شهيد اکبر اصغري - وصیت نامه شهید اکبر اصغری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وصیت نامه شهید اکبر اصغری - نسخه متنی

اکبر اصغری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهيد اکبر اصغري

استان مازندران > شهرستان بابل

وصيت نامه

«روحاني شهيد: اكبر اصغري‌» «و لا تقولوا لمن‌ يقتل‌ في‌ سبيل‌ الله‌ امواتٌ بل‌ احياء ولكن‌ لا تشعرون‌».

(بقره/154) با شهادت‌ دادن‌ به‌ وحدانيت‌ ايزد جهان‌ آفرين‌ و با شهادت‌ به‌ فرستاده‌ او محمد (صلي الله عليه و آله‌) و با شهادت‌ به‌ ولايت‌ و امامت‌ علي‌(عليه السلام) امير المؤمنين‌، چند جمله‌اي‌ را به‌ عنوان‌ وصيت‌نامه‌ برايتان‌ مي‌نويسم‌ كه‌ نوشتن‌ وصيت‌ نامه‌ بر هر فرد مسلمان‌ لازم‌ و ضروري‌ است‌.

اين‌ وصيت‌ نامه‌ را در حالي‌ مي‌نويسم‌ كه‌ چند روز ديگر عازم‌ پيكار با ابرجهان‌ خواران‌ و ابر مفسدان‌ مي‌باشم‌.

اين‌ را به‌ خود اميد مي‌دهم‌ كه‌ ذات‌ حق‌ براي‌ چندمين‌ بار رفوزه‌ام‌ نخواهد كرد و با الطاف‌ كثيره‌اش‌ بندة عاصي‌ و گناه‌ كار را مورد لطف‌ خويش‌ قرار مي‌دهد.

فقط‌ اين‌ كرم‌ و بخشش‌ و لطف‌ اوست‌ كه‌ اگر بخواهد، شهادت‌ را نصيب‌ من‌ مي‌گرداند؛ چرا كه‌ شهادت‌ مرتبه‌ بلند و رفيعي‌ است‌ و‌ هر كس‌ لايق‌ آن‌ مرتبه‌ عظمي‌ نخواهد بود، مگر با لطف‌ وعنايت‌ خاص‌خداوندي‌.

خداوند مي‌فرمايد: «ما خلقت‌ الجن‌ والانس‌ الا ليعبدون‌»، خلق‌ نكردم‌ جن‌ و انس‌ را مگر براي‌ عبادت‌ كردن‌.

عبادت‌ راه‌هاي‌ گوناگوني‌ دارد كه‌ انسان‌ بايد آن‌ راه‌ها را بيابد و خدا را عبادت‌ كند.

يكي‌ از راه‌هاي‌ عبادت‌ و اظهار عبوديت ‌در پيشگاه‌ مقدس‌ باري‌ تعالي‌، جهاد كردن‌ در راه‌ و جنگ‌ كردن‌ با دشمنان‌ خدا است‌ و مهاجرت‌ كردن‌ به‌ خاطر حفظ‌ دين‌ اوست‌.

خداوند در چندين‌ جاي‌ قرآن‌ مي‌فرمايد: با دشمنان‌ من‌ و دشمنان‌ خود به‌ نبرد بپردازيد و آنها را از صفحه‌ گيتي‌محو نماييد.

اين‌ حقير هم‌ به‌ خاطر اين‌ كه‌ مخاطب‌ قرآن‌ و حضرت‌ رسولم‌، عازم‌ پيكار شدم‌ تا در اين‌ قسمت‌ شايد بتوانم ‌اظهار عبوديت‌ به‌ پيشگاه‌ ايزد منان‌ كرده‌ باشم‌.

خداوند ان‌ شاء الله‌ ديگران‌ و مرا موفق‌ بدارد.

جنگ‌ از جمله‌ چيزهايي‌ است‌ كه‌ در تمام‌ اعصار بشر بوده‌ و هست‌، از زمان‌ آدم‌ تا حضرت‌ خاتم‌ الانبيا.

در اين‌ ميان‌ حقي ‌بود و باطلي‌.

