تبیان، دستیار زندگی
روز جمعه بود. عسل کوچولو دست‏هایش را زیر چانه‏اش گذاشته بود و با خودش فکر می‏کرد که امروز چکار کند که یک کار حسابی کرده باشد. اما چیزی به فکرش نرسید. این بود که سراغ مادر رفت. مادر توی اتاق مشغول اتو کردن لباس‏ها بود. عسل گفت: مامان، می‏گی من چکار کنم؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عسل و کیک وانیلی(1)
عسل

روز جمعه بود. عسل کوچولو دست‏هایش را زیر چانه‏اش گذاشته بود و با خودش فکر می‏کرد که امروز چکار کند که یک کار حسابی کرده باشد. اما چیزی به فکرش نرسید. این بود که سراغ مادر رفت. مادر توی اتاق مشغول اتو کردن لباس‏ها بود. عسل گفت: مامان، می‏گی من چکار کنم؟

مامان گفت: درس‏هایت را خواندی؟

- بله.

- خب برو با اسباب‏بازی‏هایت بازی کن.

- بازی کردم.

- برو کارتون تماشا کن.

- تماشا کردم.

- هر کاری دوست داری بکن.

- می‏خواهم یک کار راست راستکی بکنم. می شه من هم لباس اتو کنم؟

- نه عزیزم، دستت می‏سوزد. این کار تو نیست.

عسل با دلخوری از اتاق مامان بیرون آمد و در را پشت سرش نبست. بعد سراغ پدر رفت. پدر توی انباری مشغول تعمیر وسایل شکسته خانه بود. عسل گفت: پدر، می‏توانم به شما کمک کنم؟

پدر گفت: نه عزیزم، میخ و چکش که اسباب‏بازی نیست خودت را زخمی می‏کنی.

عسل اخمی کرد و از انباری بیرون آمد و باز هم در را پشت سرش نَبَست.

گربه کوچولویش زیر میز دراز کشیده بود و از کاسه مخصوص آب می‏خورد. عسل گفت: فرفری به نظر تو من چکار کنم؟ اما فرفری فقط نگاهی کرد و گفت: میو

عسل دوباره سراغ مادرش رفت. مادر توی آشپزخانه مشغول پخت و پز بود. عسل گفت: مامان، می‏شه کیک امروز را من بپزم؟

- نه، این که کار تو نیست.

عسل یک پایش را زمین کوبید و گفت: آخه چرا!

مادر گفت: چرا نداره.

در همین موقع پدر در حالیکه با یک دستش انگشت شست دست دیگرش را محکم گرفته بود وارد آشپزخانه شد.

ادامه دارد.........

نوید گوگانی

سیب سفید

تنظیم:بخش کودک و نوجوان

  ***************************************

مطالب مرتبط

راز پنهان1

باغ گردو (1)

تدبیر موش(1)

تدبیر موش(2)

فیل به درد نخور(1)

فیل به درد نخور(2)

شهر شلخته ها(1)

چرا خرس‌ها با هم می‌جنگند؟(1)

چرا خرس‌ها با هم می‌جنگند(2)

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.