«طلبه شهيد: مهدي (شادگان) اسماعيلي» و قاتلوا في سبيل الله الذين يقاتلونكم و لا تعتدوا ان الله لا يحب المعتدين (بقره، 190) در راه خدا با آنان كه با شما به جنگ برخيزند جهاد كنيد وليكن ستمكار نباشيد كه خدا ستمكاران را دوست ندارد. (سوره بقره آيه 190) اين جانب، مهدي اسماعيلي سراجي (شادگان)، فرزند علياكبر، متولد 1348، ساكن روستاي سراج كلا قائمشهر. سخنم را با حمد و ستايشي كه مخصوص خدا و لايق او و حق اوست آغاز ميكنم، چنان ستايشي كه سزاوار اوست، حمدي بسيار بيرون از شماره و پناه ميبرم به خدا از شر نفس خود، زيرا نفس اماره انسان را به كارهاي زشت و ناروا و سخت وا ميدارد وجز آنكه خدا به لطف و خواست خود نگه دارد و پناه ميبرم به خانه دوست از شر شيطان كه پيوسته گناهي بر گناههان منميافزايد و به او پناه ميبرم از جور ظلم هر ستمكار فاجري، و شيطان ظالم و دشمن قوي و قاهري. بار خدايا! مرا از سپاه خود قرار ده كه سپاه تو منحصراً هميشه فاتح و غالبند و مرا از حزب خود مقرر فرما كه حزب تو منحصراً پيوسته پيروزند و مرا ازدوستان خود قرار ده كه البته دوستان تو در دو عالم هيچ ترس و غم و اندوهي در دل ندارند. خدايا! دين مرا اصلاح فرما كه دين مايه حفظ همه شئون من است و عالم آخرتم را اصلاح فرما كه آنجا منزل ابدي من است وجايگاه من از آزار مردم پست دنياست. خدايا! درود فرست بر محمد -صلياللهعليهوآله- ختم پيامبرانت و بر تمام عده رسولانت و بر آل اطهر او كه پاك و پاكيزگان عالمند و براصحاب برگزيده او كه از نياكان جهانند. اي حسين -عليهالسلام- اي پيشواي مظلومان! اينك بنگر كه چسان شيعيانت در طريق پاكت عاشقانه گام بر ميدارند. بنگر كه چگونه در راه تو كه راه خداست جانها فدا ميكنند. دستها و پاها دهند و خود را زير تانكهاي دشمن اندازند و بر روي مينها قرار گيرند و بدن مطهرشان پاره پاره شود، چون -عليهالسلام- تو در زير سم اسبان يزيديان، وما اين را از تو آموختيم. حسيني كه در هر عصر، زندگي با ستم پيشگان را ننگ و ذلت دانسته و مرگ را جز سعادت و عروج و نيل به فلاح چيزي ديگر نميپندارد. از تو آموختيم كه براي احياي ارزشهاي متعالي فراموش شده اسلام، قيام كنيم. با تحريفها و بدعتها و وارونه جلوهدادن حق و حقيقت از سوي دشمنان به مبارزه پردازيم. از جدّت، جهاد كردن را، از پدرت مظلوميت، و از مادرت تحملشكنجه و از برادرت صبر و از خواهرت تحمل مصائب و رنجها و از خودت شجاعت و شهادت را آموختيم. از تو آموختيم در هر زمانه دين محمد -صلياللهعليهوآله- جز با كشته شدنمان باقي نخواهد ماند، تنهايمان را به دست مرگ سپاريم و در راه برقراري احكام الهي،خويشتن را فدا سازيم.، از تو آموختيم كه در راه معبود از همه چيز بايد چشم پوشيد؛ نه تنها از خود كه از زن و فرزند خود، از جوان هجده ساله تا طفل شيرخوارمان. از تو آموختيم در پيكار آشتيناپذير و با استكبار هر روزمان عاشورا باشد و هر ماهمان محرم وهر سرزمينمان كربلا. از تو آموختيم ايثار را، شجاعت را، استقامت و استواري را، از جان گذشتگي و سازش ناپذيري را. از توآموختيم چگونه زيستن و چگونه مردن را. اكنون دنيا در آتش جنگ و جور خيانت و فساد ميسوزد و ظلمت كفر و جور بر همه جا گسترده شده است.