باطل‌ با كار ابطالي اش‌ مي‌خواهد نور حق‌ را خاموش‌ كند، اما نور حق‌ به‌ مبارزه‌ بر مي‌خيزد و باطل‌ را زمين‌ كوب‌ و نابود مي‌كند.

در اين‌ ميان‌، مصداق‌ بارزي‌ داريم‌ كه‌ خيلي‌ زبانزد است‌ و آن‌ جنگ‌ امام‌ حسين‌(عليه السلام) مي‌باشد.

در اين‌ جنگ‌، امام‌ حسين‌(عليه السلام) پيروز است‌، چون‌ ثارالله‌ و خون‌ خداست‌.

خداوند حي‌ ابدي‌ است‌، پس‌ حسين‌ هم‌ حي‌ ابدي‌ خواهد بود.

امروز نيز جنگي‌ را بر اسلام‌ عزيز تحميل‌ كردند، اما در اين‌ جنگ‌ امام‌ حسين‌ (عليه السلام) نيست‌، ولي‌ نايب‌ او و فرزند بزرگوارش‌ روح‌‌الله‌ است‌ كه‌ مردم‌ را به‌ قيام‌ دعوت‌ مي‌كند.

اي‌ حسينيان‌ و اي‌ عاشوراييان‌ و اي‌ تاسوعاييان‌! امروز صداي‌ ملكوتي‌«هل‌ من‌ ناصر ينصرني‌» حسين‌ كه‌ از دهان‌ مبارك‌ فرزندش‌ بيرون‌ مي‌آيد را بايد اجابت‌ كرد.

اي‌ مردم‌ شهيد پرور و مقاوم‌ سرزمين‌ لاله‌ خيز ايران‌! درودتان‌ باد كه‌ با اين‌ همه‌ ايثار يك‌ بار ديگر صحنة‌ ايثارگري‌ كربلا را تكرار نموديد و به‌ جهانيان‌ فهمانديد كه‌ حسين‌ كه‌ بود و چه‌ كرد.

اي‌ مردم‌ عزيز و دلير و شجاع‌! باز هم‌ صبر و استقامت‌ نياز هست‌، كمي‌ تحمل‌ سختي‌ها را كنيد كه‌ فتح‌ نهايي‌ نزديك‌هست‌.

مردم‌ بدانند كه‌ اولين‌ چيزي‌ كه‌ هر شهيدي‌ از آنها مي‌خواهد، دعا به‌ جان‌ امام‌ امت‌ هست‌؛ چرا كه‌ او مايه‌ عزت‌ ماست ‌و اوست‌ كه‌ ما را از منجلاب‌ گناه‌ و فساد بيرون‌ آورد.

براي‌ اين‌ كه‌ امام‌ را خوب‌ درك‌ كنيم‌، با دقت‌ زمان‌ قبل‌ خويش‌ را مطالعه‌ كنيم‌ كه‌ چه‌ بوديم‌ و حالا چه‌ هستيم‌.

خداوند را بايد شكر نهاد كه‌ ما را در اين‌ زمان‌ آفريد و به‌ ما رهبري‌ باشكوه‌ و جلال‌ و قاطع‌ و برنده‌ و شكيبا و صبور، دلير و شجاع‌، رئوف‌ و مهربان‌ و بالاخره‌ داراي‌ صفات‌ كامله‌ انساني‌ عطا نمود.

در عصر و زماني‌ كه‌ انسان‌ها خوشبختي‌ را در گمراهي‌ و هدايت‌ را در ضلالت‌ و راه‌ پيروزي‌ را در فلاكت‌ و هلاكت‌ مي‌يابند، به‌ ما رهبري‌ عنايت‌ فرمود كه‌ انسان‌ كامل‌ و مهذب‌ است‌، پس‌ براي‌ اين‌ عنايت‌ بزرگش‌ خدا را شكر نماييم‌.

اي‌ برادراني‌ كه‌ به‌ سن‌ جواني‌ رسيديد! خودتان‌ را به‌ سوي‌ اخلاق‌ اسلامي‌ سوق‌ دهيد و متخلق‌ به‌ اخلاق‌ اسلامي‌ شويد.

