«طلبه شهيد: خشايار (مهدي) امير توبي» «قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ان الله يغفر الذنوب جميعا» (زمر/53) اي بندگان من که نسبت به جان خودتان زيادهروي و ولخرجي و بيهوده کاري کردهايد از رحمت خدا مأيوس و نااميد نباشيد، خداوند همه گناهان را ميآمرزد. با درود و سلام به پيشگاه مقدس آقا امام زمان -عجل الله تعالي فرجه- و نايب بر حقش، امام خميني و با درود و سلام به اميد امام و ياوران باوفا و دلسوز او و با درود و سلام به رزمندگان و شهدا و معلولين ومجروحين و با درود و سلام خدمت شما برادران و خواهران، پدران و مادران، جميعاً سلام عليکم ورحمه الله. بر حسب وظيفه بايد چند جمله به عنوان وصيت و يا پيام براي شما امت مسلمان و خانواده گراميام بنگارم: اول از همه، از کليه برادران و خواهران و پدر و مادرم تقاضاي عفو و بخشش دارم. اميد است هر يک از برادران و خواهران که خبر شهادت مرا شنيدند، خواهش ميکنم که برايم دعا نمايند که خداوند مرا شهيد محسوب کند و گناهان گذشتهام را بيامرزد. برادران و خواهرانم! رزمندگان اسلام را فراموش نکنيد و يک نصيحت به عنون برادر و يا فرزند کوچک دارم؛ از حالا تصميم بگيريد که توبه کنيد. اگر غفلت کنيد مثل من ميشويد و به گرفتارياش نميارزد؛ پس بياييد توبه کنيد؛ اما توبه هم توبه باشد. خانواده عزيزم! از اين که شما را اذيت نمودم خيلي خيلي معذرت ميخواهم واميدوارم که مرا ببخشيد. پدر و مادرم شماخيلي حق برگردنم داريد و بايد عرض کنم گناهم يکي دو تا نيست، آن قدر گناه دارم که حساب ندارد و گناه ديگر اين که من نتوانستم حق پدر و مادر را ادا کنم و اميدوارم که مرا ببخشيد. اما چند مطلب به عنوان سفارش دارم، اگر چه لايق پيام دادن نيستم. چون وقت خيلي کم است، چند مطلب را بدون مقدمه شروع مينمايم: سفارش ميکنم که کليه برادران و خواهران تقوا را پيشه و روش خود قرار دهند. لحظهها به فرمايش مولاي مان همچنان ابر ميگذرد. برادران و خواهران! موازين اسلام را رعايت کنيد و تو اي خواهرم، همانطوري که دوستانم سفارش و وصيت نمودند که سياهي چادرت کوبندهتر از سرخي خون من است؛ من هم چنين سفارشي را ميکنم من خيلي روي حجاب خواهران خيلي حساس هستم؛ در مراسم من هيچ بدحجابي نبايد باشد. خواهران و برادران عزيز و گرامي من! بدانيد که من راهم را آگاهانه انتخاب کردم و از اين بابت خيلي خوشحال هستم. از خدا ميخواستم که مرگم را شهادت در راه خودش قرار بدهد و خيلي آرزو داشتم که يک بار هم شده، به کربلا بروم و درد دلم و سفارش دوستان شهيدم را به آقا و مولايم بگويم. آرزوي ديگر من اين بود که دشمنان را نابود کنم و بعد بميرم. دوستان عزيز برادران و خواهران گرامي، بدانيد من آن قدر خوشحال و شاداب هستم گويي جواني ميخواهد به حجله دامادي خويش برود، آري؛ من نيز يک داماد خوشحال ولي بدهکارم؛ بدهيام به خدا و مردم(حق الناس) است که اميدوارم خدا و مردم، حقير را ببخشند. عزيزاني که در مراسم عزاي من هستيد، شما در مراسم عروسي من هستيد و اين دامادي چه صفايي دارد. حاضر بودم که چندين دامادي اين دنيا را بدهم و به اين دامادي برسم که رسيدم. نکته ديگر اين که برادران، جبههها را فراموش نکنيد و سلاحم را بر داريد و بر خدا توکل کنيد که پيروزي از آن شما و ما است و مطلب ديگر اين که از استادم پوزش ميخواهم که نتوانستم حق استادي او را ادا نمايم. اي