بسم الله الرحمن الرحيم «طلبة شهيد: محمد جعفر انتشاري » بسم رب الشهداء و الصديقين و رب المخلصين و الموقنين «ان الله اشتري من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التوراة والانجيل و القرآن و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعکم الذي بايعتم به و ذلک هو الفوز العظيم » (توبه/111) السلام عليکم و رحمةالله وبرکاته اي امت شهيد پرور! اکنون که ما در صحنة تاريخ مظلوم و حامي مظلومان قرار گرفتهايم و تنها کشوري هستيم که با اتّکا به نيروي لايزال الهي پوزة همة ابرقدرتها و ستمگران شرق و غرب را به خاک ماليدهايم، بايد اين رسالت را به پايان برسانيم و تا [پيروزي] مستضعفين جهان جنگ را ادامه دهيم تا به ياري الله و رهبري اين عارف و زاهد و عاشق ومعشوق پير اين نائب بر حق مهدي –عجل الله تعالي فرجه- اسلام را بر همه جهان بگسترانيم هر چند که منافقان و رياست طلبان و حسودان نتوانند ببينند که اين مرشد پير، اين چنين محبوب [مردم] جهان و بالاخص مردم ايران پيدا کرده است. و امّا چند مسئله است که بايد با شما در ميان بگذارم: اوّل اينکه در هر زماني هستيد بينديشيد و تحقيق کنيد که دلسوز شما کيست و ولي فقيه و سرپرست شما کيست و سرنوشت خود را به چه کسي ميسپاريد؟ و چه کسي لياقت ولي فقيه بودن را داراست؟ آيا افرادي که در زمان رژيم منحط پهلوي سکوت ميکردهاند و مرجع تقليد رژيم بودهاند لياقت دارند؟ يا افرادي که از اوّل در پي نابودي رژيم منحط وضد اسلامي بودهاند؟ آيا کساني که آنقدر خود را بزرگ مي دانند که انتظار دارند همة مردم به دستبوسي آنان بروند؟ به کساني که [از تشکيلات] بسيج که به منزل ايشان رفته، ميگويند شما نميتوانيد مرا اصلاح کنيد! آيا آن که طلّاب را از دخالت در سر نوشت خود منع ميکند لياقت دارد؟ براستي که اين همان نغمه استعمار انگليس و آمريکاست که دين از سياست جداست البته آمريکا و انگليس رويشان نميشود که مستقيما اين نغمه را سر دهند زيرا با موج عظيم ملّت روبرو خواهند شد آيا اينان لياقت رهبري را دارند؟! يا کساني که طلاب را تشويق به تعيين نماينده و دخالت مستقيم در سر نوشت خود مي کنند لياقت دارند؟ آيا اينان لياقت دارند که هميشه با جريانات اسلامي مخالفت ميکردهاند؟ يا رهبر عزيز و نور چشم ما يعني امام امّت خميني کبير لياقت ولي فقيه بودن و رهبر بودن را دارند؟ از اين حرفها آنقدر زياد است که اگر بخواهيم بنويسيم سطرها ميشود و راستي کدامين لياقت دارند و اين تشخيص به عهده شما امّت شهيد پرور است و اميدوارم که تشخيص و انتخابتان صحيح باشد. اما مسئله دوم اينکه ما بايد بدانيم اين جنگ، مسئله بر سر چندين سرزمين يا فقط ايران نيست بلکه مسئله بر سر اسلام است. ما بايد اين جنگ را ادامه دهيم تا به ياري الله به پيروزي اسلام بيانجامد که حتماً اين چنين است همة مستکبرين و ابر قدرتها و تفالههاي آنها همانند شاه حسينها و شاه حسنها و ضياءالباطلها را به زبالهدان تاريخ خواهد فرستاد (انشاءالله) و اسلام اصيل و جاودان به رهبري قائد عظيم الشأن روح خدا بر همة پهنة گيتي گسترانيده خواهد شد امّا اگر خداي ناکرده (که ان شاءالله خدا آن روز را به ميان نياورد) اين جنگ به نفع کفر پيش رود اميد همة مستضعفين جهان نا اميد خواهد شد ولي به يقين روزي پيش نخواهد آمد زيرا که خدا به ما وعده داده است « ان تنصر الله ينصرکم و يثّبت اقدامکم »(محمد/7) و ما نيز به ياري اسلام و خدا شتافته ايم و خدا نيز ما را ياري خواهد کرد. و اما مسئلةسوم: مسئلة صلح است که همةابرقدرتها سعي در برقراري آن دارند ولي صلح عادلانه را نفي ميکنند زيرا ميدانند که اگر بخواهند صلح عادلانه را قبول کنند نه فقط صدام بلکه همةمزدوران [خود را از دست ميدهند، پس] بجنگيد و از شهادت هراسي به دل راه ندهيد که به قول استاد شهيد مرتضي مطهري «در قاموس شهادت، ترس هيچ مفهومي ندارد» و ما ادّعا داريم که فرزندان حسين –عليه السلام- و ياوران اوييم و پيرو خط امامت و [رهرو راه] علي –عليه السلام- هستيم و ميگوييم اي حسين! ايکاش در روز عاشورا بوديم و تو را ياري مي کرديم و اکنون آن موقع رسيده است و نداي هل من ناصر ينصرني امام حسين-عليه السلام- از زبان گوياي فرزندش و نائب بر حقّ امام زمان –عجل الله تعالي فرجه- يعني امام امت شنيده ميشود و اکنون وقت امتحان و خود آزمائي و سنجش است و بسنجيد که تا چقدر عمل مي کنيد و در عمل مخلص هستيد. خلاصه، نگذاريد خون صدها شهيد همچون