خويشتن‌ را مواظبت‌ كنيد تا خداي‌ نكرده‌ دچار دشمن‌ قسم‌ خورده‌ نشويد، دشمن‌ خيلي‌ روي‌ شماها كار مي‌كند.

اگر در اين ‌دوره‌ شكست‌ دهد، تا آخر مغلوب‌ او هستي‌، پس‌ برادر! مواظبت‌ نفساني‌ را تداوم‌ بده‌.

نكند خداي‌ نكرده‌ خلاف‌ جهت ‌حركت‌ كني‌ كه‌ بعداً پشيمان‌ خواهي‌ شد.

خيلي‌ بايد مواظب‌ باشيد.

طرز لباس‌ پوشيدن‌ خود را ملاحظه‌ كنيد، اگر خيال‌ كرديد خوب‌ بود، به‌ اين‌ هم‌ اكتفاء نكنيد، از بزرگان‌ بخواهيد كه‌ در عصمت‌ كردارتان‌ نظارت‌ كنند.

اين‌ را همه‌ شما بايد بدانيد كه‌ آمريكا هر حيله‌اي‌ داشت‌ بر روي‌ شما انجام‌ داد، اما با شكست‌ روبرو شد، ولي‌ يك‌ راه‌ ديگري‌ يافت‌ كه‌ از آن‌ اميدهاي‌ زيادي‌ دارد وموفقيت‌ خويش‌ را در شما مي‌بيند.

آمريكا همانند شياطين‌ مي‌خواهد از راه ‌شهوات‌، شما را اغوا كند.

پس‌ بر مردان‌ خداست‌ كه‌ با مبارزه‌ خستگي‌ناپذير خود در مقابل‌ شياطين‌ و آمريكا بايستند.

شما اي‌ خواهران‌! راهنمايي‌ داريد كه‌ بهترين‌ زنان‌ و خيرالنساء هر دو جهان‌ است.

شما رهبري‌ داريد مبارز و شيردل‌، دلير و شجاع‌، اما در عين‌ حال‌ محجبه‌ كامله‌ است‌، او فاطمه الزهراء(سلام‌الله‌عليها‌) است‌.

او است‌ كه‌ به‌ شما رهنمود مي‌دهد.

اي‌ زن‌ها! تقوا داشته‌ باشيد، زندگي‌ او را مطالعه‌ كنيد و پند بگيريد.

اگر او را زن‌ كامله‌ و از بهترين‌ زن‌هاي‌ روي‌ زمين‌ مي‌دانيد، پس‌ چرا نبايد از حضرتش‌ درس‌ بگيريد؟ خواهران! شما هستيد كه‌ مي‌توانيد جامعه‌ را به‌ سوي‌ الهي‌ سير دهيد و شما هستيد كه‌ مي‌توانيد حزب‌اللهي‌ تحويل‌ جامعه‌ دهيد.

شما هستيد كه‌ مي‌توانيد اميد شياطين‌ را به‌ نااميدي‌ مبدل‌ سازيد، تو خيلي‌ بيشتر از اين ‌ارزش‌ داري‌ كه‌ طعمه‌ يك‌ مرد كه‌ خسرالدنيا و الاخره‌ است‌ شوي‌.

شما اين‌ را مي‌دانيد كه‌ زن‌ بود كه‌ خون‌ امام‌ حسين‌(عليه السلام) را تثبيت‌ كرد، او حضرت‌ زينب،‌ شيرزن‌ كربلا بود.

او مي‌گويد: اي‌ زنها! خدا ترس‌ باشيد.

زندگي‌اش‌، كردار و گفتارش‌ ندا مي‌دهد كه‌ اي‌ زن‌، محجبه‌ باش‌ و از قيامت‌ بترس‌.

شما خواهران‌ كه‌ همان‌ حكم‌ زينب‌ را داريد، امروز تثبيت‌ خون‌ شهدا بستگي‌ به‌ حجاب‌ كامل‌ شما دارد.

اين‌ را از وصيت‌ هر شهيدي‌ مي‌خوانيد كه‌: خواهرم‌ حجاب‌ تو كوبنده‌تر از خون‌ من‌ است‌.

