تبیان، دستیار زندگی
قطّام، زنى بسیار زیباروى بود؛ و عبدالرّحمن نیز از قبل مذاكراتى با او براى خواستگارى كرده بود، پس شیفته جمال او گردید و نسبت به آن اظهار عشق و علاقه نمود؛ و سپس پیشنهاد ازدواج به قطّام داد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

علت شهادت حضرت علی(سلام الله علیه)

امام علی

پس از جریان جنگ صفّین و تحمیل ابوموسى اشعرى براى حكمیّت؛ و بعد از به وقوع پیوستن جنگ نهروان با خوارج، سه نفر از بزرگان خوارج كه حضرت على(علیه‎السلام) را تكفیر كرده بودند تصمیم گرفتند تا به عنوان خونخواهى، سه نفر از والیان و سران حكومتى را ترور نمایند.

یكى عبدالرحمن بن ملجم مرادى بود كه ترور امیرالمؤمنین، امام على(علیه‎السلام) را در كوفه؛ و دیگرى بَرك بن عبدالله كه او ترور معاویه را در شام؛ و سومین نفر عمر بن بكر، که ترور عمرو بن عاص را در مدینه به عهده گرفت .

و بعد از آن كه هر سه منافق، هم قسم شدند كه یا كشته شوند یا هدف شوم خود را به اجراء درآورند، هر كدام به سوى هدف مورد نظر خود رهسپار شدند.

و عبدالرّحمن پس از آن وارد كوفه شد، روزى در یكى از كوچه‎هاى كوفه، زنى را به نام قُطّام كه پدرش در جنگ نهروان كشته شده بود ملاقات كرد.

و چون قطّام، زنى بسیار زیباروى و خوش اندام بود؛ و عبدالرّحمن نیز از قبل مذاكراتى با او براى خواستگارى كرده بود، پس شیفته جمال او گردید و نسبت به آن اظهار عشق و علاقه نمود؛ و سپس پیشنهاد ازدواج به قطّام داد.

قطّام در پاسخ گفت: در صورتى با پیشنهاد تو موافقت مى‎كنم كه سه هزار درهم و یك غلام مهریه‎ام قرار دهى، مشروط بر آن كه علىّ ابن ابى طالب را نیز به قتل برسانى .

عبدالرّحمن براى امتحان قطّام گفت: دو شرط اوّل را مى‎پذیرم؛ لیكن مرا از قتل علىّ معاف دار.

قطّام گفت: خیر، چون شرط سوّم از همه مهمتر است؛ و اگر مى‎خواهى به كام و عشق خود برسى، بایستى حتما انجام پذیرد.

عبدالرّحمن وقتى چنین شنید، گفت: من به كوفه نیامده‎ام، مگر به همین منظور. (1)

پس از آن، قطّام هر ساعت خود را به شكلى آرایش و زینت مى‎كرد و در مقابل عبدالرّحمن به طنّازى و عشوه‎گرى مى‎پرداخت تا آن كه او را بیش از پیش دلباخته خود نماید.

و چون آتش عشق و شهوت عبدالرّحمن شعله‎ور گشته و فزونى یافت؛ و نیز زمان موعود با هم‎پیمانانش فرا رسید، آن ملعون شمشیرى مسموم همراه خود برداشت؛ و سحرگاه به مسجد كوفه وارد گشت .

و هنگامى كه نماز صبح به امامت حضرت على(علیه‎السلام) شروع شد، عبدالرحمن پشت سر امام ایستاد؛ و هنگامى كه سر از سجده برمى‎داشت ناگهان عبدالرّحمن فریادى كشید و با شمشیر بر فرق مقدّس آن امام مظلوم فرود آورد و گریخت.

در همین لحظه امام اظهار داشت: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»؛ قسم به پروردگار كعبه، رستگار و سعادتمند شدم.(2)

بعد از آن، حضرت را با فرق شكافته و بدن خونین به منزل آوردند؛ و پزشكان بسیارى جهت معالجه آن حضرت آمدند، یكى از آنان پزشكى بود به نام اثیر بن عمرو سكونى، كه بر بالین حضرت وارد شد؛ و شروع به مداوا گردید.

اطرافیان و اعضاء خانواده حضرت، اطراف بستر آن بزرگوار حلقه زده بودند و با حالتى نگران چشم به پزشك دوخته كه چه مى‎گوید؛ و نتیجه چه خواهد شد.

پس از آن كه پزشك نگاهى به جراحت آن حضرت كرد، گفت: گوسفندى را ذبح نمایید و سفیدى جگر ریه آن را تا سرد نشده، سریع بیاورید.

وقتى آن را آوردند، پزشك رگ میان سفیدى را بیرون آورد و میان شكاف سر آن حضرت قرار داد؛ و لحظه‎اى درنگ نمود، در حالتى كه تمامى افراد در انتظار نتیجه، لحظه شمارى مى‎كردند.

سپس شكاف سر را باز كرد و رگ را خارج نمود؛ با نگاهى به آن، خطاب به حضرت كرد و عرضه داشت: اى امیرالمؤمنین! اگر وصیّتى دارى بفرما، چون متاسفانه زخم شمشیر و زهر آن به مغز سر اصابت و سرایت كرده؛ و راهى براى معالجه آن نیست.(3)

لذا حضرت به فرزندش امام حسن مجتبى(علیه‎السلام) فرمود: پسرم! اگر من خوب شدم، خودم آنچه را كه صلاح بدانم با عبدالرّحمن انجام مى‎دهم .

و چنانچه خوب نشدم و از دنیا رفتم، سعى كنید به او سخت نگیرید و در قصاص تجاوز نكنید، چون او یك ضربت شمشیر زده است شما هم حق ندارید بیش از یك ضربت به او بزنید. (4)

پی‎نوشت‎ها:

1- داستان بسیار مفصّل است ، مشروح آن را از كتب مربوطه بهره مند شوید.

2- اعیان الشّیعة، ج 1، ص 531.

3- حضرت چند نوع وصیّت نمود كه هر یك در جهت‎هاى مختلف بسیار مهم مى‎باشد، علاقه‎مندان مى‎توانند به كُتب مربوطه مراجعه نمایند.

4- اعیان الشّیعة، ج 1، ص 532.

برگرفته از کتاب چهل داستان و چهل حدیث، از امیرالمؤمنین على(علیه‎السلام)، عبدالله صالحى .

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی .

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.