، هر چه هست غم است و سرگشتگي و بزهكاري و ظلم و فحشا. انسانيت خفه است و در اين وادي ظلمخيز و ظلمتزا، ما شيعيانت پرچمدار عدل و آزادي و رهايي انسان عصر شدهايم. اينك اي حسين عزيز، اي پيشواي حق! مابه تأسي از راه تو براي فلاح و رستگاري ملتها همت گماردهايم، بنگر كه چگونه پيروانت عاشقان شهادتند؛ ببين چسان خونهاي پاك اين پاكان بشريت خفته را بيدار ميسازد. بنگر كه در اين وادي كفر فقط يك چراغ روشن است كه عدهاي از شيعيان تو دور آنگرد آمده و جهان را متوجه خود كردهاند و ظالمان و شب پرستان و خفاشان طاقت ديدن اين نور را ندارند و همگي در تلاشند كه اين نور هدايت را خاموش سازند. به قول معروف گويند: چراغي را كه ايزد برفروزد هر آن كس پف كند دريشش بسوزد و حسينجان! بنگر كه امت تو هر يك پيامبران انقلابند، نه از هواپيماهاي غول پيكر و بمب افكنهاي دشمن ميهراسند و نه ازبمبهاي شيميايي آن و هر حادثهاي كه براي امت پيش آيد، او را در ايمانش راسختر و عزم و ارادهاش را آهنينتر ميسازد. و خود نيز زندگي را اين گونه معني كردهام! و چه خوش است دست از جان شستن و دنيا را سه طلاقه دادن و از قيد و بند و اسارت حياتآزاد شدن؛ بدون بيم و اميد عليه ستمگران جنگيدن؛ پرچم حق را در صحنه خطر و مرگ برافراشتن؛ به همه طاغوتها نه گفتن، باسرور و فرور به استقبال شهادت رفتن. جاييكه انسان مصلحتي ندارد، تا حقيقت را براي آن فدا كند و ديگر اين كه از كسي واهمه نميكند تا حق را كتمان نمايد. آنجا حق و عدل همچون خورشيدي ميتابد و همه قدرتها و حتي قداستها فرو ميريزد وهيچكس جز خدا فقط سلطنت نخواهد داشت. من آزادي را دوست دارم و از اين كه در دورههاي سخت حيات آن را تجربه كردم،خوشحالم و به آن اخلاص و سبكي و ايثار و لذت روحي و معراج كه در آن تجربهها به آدمي دست ميدهد، حسرت ميخورم.خوش دارم كولهبار هستي خود را كه از غم و درد انباشته است، بر دوش بگيرم و عصا زنان به سوي صحراي عدم رهسپار شوم.خوش دارم از همه چيز و همه كس و حتي از نزديكترين اقوامم ببُرم و جز خدا انيسي و همراهي نداشته باشم. خوش دارم كه درآخرين لحظات حياتم و در تمامي دوران زندگيام، زمين زيراندازم و آسمان بلند رواندازم باشد و از همه زندگي و تعلقات آن آزادگردم. خوش دارم كه مجهول و گمنام به سوي زجرديدگان دنيا بروم، در رنج و شكنجه و درد آنها شريك باشم و چون سربازخاكي در ميان برادران انقلابيام در جبهههاي نبرد ايران پيكار كنم و در پيكار همگام با برادران مبارز فلسطينيام براي رهايي بيتالمقدس بجنگم و در آنجا به درجه شهادت نائل آيم. خوش دارم پس از شهادتم دشمنانم مرا بسوزانند و خاكسترم را به باد بسپارند تا حتي قبري را در زمين اشغال نكنم و دوست دارم هيچ كس مرا نشناسد و هيچكس از غمها و دردهاي درونيام آگاه نباشد و هيچ كس راز و نياز شبانهام را نفهمد. و در خاتمه سخني نيز با امت دارم: اگر مزاري داشتم و بر آن تجمع كردند. عزيزان! دنيا ريشه و اساس گناه است، دنيا رابشناسيد و بعد داخل آن بشويد. آنان كه دنيا را نشناختهاند و داخل آن شدهاند، همانند معاويه و عمروعاص و عايشه ميباشند كه در امواج خروشان دريا از كشتي نجات استفاده نكرده و در آن غرق شدهاند. هان اي امت! همهاش به فكر دنيا و زراندوزي نباشيد و براي آخرت خود نيز توشهاي برداريد؛ چون خداوند قهار ميفرمايد: «جز اين نيست كه اين دنيا بازي و سرگرمي و آرايش و تفاخر بر يكديگر و فزون جويي در دارايي و فرزندان بيش نيست، مانند باراني است كه روييدنيهاي آن زارع را به تعجب و خوش آمدن وا ميدارد؛ ولي در پس آن ضرر را نميبينيد. پس پايمال ميشود و در عالم ديگر سخت شكنجه ميشود و آمرزش و خشنودي از آن خداست. اين گونه زندگي نيست مگر فريبكاري. و اي مردم! گول اين تجملات دنيا را نخوريد؛ چون علي -عليهالسلام- ميفرمايد: دنيا با زمين افتادن ديگران اعلام كرده، هان اي مهدي (شادگان)! فردا نوبت توست، خود را آماده كن؛ ولي چون من غرق دنيا هستم اين اخطار رانميشنوم؛ چون در دنيا غرق شدهام، چشم بصيرت ندارم. پناه به كشتي نجات ببرم. بقول مولا علي: -عليهالسلام- همانا دنيا خانه راستي است، براي كسي كه راست رو باشد و خانه بينيازيي