شما با چادر سياه‌‌تان‌ راه‌ غلبه‌ دشمنان‌ را سياه‌ و ظلماني‌ كنيد، اگر مي‌خواهيد خون‌ شهدا به‌ هدر نرود، اگر مي‌خواهيد دوباره‌ زيرچكمه‌هاي‌ استعمار و استثمار ذليل‌ نشويد، پس‌ حجاب‌ را، حجاب‌ را، حجاب‌ را مراعات‌ كنيد.

و شما اي‌ دانش‌آموزان‌! اين‌ در طول‌ انقلاب‌ برايتان‌ روشن‌ شد كه‌ بزرگترين‌ راه‌ غلبه‌ دشمن‌، از راه‌ فرهنگ‌ است‌.

اين‌ يك‌مسأله‌ جهاني‌ است‌.

تمام‌ افراد باسواد اين‌ را درك‌ نمودند و به‌ تجربه‌ هم‌ ثابت‌ شده‌، اگر مي‌خواهند يك‌ كشوري‌ را استعمار واستثمار كنند، اول‌ در فرهنگ‌شان‌ رخنه‌ مي‌كنند و آن‌ را خشك‌ و بي‌روح‌ مي‌نمايند و حالا كه‌ فرهنگ‌ اين‌ قدر اهميت‌ دارد، بايد تو اي‌ برادر و خواهر دانش‌آموز، سعي‌ كنيد كه‌ درس‌ بخوانيد و نيرنگِ‌ نيرنگ‌ بازان‌ را به‌ خودشان‌ برگردانيد‌.

اي‌ دانش‌آموزان‌! خودتان‌ را با دين‌ و قرآن‌ زياد آشنا كنيد.

اگر با قرآن‌ آشنا نباشيد، به‌ مهندسي‌ و دكتري‌ هم‌ برسيد به‌ درد جامعه‌اي‌ كه‌ تو را با زحمات‌ طاقت‌ فرساي‌ خودشان‌ به‌ اين‌ جا رساندند نمي‌خوري‌.

پس‌ اول‌ از نظر ديني‌ و مذهبي‌ خودتان‌ را سير بدهيد تا به‌ نتيجه‌ مطلوب‌ و خدا پسندانه‌ برسيد و به‌ معلمان‌ و اساتيد و آموزگاران‌ احترام‌ خاصي‌ بگذاريد.

بر همة‌ معلمان‌ است‌ كه‌ اين‌ انقلاب‌ با عظمت‌ را به‌ دست‌ نسل‌ بعد خويش‌ بسپارند و به‌ آنها درس‌ دهند كه‌ منحرف‌ نشوند، شما به‌ قول‌ امام‌ نقش‌ انبيا را به‌ عهده‌ داريد، شما هستيد كه‌ مي‌توانيد جامعه‌ را به‌ سوي‌ الله‌ سير دهيد.

تو اي‌ مادر و پدر عزيزم‌! درود خدا بر شما باد، خداوند ان‌شاءالله‌ شما را مشمول‌ رحمت‌ بي‌ انتهاي‌ خويش‌ بگرداند و دراين‌ مصيبت‌ كه‌ برايتان‌ جلو آمده‌، صبر و شكيبايي‌ عنايت‌ فرمايد.

اما اين‌، مصيبت‌ نيست‌، اين‌ نهايت‌ سرور و خوشحالي‌است‌.

مصيبت‌ آن‌ وقتي‌ بود كه‌ فرزندتان‌ براي‌ حفظ‌ اسلام‌ و ناموس‌ از لبيك‌ گفتن‌ به‌ نداي‌ ولي‌ امر سر باز زند و لبيك‌ نگويد.

الان‌ كه‌ فرزندتان‌ به‌ فيض‌ عظيمي‌ نايل‌ گرديد، ما حسين‌ داريم‌ كه‌ هزار و چند صدسال‌ قبل‌ فرمود: اي‌ مردم‌ جنگيدن‌ با دشمنان‌ خدا افتخار است‌.