پدر و مادر گرامي و عزيز و محترم من، از اين که مرا زياد دوست ميداشتيد متشکرم و من هم شما را دوست ميداشتم و دوست دارم. دوست داشتيد که در کنار هم باشيم، ولي جبهه بيشتر احتياج دارد، اگر من نروم و نميرفتم جواب امام حسين -عليه السلام- را نميدادم و لبيک نميگفتم و شما مايل بوديد و هستيد که به نداي هل من ناصر حسيني ابا عبدالله الحسين -عليهالسلام- لبيک بگويم و در جريان هستيد که آن لحظه اکنون است و آن ندا براي حال است. پدرو مادرم، وسايل من را -هر چه دارم و احتياج نداريد- با حاج آقا رحمت در ميان بگذاريد و به کساني که حاج آقا فرمودند، تحويل دهيد تا باقيات الصالحات من باشد. پدر گرامي و عزيزم، چند مدتي که در حوزه درس خواندم و شهريه گرفتم، مبلغ آن را حساب کنيد و لطف کنيد آن را به حوزه تحويل دهيد. از زحمتهاي شما سپاسگزارم، از من راضي باشيد و شما اي برادران و خواهرانم، من در اول وصيتم عرض کردم که دعا کنيد که خداوند مرا شهيد محسوب کند و بس! از شما ميخواهم که با رفتن من، در خانواده يک انقلاب اساسي و تکميل انجام دهيد وخودتان را کاملاً اصلاح کنيد که هستيد و راهم را طوري ادامه بدهيد که هم مردم و هم خداوند از شما راضي باشد. بگذاريد که خونم تأثير بخش باشد؛ اول درخانواده و بعد جامعه و شما برادران، ميدانم که سلاحم را به دست ميگيرد و راهم را ادامه ميدهيد پس طوري اعزامتان را تنظيم کنيد که مادر زياد ناراحت نشود. پدر عزيز من! شما هم انشاءلله يک دورة آموزشي را طي کنيد و سلاح مرا برداريد که خيلي صواب دارد. شما خواهرانم! دوست دارم فرداي قيامت که يکديگر را ملاقات کرديم، خوشنود باشم. خواهرانم! حجاب، حجاب، حجاب اسلامي را فراموش نکنيد، اطاعت خدا را فراموش نکنيد که خداوند، رحيم و کريم است. شما اي بستگان من! اميدوارم که راهم را ادامه دهيد و به مقصد اعلي برسيد و طاعت خدا را هم فراموش نکنيد و از همه شما بستگان و خانواده عزيز طلب بخشش دارم و اميدوارم که از مهمانان شب عروسي(شهادتم) خوب پذيرايي کنيد. آن که معتقد به اسلام و رهبر و جبهه و جهاد نيست، مسلم بداند که بدون شک و ترديد قاتلم است و از پدر و خانواده عزيزم درخواست ميکنم درمراسم من كه خرج ميكنيد اسراف نکنيد و مراسمم را به ياد شهداي گمنام برگزار نماييد و خداي نکرده از شهادت من سوء استفاده نکنيد و برخود بباليد که خانواده شهيد هستيد. برادرانم! نکند يک زماني که جبهه احتياج دارد، بگوييد ما که برادر داديم. عزيزانم بدانيد که اگر توفيق شهادت يافتم، با هزار درد و مشقت و گرفتاري بوده، شما کاري نکنيد که اين يک مقدار مقام را هم از دست بدهم. ميدانم شما خير و خوبي مرا ميخواهيد و دوستم داريد و ميدانم آن چه دلم ميخواست و ميخواهد انجام ميدهيد. در آخر سفارش کنم که گريه برايم نکنيد و اگر گريه ميکنيد به ياد امام حسين -عليه السلام- و اصحابش گريه کنيد، چون من براي مولايم کم گريه کردم و از شما برادران محله ميخواهم که مراسم دعا و وضع مسجد و بسيج محل را فعالترکنيد و بدانيد که عاشق دعاي کميل و توسل هستم. در آخر از استادان و همدرسيهايم ميخوهم درس را بخوانند و از ديگر عزيزان دعوت مينمايم که سنگر درس را خالي نگذارند. از اين که از نظر جمله بندي اين مطلبم اشکال دارد مرا ميبخشيد چون هيچ فرصتي نيست. به اميد پيروزي کامل اسلام درجهان. خدايا تا انقلاب مهدي -عجاللهتعاليفرجه- خميني را نگهدار