروسي ام خرج كنيد در عزايم خرج كنيد.

بعد از شهادتم برادرزاده عزيزم «عظيم» را براي ادامه راهم به حوزه بفرستيد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

شنبه،23/6/1366

ايوب براري

/ 1