اين‌ يك‌ جدايي‌ جسمي‌ بين‌ فرزند و والدين‌ است‌، والاّ روح‌ها با هم‌ ارتباط‌ دارند، علاقه‌ روحي‌ بيشتر مي‌شود.

زحمات‌ مشكل‌ و سخت‌ شما را كه‌ براي‌ من‌ و ديگر فرزندان‌ خود كشيديد، هرگز فراموش‌ نخواهم‌ كرد و در مقابل‌، از خداوند مي‌خواهم‌ كه‌ شما را از صابرين‌ و صالحين‌ قرار دهد.

ان‌شاءالله‌.

و شما اي‌ برادرانم‌! صابر باشيد، «ان‌ الله‌ مع‌ الصابرين‌»(انفال/46).

اسلحة‌ بر زمين‌ افتاده‌ برادرتان‌ را برگيريد و به‌ دشمن‌ حمله‌‌ورگرديد و نداي‌ حق‌ طلبانة‌ امام‌ امت‌ را لبيك‌ گوييد.

برادرانم‌! براي‌ هر كس‌ مشكل‌ است‌ داغ‌ برادر ببيند، اما از خداوند بخواهيد كه‌ شما را ثابت‌ قدم‌ بدارد.

گريه‌ و شيون‌ نكنيد.

اگر خواستيد گريه‌ بكنيد، براي‌ امام‌ حسين‌ (عليه السلام) و براي‌ صحنه‌ كربلا كه ‌مظلومانه‌ شهيد شدند گريه‌ كنيد.

شما اي‌ خواهرانم‌! خواهر باشيد از براي‌ من‌، از اين‌ به‌ بعد رسالت‌ سنگين‌تري‌ به‌ دوش‌تان‌ آمده‌ و در حفظ‌ حجاب‌تان ‌كمال‌ سعي‌ و دقت‌ را بنماييد و مراعات‌ كامل‌ حجاب‌ از خانه‌ بيرون‌ آييد كه‌ اين‌ از آداب‌ زنان‌ مؤمنه‌ است‌، خداوند ان‌ شاءالله ‌شما را با حضرت‌ زهرا محشور بگرداند.

ان‌ شاءالله‌.

من‌ كاره‌اي‌ نبودم‌ كه‌ به‌ اين‌ مقام‌ برسم‌، يك‌ قطره‌ آب‌ آلوده‌ بودم‌، اما وقتي‌ به‌ اقيانوس‌ ملحق‌ شدم‌، از آلودگي‌ به‌ درآمدم.

آلوده‌ به‌ گناه‌ بودم‌ اما وقتي‌ ملحق‌ به‌ خوبان‌ شدم‌، خوبان‌ گناهانم‌ را خريدند و مورد لطف‌ خداوند قرار گرفتم‌ و از خدا خواستم‌ و خدا هم‌ گناهانم‌ را پاك‌ كرد، چون‌ خوبان‌ هستند «ان‌ الحسنات‌ يذهبن‌ السيئات‌».

(هود/114) شهادت‌، شهد است‌ و شيرين.

خدايا تو را شكر كه‌ اين‌ شهد و شيريني‌ را به‌ من‌ چشاندي‌.

قسمتي‌ از وصيت‌ نامه‌ خصوصي‌ شهيد اكبر اصغري‌ خطاب‌ به‌ همسرش‌! از خداوند بزرگ‌ مي‌خواهم‌ شما را در اين‌ مصيبت‌ عظيمي‌ كه‌ برايتان‌ پيش‌ آمده‌ ثابت‌ و پايدار بدارد و شما را اجر و ثواب‌عنايت‌ بفرمايد.

آري‌، همسرم‌! بايد مقاومت‌ كرد و شجاعت‌ به‌ خرج‌ داد تا بتوانيم‌ هر كس‌ رسالت‌ خويش‌ را به‌ انجام‌ رسانيم‌.

من‌ با دادن ‌خونم‌، اگر به‌ رضاي‌ خدا بود، به‌ وظيفة‌ خود عمل‌ مي‌كنم‌ و اينك‌ شما هستيد كه‌ بايد با مقاومت‌، رسالت‌ خويش‌ را به‌ پايان ‌رسانيد و خون‌ مرا با حجاب‌ خويش‌ به‌ ثبت‌ برسانيد.