است براي كسي كه از او توشه بگيرد و خانه پند و اندرز است، از برايكسي كه از آن پند گيرد يا پند بپذيرد. دنيا، مسجد دوستان خداست و محل دعاي فرشتگان و محل وحي الهي و بازار، تجارتخانه دوستان خداست؛ در آن كسب رحمت كرده كه سود كسبشان بهشت بوده. و هان اي مسلمانان جهان اسلام! دامهاي شيطان مانند سرابي است كه انسان خيال ميكند، ولي شما ميتوانيد از آن بگذريد. وقتي قشنگ دقت ميكنيد آن در مقابل ايمان شما هيچ است، ولي اگر به آن دقت نكنيد، گول اين سراب را ميخوريد. و اين كه شيطان شما را تحميل به آن نميكند؛ فقط و فقط شما را وسوسه ميكند و اين شيطان انس است كه ما را تحميل به گناه و تجملات دنيا و دست زدن به كارهايي كه باعث خشم خدا ميشود، وا ميدارد؛ همانند دزدي و دنبال ناموس ديگران رفتن و لباسهايي كه در شأن يك انسان نيست پوشيدن و اينها را فقط شيطان وسوسه ميكند. اين تحميل را دوست، همسايه، يا برادر و يا پدر كه در حقيقت دشمن ما هستند، ميكنند و در اينجا تنها فقط ايمان و اراده انسان است كه ميتواند در مقابل اينها بايستد. آرزوي دور و دراز نكنيد كه باعث غرق شدن در دنيا و از ياد رفتن آخرت ميشود و هميشه به اين بينديشيد كه كيستيد و كجا آمديد و از كجا هستيد و به كجا خواهيد رفت و چه خواهيدشد و چه چيز گران قيمتي بايد با خود از اين دنيا به همراه داشته باشيد كه باعث سرفرازي شما در خانه ابدي گردد. هر وقت غافلاز خدا شديد در مال يا زيادي علم بر ديگران، آن وقت است كه شيطان به تو نزديك ميشود و تو را به گناهان بزرگتري دعوتميكند. و از انقلاب بگوييم. اين انقلاب آفتهايي دارد و اين آفتها مانع از نشر اسلام در سراسر جهان است و تا به حال اين آفتهايگوناگون به اين درخت ضربه زده و شاخههايي از اين انقلاب را قطع كردهاند؛ ولي هنوز جاي آن شاخههاي انقلاب باقي است ودر جايش جوانهاي روييده است. مثلاً با شهادت مظلومانه شهيد دكتر بهشتي و مطهري عزيز و رجائي و باهنر عارف اراده و خشم و كينه مردم نسبت به آمريكا و ايادي داخلياش، منافقين كوردل بيشتر شده است. آري! ما در مكتب حسين-عليهالسلام- و در كلاس امام زمان -عجلاللهتعاليفرجه- و استادي همچون امام خميني، درسي چون درس عشق از اين مكتب و از اين كلاس و از اين استاد آموختهايم. پس چه معني دارد كه از جان دادن بترسيم. اي آمريكا و شوروي و اسرائيل و فرانسه! بدانيد كه از جان دريغ نداريم، پسچه باك كه از موشكها و تانكهاي شما بهراسيم و براي نبرد و پيروزي در مقابل كفر بسيج را ياري كنيد و در بسيج شركت گسترده داشته باشيد. اين كه بسيجي ميگويد بسيجي بودن چيزي نيست، جز عمل خالصانه، عبادتي عارفانه، قيامي مظلومانه، رزميشجاعانه، وصلي عاشقانه، كوهي استوار و دريايي خروشان و جسمي روحاني و مزدي چون شهادت. و سخني دارم با پدر و مادر عزيزم. من به اين راه رفتهام چون عاشق بودم، از شهادتم زياد ناراحت نباشيد؛ زيرا اين كه در اين شرايط بايد از اسلام عزيز اين گونه دفاع كرد و دوست دارم كه پدرم همچون ابراهيم خليلالله و مادرم همچون هاجر صبر پيشه كنند؛ چون خداوند با صابران است و كليد پيروزي، صبر است. و خواهران و برادران!، شما نيز مانند زينب -سلاماللهعليها- و حسين -عليهالسلام- صبر داشته باشيد؛ چون شهادتم بزرگتر از فاجعهاي كه در كربلا سر زينب -سلاماللهعليها- آمده است، نميباشد. به شما سفارش ميكنم كه زبانگوياي زينبگونه را پيشه خود سازيد و از ارزش امام و شخصيت والاي او براي مردم بازگو كنيد. فرزندان خود را طوري تربيت كنيد كه در خط اسلام و قرآن و ولايت فقيه باشند. در خاتمه از اين كه وقت گرانمايه شما را گرفتهام از همگي پوزشميطلبم.والسلام مهدي اسماعيلي سراجي، تاريخ 15/3/1367