تبعیدیهای نهضت روحانیت(2)
ساواك ميخواست با پراكنده ساختن پيشگامان و عاملان اصلي مبارزه در اقصي نقاط كشور و بخصوص مناطق دور از هم و محروم، مانع از تشكل و انسجام مبارزه گردد
قسمت دوم
الف ـ موج اول تبعيديهاي نهضت روحانيت؛ از آغاز نهضت تا سال 1345
بدون ترديد نقطه عزيمت انقلاب اسلامي ايران، قيام 15 خرداد 1342 ميباشد. مقدمات اين قيام نيز در وقايعي نظير مبارزه روحانيت عليه لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي، تحريم رفراندم اصول ششگانه انقلاب سفيد، فاجعه مدرسه فيضيه قم و... شكل گرفت.
قيام 15 خرداد نقطه اوج اين حضور همگاني در عرصه مبارزه تا آن زمان محسوب ميشود كه در تعامل بازاريان5 و روحانيون مبارز و شركت ساير طبقات مذهبي به وقوع پيوست، اما با سركوب شديد دستگاه امنيتي نظام مواجه شد.
علاوه بر سركوب قيام، دهها تن از بازاريان تهران نيز دستگير شدند كه از آن ميان طيب حاج رضايي و حاج اسماعيل رضايي محكوم به اعدام شدند. حسن صالحي، مجتبي طالاري، حسين عروس و حسين صالحي به بندرعباس تبعيد شدند، برخي ديگر نيز محكوم به زندان گرديدند. 6 اين افراد را ميتوان نخستين تبعيديهاي نهضت روحانيت تلقي كرد.
بازداشت امام و سركوب شديد قيام نتوانست نهضت را از تداوم بازدارد. امام بعد از آزادي در فروردين 1343 به مبارزه خود ادامه داد كه در پي مخالفتش با لايحه كاپيتولاسيون در آبان ماه آن سال به تركيه تبعيد شد. در پي تبعيد ايشان، باز هم روحانيون مبارز دست از تكاپوهاي مبارزاتي خود برنداشته و در اقدامي هماهنگ تصميم گرفتند در خلال سخنرانيهاي خود در مجالس مذهبي، مراسمهاي دعا، منابر مساجد و... ياد و نام امام را به عنوان رهبري نهضت زنده نگهدارند، كه اين مبارزات منجر به دستگيري و تبعيد تعدادي از آنان شد.
ساواك ميخواست با پراكنده ساختن پيشگامان و عاملان اصلي مبارزه در اقصي نقاط كشور و بخصوص مناطق دور از هم و محروم، مانع از تشكل و انسجام مبارزه گردد قيام 15 خرداد 1342 نقطه اوج حضور همگاني در عرصه مبارزه تا آن زمان محسوب ميشود.
ب ـ موج دوم تبعيديها؛ پيامرساني امام از نجف و اعلام مرجعيت ايشان 1350 ـ 1345
عمده تبعيديهاي موج دوم از جريان تشديد اعتراضات عمومي به جشنهاي تاجگذاري در آبان 1346 شروع و با تأييد مرجعيت امام در پي رحلت آيتالله العظمي حكيم در خرداد 1349 اوج گرفت. در آغاز اين دوره، امام اولين پيامهاي خود را بعد از قريب دو سال پس از تبعيد، خطاب به مبارزان ارسال نمود. از اين رو محور مبارزات روحانيون در اين مقطع، غالباً در ارتباط با دريافت، تكثير، چاپ و توزيع اعلاميههاي ايشان شكل گرفت. وانگهي پيامهاي امام، تكاليف جديدي براي طرفداران نهضت، اعم از روحانيون، بازاريان و ساير طبقات مؤمنين مذهبي ايجاد كرد، لذا مبارزه روحانيت از اين مرحله وارد فاز جديدي شد و متقابلاً تشديد سلطه دستگاه امنيتي بر پايگاههاي مبارزه منجر به افزايش بازداشت مبارزان و بعضاً تبعيد آنان گرديد.
عمده تبعيديهاي موج دوم از جريان تشديد اعتراضات عمومي به جشنهاي تاجگذاري در آبان 1346 شروع و با تأييد مرجعيت امام در پي رحلت آيتالله العظمي حكيم در خرداد 1349 اوج گرفت.نقطه اوج اين مبارزه در جريان معرفي امام به عنوان مرجع اعلم از سوي دوازده تن از فضلا و روحانيون برجسته قم در پي رحلت آيتالله العظمي حكيم بود.
