«طلبة شهيد: مسعود رضا بادامچي» الحمدالله الذي ناصر المستضعفين و خاذل المستكبرين و قاسم الجبارين و محمود الحامدين و ارحم الراحمين. اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و ان محمداً عبده و رسوله جاء بالحق من عنده و اشهد ان عليا و اولاده المعصومين حجج الله. حمد و سپاس بي كران به خداوند آفريننده عالميان؛ خداوندي كه ياور مستضعفان و در هم پيچيده بساط مستكبران و ظالمان و طاغوتيان است. من شهادت ميدهم كه بهشت و جهنم حق است و روز جزا بدون شك به وقوع خواهد پيوست و خداوند همه انسانها را در چنين روزي زنده خواهد نمود. من با آگاهي كامل راهم را انتخاب نمودم و امام علي (عليه السلام) كه ميفرمايد: اگر انسان نجنگد، ميگندد. من هم سلاح بر دوش گرفته و براي مقابله با كفار و ايادي استكبار سوي ميدان جنگ ميشتابم. خدايا! گناهانم زياد است و ره توشهاي در اين سفر الي الله ندارم. خدايا مرا ببخش كه در انجام وظايف خود قصور كردم و خود را تهذيب ننمودم. خدايا! بايد آن قدر در مقابلت سجده ميكردم و اشك ميريختم تا قلبم را پاك كني و گناهانم را ببخشي كه نكردم. خدايا بايد آن قدر در مقابلت دست نياز بلند ميكردم و ميايستادم كه پاهايم زخم و ورم مي كرد و آن قدر روزه ميگرفتم كه رنگم به زردي ميگراييد ولي نكردم و تن پروري نمودم. روحم را در قفس زنداني نمودم و ... خدايا! براي جبران اين همه معصيتها و قصورها، اين بار به قربانگاه آمدم تا جان و تن خويش را در راه تو قربان كنم كه انشاء الله مرا ببخشي. خدايا! آمدهام تا مرا در لقاي خود قرار دهي و لياقت آن را به ما عنايت فرمايي. آه خدايا چه لذتي دارد كه انسان در راه تو به خون خودش بغلتد آن هم در ميدان جنگ. آري، شهادت در نزد من همچون مادري است كه بعد از مدتها فراق فرزندش را به آغوش ميكشد. شهادت حركتي است از حيوانيت به سوي انسانيت. آري من تجربه كردهام انسان اگر از تمام قيد و بندهاي مادي و نكبتبار زندگي رهايي نيابد، نميتواند اين شربت را بنوشد و چه شربت گوارايي كه انسان را از خود بي خود ميكند و به او وصل ميكند و شهادت انسانيت است و برايم هم چون عسل شيرين و.... بالاخره من مرگ را مسخره نموده و تمام زنجيرهاي اسارت را خواهم گسست تا به اين قله رفيع انساني نايل گردم. ابر جنايت كاران بدانند كه امت ما اراده آن نموده كه وجود كثيف شما را از اين كره خاكي بركند و تا نابودي كفر و استكبار جهاني با شما ميجنگند. جنايت كاران و دشمنان اسلام بدانند امروز امت ما پايان طومار زندگي شما را امضاء نمودهاند. شرق و غرب جنايت كار بدانند كه اگر خانه و كاشانه ما را ويران كنند و به آتش بكشند و مرا تكه تكه ام كنند و تكه هاي بدنم را در آتش بسوزانند و خاكستر آن را در دريا بريزند، از امواج خروشان دريا اين ندا را خواهد شنيد كه مرگ بر آمريكا ...لبيك يا خميني و بدانند كه اگر هر ظلمي را به ما تحميل كنند، شنيدن يك كلمه آه و زبوني را به گور خواهند برد. و اما اي عبادالله و اي امت حزب الله! سخني با شما دارم از اوصيكم بتقوي الله و نظم امركم. من شما را به تقواي الهي وصيت ميكنم. اي برادران و خواهران! ابر باشيد و بباريد بر مستضعفين و شمشير برندهاي باشيد و فرود آييد بر مستكبرين و قدر امام امت، اين نعمت بزرگ الهي را بدانيد و سعي كنيد قلب مباركش را به درد نياوريد و به فرمايشاتش گوش فرا دهيد و به آن ها عمل نماييدكه سعادت همه ي ما در آن است و همچنين فرموده هاي فقيه عاليقدر آيت ا... امام خميني را گوش فرا دهيد. برادران و خواهران! در اين فكر باشيد كه خود را براي اسلام پاسدار تربيت كنيد و خود را تهذيب كنيد كه با اين كارتان در قلب دشمن آتش به پا خواهيد نمود. و هميشه به يادكوخ نشينان كه به قول امام اين انقلاب مال آنهاست باشيد و حمايت كنيد. و اما پدر و مادرم! از اين كه من نيستم، همچون كوه مقاوم باشيد و در مقابل من چنان خاري در چشم دشمنان اسلام باشيد و مرا حلال كنيد كه من نتوانستم مقداري از زحمات شما را جبران كنم و اما شما برادرانم! اميدوارم هميشه همان طور كه خدمت گزار بوديد باشيد و سلاح مرا زمين نگذاريد ( چه با كار، چه با زبان و يا با بازوان خويش) و هم چنين نگذاريد كسي از خون من سوء استفاده كند چراكه من با خون خودم ثبات ولايت فقيه و ولايت امري امام را امضاء نمودهام نه هواي نفساني افراد منحرف را. من 22 روز روزه دارم و مقداري نيز پول دارم كه با آن ها روزه هاي مرا جبران كنيدو نيز مقداري كتاب دارم كه كتاب هاي فارسي متعلق به برادرانم مي باشد. و هم چنين تمام وسايل شخصي و پولهاي مرا به سهم امام بدهيد كه من از سهم امام شهريه گرفتهام. هم چنين پول كتابهاي عربي را سعي كنيد بدهيد. مراسم مرا ساده تر برگزار كنيد. اگر جنازهام به دستتان نيافتد زياد ناراحت نباشيد و به شايعه گوش فرا ندهيد و در صورت به دست افتادن جنازهام چندقدمي چهار برادرم مرا تشييع كنيد و مرا در صورت امكان نزد برادرم عارف آقا بيگ دفن نماييد. در پايان از برادران طلب حليت مي طلبم و از كساني كه اين وصيت نامه را مي خوانند و مرا مي شناسند، طلب حليت مي نمايم و اميدوارم مرا ببخشند. استان: آذربايجان شرقيشهرستان: آذرشهرتولد: 1344 شهادت: 28/1/64 -فاو