آري‌، همسرم‌! خيلي‌ دوست‌ داشتم‌ زودتر عروسي‌ كنم‌، اما چه‌ كنم‌ كه‌ اسلام‌ به‌ وجود من‌ در جبهه‌ نياز پيدا كرد.

البته‌ من‌كسي‌ نيستم‌ كه‌ اسلام‌ به‌ من‌ محتاج‌ شود كه‌ اسلام‌ خود «يعلو و لا يعلي‌ عليه‌».

مي‌گويند اگر يك‌ قطره‌ آب‌ گنديده‌ به‌ اقيانوس ‌بي‌كران‌ متصل‌ شود، پاك‌ خواهد شد، من‌ همچون‌ آب‌ گنديده‌اي‌ هستم‌ كه‌ به‌ درياي‌ بي‌ كران‌ امت‌ حزب‌ الله‌ پيوستم‌ تا شايدپاك‌ شوم‌ و.

اما چه‌ كنم‌ كه‌ هنوز صداي‌ «وا اَبتاه»‌ رقيه‌ و سكينه‌ به‌ گوش‌ مي‌رسد و هنوز صداي‌ «العطش»‌ از كربلا مي‌آيد.

من‌ چگونه‌ مي‌توانم‌ در اين‌ هنگام‌ صبر كنم‌؟ آيا اين‌ را انسان‌ مي‌تواند نظاره‌ كند و ساكت‌ بنشيند و كناره‌ بگيرد؟ اين‌ در دين‌ و مذهب‌ و در ايده‌ ما نيست‌.

همسرم‌! من‌ خداوند بزرگ‌ را شكر مي‌كنم‌ كه‌ شما را انتخاب‌ كردم‌، اين‌ لطفي‌ بود كه‌ خداوند شامل‌ حالم‌ كرد.

شما زني‌ هستيد كه‌ من‌ مي‌خواستم‌؛ عفيفه‌، محجبه‌ و مهذّبه‌.

علاوه‌ بر اينها، شما يك‌ زن‌ فداكار و انقلابي‌ هستيد.

يادت‌ هست‌ آن‌ وقت‌، آن‌ روز اول‌ كه‌ با شما صحبت‌ مي‌كردم‌ و شرايط‌ خود را عنوان‌ مي‌كردم‌، در رابطه‌ با جبهه‌ صحبت‌ نمودم‌ و گفتم‌: من‌ يك‌ فرد جبهه‌ بُرويي‌ هستم‌ و با ازدواج‌ هم‌ شايد بيشتر به‌ جبهه‌ بروم‌، الان‌ نيز مجروح‌ هستم‌ از ناحيه‌ شكم‌ و شما در مقابل‌ فرموديد: اينها مسأله‌اي‌ نيست‌، من‌ آن‌ زمان‌ داشتم‌ پرواز مي‌كردم‌، چون‌ شما را در اين‌ مسأله‌ حياتي‌ جهاد با خود هم‌ عقيده‌ و هم‌ فكر ديدم‌.

انسان‌ بايد در زندگي‌ خويش‌ آزادانه‌ زندگي‌ كند، براي‌ انسان‌ ننگ‌ خواهد بود كه‌ به‌ كشور، دين‌، عقيده‌ و آرمانش‌ و به‌ انقلابش‌ حمله‌ور شوند و او بخواهد ساكت‌ بنشيند، بلكه‌ بايد به‌ پا خاست‌ و متجاوز را به‌ كيفر اعمالش‌ رساند.

من‌ چگونه‌ مي‌توانم‌ عروسي‌ بكنم‌ و حال‌ آن كه‌ وقتي‌ به‌ محله‌ مان‌ «زاهد كلا» مي‌آيم‌ و به‌ مزار شهدا مي‌آيم‌، به‌ حال‌ شهدا غبطه‌ مي‌خورم‌ و به‌ حال‌ آنان‌ كه‌ از نظر سني‌ از من‌ كوچك‌تر بودند و از من‌ جلو زدند و رفتند.