تشكلها و هستههاي نهضت به فراست دريافتند كه رمز گسترش مبارزه به رهبري امام در تبليغ و پذيرش عمومي مرجعيت ايشان در اقصي نقاط كشور نهفته است. از اينرو درصدد برآمدند از اين فرصت سود جسته و با معرفي امام به عنوان مرجع تقليد، امر مبارزه را بنا بر نظرات و فتاواي امام در چارچوب يك تكليف شرعي پيش ببرند. آيات و حجج اسلام: حسينعلي منتظري، عبدالرحيم رباني شيرازي، حسين نوري، محمد موحدي فاضل (فاضل لنكراني)، احمد جنتي، نعمتالله صالحي، ابوالقاسم خزعلي، يحيي انصاري، علي مشكيني، غلامرضا صلواتي، ابراهيم اميني و محمد شاهآبادي از پيشگامان اين راه بودند. برخي از وعاظ انقلابي، نظير شيخ علي اصغر مرواريد نيز (كه در مجلس ترحيم آيتالله حكيم در حضور انبوه جمعيت حاضر در مسجد جامع بازار تهران، امام را بعنوان مرجع اعلم معرفي كرد) در جايگاه پيامرسانان آن ايفاي نقش كردند كه منجر به تبعيد برخي از آنان به شرح ذيل گرديد.
ج: موج سوم تبعيديها؛ قتل يك پاسبان در قم توسط گروه ابوذر 1354 ـ 1351
اين مقطع از نهضت روحانيت از جنبههاي مختلف، حائز اهميت است كه متأسفانه كمتر مورد توجه محققين قرار گرفته است. جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي كه با موج مخالفت روحانيون مبارز مواجه شد، تدابير كنترلي و امنيتي ساواك را بر كانونهاي نهضت افزايش داد. تشديد سلطه اين دستگاه امنيتي در سال 1352 با انتصاب پرويز ثابتي به رياست اداره كل سوم ساواك (امنيت داخلي)، پيامدهاي ناخوشايندي براي تداوم فعاليتهاي مبارزاتي روحانيون طرفدار نهضت در پي داشت. نامبرده كه طي سالها فعاليت در بخشهاي مختلف اداره كل سوم، از ناكامي ساواك در مقابله با روحانيون و ناكارآمدي آن اداره اطلاع يافته بود، به محض نيل به اين سمت با شديدترين وجه ممكن به قلع و قمع كانونهاي نهضت و به بهانههاي واهي به بازداشت و تبعيد مبارزان اقدام نمود.
يك نمونه از اين موارد، ناكامي عمليات خلع سلاح پاسباني در قم از سوي يك تشكل مبارزه از جوانان نهاوند به نام «گروه ابوذر» بود. اين عمليات كه منجر به قتل پاسبان مذكور و دستگيري و محاكمه اعضاي گروه مذكور گرديد، بهانهاي شد كه ساواك تعداد بيست و پنج نفر از روحانيون مبارز را به اتهامي واهي ارتباط با اين گروه، دستگير و دستور تبعيد آنان به مناطق بد آب و هواي كشور را صادر كند. گفتني است كه علاوه بر اين گروه، ساواك در طول اين مقطع دهها تن از روحانيون ديگر را نيز محكوم به تبعيد نمود كه اسامي اين گروه به اضافه گروه 25 نفره مذكور در دو جدول به طور جداگانه ارائه ميگردد:
اين نكته نيز ناگفته نماند كه انتخاب افراد گروه 25 نفر نشان ميدهد كه ساواك كاملاً پيشگامان نهضت و عناصر مبارز را شناسايي نموده و آنان را در اين ليست قرار داده است. رباني شيرازي در رأس اين گروه متهم اصلي مرتبط با گروه ابوذر بود. هشت نفر بعدي از تأييدكنندگان مرجعيت امام بعد از رحلت آيتالله حكيم بودند. چهار نفر ديگر در حوزه نشر و توزيع رساله امام فعاليت داشتند. گروه ديگر در حوزه گردش مالي امام (وكلاي مالي امام) مسئوليت داشتند. برخي از افراد اين گروه متهم به ارتباط با گروههاي مسلح اسلامي و كمك مالي به آنان بودند.
ادامه دارد....
منبع:حوزه نت فراآوری برای تبیان:مجید نقدی گروه حوزه علمیه