بهشتيها و دستغيبها و مدنيها و رجاييها و باهنرها و منتظريها که قرباني مبارزه با نفاق و کفر گرديدهاند پايمال شود و به خدا قسم که اين شهيدان بر گردن ما حق دارند و اگر کوتاهي کنيم در سراي آخرت در پيشگاه عدل الهي مؤاخذه خواهيم شد و تنها راه ادامه هدف اين شهيدان مبارزه براي نابودي کفر و الحاد و نفاق جهاني است و اين جنگ تازه اوّل راه اين مبارزه است و اين مبارزه تا کفر و اسلام در برابر يکديگر وجود دارند دنباله دارد و فکري شود که اگر اين جنگ تمام شد ديگر کاري به آمريکا و شوروي و ديگر مزدوران نداشته باشيم بلکه اگر آنها با ما سر جنگ و مبارزه ندارند ما با آنها سر مبارزه و جنگ داريم زيرا که قرآن کريم مي فرمايد : «يا أيها النبي جاهد الکفار و المنافقين و اغلظ عليهم و مأويهم جهنم و بئس المصير» (توبه/73) اي پيغمبر! نبرد کن با کافران و منافقان و درشتي نماي بر ايشان که جايگاه ايشان دوزخ است و چه بد جايگاهي است. و اما مسئلة چهارم : در رابطه با طلّاب عزيز است و مي خواهم به آنها بگويم ننشينيد ديگران براي شما کار کنند و نگذاريد افرادي در بين جامعه طلاب و مدرّسين نفوذ کنند و ]اگر چنين شد] شما خود اينها را به عقب برانيد و اين فکر را نکنيد که هميشه ديگري بيايد و براي شما کار انجام دهد زيرا ديگري منتظر است شما قدم اوّل را برداشته تا او نيز قدم دوّم را بردارد و نمونه آن زياد است مثل دوران آن مزدور کثيف خائن و سر سپرده امريکا يعني بني صدر -لعنت الله عليه- که بعضي ميگفتند اگر اين خيانت مي کرد چرا امام فرماندهي کل قوا را به اين خائن داد؟! يا چرا او را کنار نميگذارد؟! ولي بايد بگويم اين يکي از مقدّمات رسوا شدن اين مزدور کثيف بود که اگر امام فرماندهي کل قوا را به اين خائن نمي داد بعداً زمزمه ميشد که اگر او فرمانده کل قوا بود فلان کار را کرده بود و جنگ را تمام کرده بود و ايران را گلستان کرده بود ولي وقتي امام فرماندهي کل قوا را به او داد، مردم آگاه شدند که اين فرد خيانتکار است از اين رو اما اين فرماندهي را از او گرفت و بعد نيز با آن گفتار آتشين و دلپذيرشان او را به پستترين مکانها يعني زبالهدان تاريخ فرستاد. پس قدم اوّل را خود مردم برداشتند و سپس امام قدم دوم را برداشتند و نمونه ديگر نيز مسأله بازرگان بود که در برابر او نيز امتحان خود را پس داد و در اين مرحله نيز قدم اول را ملّت برداشتند و مرگ بر بازرگان را شروع کردند. سپس امام وي را به کناري زد که ديگر قدرت قد علم کردن را نداشته باشد پس در همة مراحل قدم اول را خود ما بايد بگذاريم . در پايان از مردم عزيز مي خواهم که تا آخرين لحظة عمر، دست از پشتيباني اين نائب بر حق مهدي-عجل الله تعالي فرجه- برندارند و دعاي هميشگي خود را که «خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار» و شعار مرگ بر ضد ولايت فقيه را يادتان نرود هر چند که با اين شعار مخالفت کنند و بگويند که اين شعار، بعضي از علما را نيز شامل ميشود اينها با ولايت فقيه مخالف هستند ليکن شرم از گفتن آن دارند زيرا شيخ انصاري اگر ولايت فقيه را به معني ديگر قبول داشته دليل بر اينکه اين شعار او را شامل شود نمي شود بلکه او ولايت فقيه را قبول داشته ولي با يک تفاوت و اين غير از آن است که بگويند چرا اصلاً ميگوييد مرگ بر ضد ولايت فقيه و از خداي ميخواهم که مرا جزو دوستداران امام زمان –عجل الله تعالي فرجه- قرار دهد و مرا به عنوان سربازي ساده براي امام زمان –عجل الله تعالي فرجه- به حساب بياورد و از پدر، مادر و مردم عزيز ميخواهم که مرا حلال کرده و ببخشند و از خدا برايم طلب مغفرت کنند، به اميد اينکه شامل رحمت الهي قرار گيريم و به اميد روزي که به کربلاي حسيني برسيم. «ربنا لاتزغ قلوبنا بعد إذ هديتنا وهب لنا من لدنک رحمةإنک أنت الوهاب» (آل عمران/8) خدايا! خداوندا! شکر تو را که ما را بدين راه هدايت کردي و شکر تو را که ما را در اين زمان آفريدي و راه راست را که راه صالحان است هدايت فرمودي. اللهم انصر جيوش المسلمين. اللهم انصر قائدنا روح الله الموسوي الخميني خدايا از سالها عمر ما بکاه و بر لحظه هاي عمر امام امت بيفزا و عمر طويل و با عزت به وي عطا بفرما : آمين يا رب العالمين خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار ازعمر ما بکاه و بر عمر او بيفزا (آمين) 29/12/1360 مطابق با 24 جمادي الاولي 1402هجري قمري متن فوق وصيت نامة حقير ذليل مسکين محمد جعفر انتشاري است.