من‌ چگونه‌ به‌ زندگي‌ ادامه‌ دهم‌ وحال‌ آن كه‌ فرزندان‌ شهيد حاج‌ باقر، بي‌بابا زندگي‌ مي‌كنند؟ چگونه‌ بعداً مي‌توانم‌ بچه‌ را در بغل‌ بگيرم‌ و فرزندان‌ شهيد حسن‌علي‌ حافظي،‌ بي‌بابا به‌ اين‌ طرف‌ و آن‌ طرف‌ بروند؟ چگونه‌ به‌ حيات‌ خويش‌ در اين‌ دنيا راضي‌ شوم‌ در حالي‌ كه‌ وقتي‌ به‌ گلزار شهداي‌ شهر قم‌ رفتم‌، زن‌ جواني‌ را ديدم‌ كه‌ دو فرزند خوش‌ صورت‌ را در كنار خودش‌ دارد و عكس‌ شهيد را مي‌نگرند واشك‌ مي‌ريزند؟ اين‌ هنگام‌ بر من‌ سخت‌ترين‌ حالات‌ بود، داشتم‌ منفجر مي‌شدم‌، من‌ چرا اينجا هستم‌ و به‌ جبهه‌ نمي‌روم‌، تا اينك‌ خود را چنين‌ قانع‌ نمودم‌ كه‌ هنوز براي‌ گردان‌ فاتحين‌ پيام‌ نزدند.

«گردان‌ فاتحين‌ از لشكر 25 كربلا، از نيروهاي‌ رزمنده‌ وطلبه‌اي‌ هستند كه‌ ضمن‌ درس‌ خواندن‌ در حوزه‌ علميه‌ قم‌، جبهه‌ را فراموش‌ نمي‌كنند و متجاوزين‌ را امان‌ نمي‌دهند.

» آيا مي‌شود در اين‌ مرحله‌ از زمان‌ ساكت‌ نشست‌؟! مي‌دانم‌ فراقت‌ سخت‌ است‌ و مشكل‌، اما در مشكلات‌ و سختي‌ها است‌ كه‌ انسان‌ آزمايش‌ مي‌شود و خوبان‌ از بدان‌ جدا مي‌شوند.

آري‌، همسرم‌! بايد نشان‌ دهي‌ كه‌ از صابرين‌ هستي‌ و من‌ هم‌ نماياندم‌ كه‌ از گروه‌ مجاهدين‌ هستم‌، البته‌ اگر خداوند منان ‌قبول‌ بفرمايد كه‌ من‌ از آخرين‌ نفرهاي‌ مجاهدين‌ باشم‌.

ما هر كاري‌ كه‌ مي‌كنيم‌ بايد رضاي‌ خدا را در نظر بگيريم‌، اگر رضاي‌ او در كار بود انجام‌ دهيم‌ و اگر نبود، نه‌.

ما جز رضاي‌ خدا، رضاي‌ هيچ‌ كس‌ و هيچ‌ چيز را نمي‌خواهيم‌.

عرف‌ هر طوري‌ كه ‌مي‌خواهد بسنجد بگذار بسنجد، كه‌ عاقبت‌ به‌ اشتباه‌ خويش‌ پي‌ خواهد برد.

از نظر عرف‌ محلة‌ مان‌، براي‌ من‌ كه‌ يك‌ طلبه‌ بودم‌ و چند همسنگر را از دست‌ داده‌ بودم‌، خيلي‌ زشت‌ مي‌دانستند كه‌ من‌ به‌اين‌ زودي‌ ازدواج‌ كنم‌، اما من‌ ديدم‌ كه‌ خدا و قرآن‌ به‌ من‌ مي‌گويند: تو بايد ازدواج‌ بكني‌ و با اين‌ كه‌ مردم‌ خيلي‌ از من‌ ناراحت‌شدند، اينها هيچ‌ اشكالي‌ ندارد باز من‌ به‌ وظيفة‌ ديني‌ خود عمل‌ نمودم‌.

«والسلام‌ عليكم‌ و رحمة‌ الله‌ و بركاته»‌ اكبر اصغري‌، اواخر سال‌ 66

/ 1