زينب (س) در آيينه عاشورا - زینب (س) پیامبر عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زینب (س) پیامبر عاشورا - نسخه متنی

محمد محمّدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

روزي ميهماني به خانه اميرمؤمنان علي(ع) آمد، غذا در خانه نبود، حضرت علي(ع) از فاطمه(س) پرسيد: «آيا غذايي در خانه يافت مي شود؟» فاطمه(س) پاسخ داد: در خانه جز يك عدد نان نيست كه آن را هم براي دخترم زينب(س) ذخيره كرده ام [زينب(س) در اين هنگام حدود پنج سال داشت [زينب(س) بيدار بود، سخن مادر را شنيد و گفت: «نان مرا به ميهمان بدهيد، من صبر خواهم كرد.»4

آري از كودكي، آثار عظمت، صلابت و شكوه از چهره زينب(س) ديده مي شد، و همه چيز نشان مي داد كه او در آينده بانويي بسيار ارجمند خواهد شد، به طوري كه وجود با بركتش تجلي گاه جلوه هاي الهي خواهد گرديد.

زينب (س) در آيينه عاشورا

در پيدايش و تكميل نهضت و فرهنگ عاشورا، حضرت زينب(س) شريك امام حسين(ع) بود، كه در مجموع مي توان گفت حضور و شركتش در اين نهضت عظيم، پس از امام حسين(ع) از همه بيش تر بود. او از مدينه تا مكّه و از آن جا تا سرزمين كربلا، و در ماجراي عاشورا، يار و ياور مخلص و پشتوانه نيرومند امام حسين(ع) بود، تا آن جا كه دو نوجوانش محمّد و عون(ع) را در روز عاشورا فداي نهضت امام حسين(ع) كرد، وقتي امام حسين(ع) پيكر به خون تپيده اين دو جوان را از ميدان به كنار خيمه آورد، زينب(س) از خيمه بيرون نيامد، مبادا رنج امام حسين(ع) با ديدن زينب(س) افزون شود، ولي در مورد حضرت علي اكبر(ع) از خيمه بيرون دويد و به استقبال جنازه پاره پاره او شتافت، و با برادرش همنوا گرديد، و مطابق پاره اي از روايات، زينب(س) براي تسلّي خاطر امام حسين(ع) زودتر به بالين علي اكبر(ع) رفت، هنگامي كه امام حسين(ع) به قتل گاه رسيد، نخست نگاهش به زينب(س) افتاد، و اين تدبير، در فرونشاندن شدّت ناراحتي امام حسين(ع) نقش به سزايي داشت.5




  • زن مگو بنت الجلال اُخت الوقار
    زن مگو دست خدا در آستين
    زن مگو خاك درش نقش جبين



  • زن مگو مرد آفرين روزگار
    زن مگو خاك درش نقش جبين
    زن مگو خاك درش نقش جبين



زينب(س) پس از عاشورا سه موضوع حسّاس را بر عهده گرفت و به خوبي آن را اجرا كرد:

1ـ سرپرستي از بازماندگان شهيدان؛

2ـ حمايت و نگهباني از امام وقت، حضرت امام سجّاد(ع)؛

3ـ ابلاغ پيام شهيدان به مردم.

خطبه هاي او در كوفه، در مجلس ابن زياد، و خطبه غرّاي او در شام در مجلس يزيد، و گفتار آتشين و عميق او در هر كوي و برزن آن چنان جامع و قاطع بود كه هم چون صاعقه اي خرمن هستي ستمگران را مي سوزاند و تار و پود زندگي پوشالي آن ها را از هم مي گسست، و بسان نوري درخشان بود كه فرهنگ عاشورا را نشان مي داد، و مردم را به سوي اهداف و ارزش هاي حاكم بر عاشورا جذب مي كرد.

او در روز يازدهم محرّم وقتي كه كنار بدن پاره پاره برادرش امام حسين(ع) آمد، آن بدن را با دستهايش اندكي بلند نمود و عرض كرد: «اِلهي تَقَبَّلْ مِنّا هذَا الْقُرْبانَ؛6 خدايا اين قرباني را از ما بپذير.»

و در روايتي ديگر آمده، عرض كرد: «اللهمّ تَقَبَّلْ مِنّا هذَا قَليلَ الْقُرْبانَ؛7 خدايا! اين قرباني اندك از ما بپذير.»

اين تعبير نشان دهنده نهايت فروتني و سپاسگزاري حضرت زينب(س) در پيشگاه خدا است، و در عين حال تيري هم چون شهاب ثاقب بر قلب دشمن است كه هان اي دشمنان سنگ دل هرگز نپنداريد كه ما خوار شده ايم، بلكه ما سرافراز هستيم، چرا كه براي خدا قرباني داده ايم.

بر همين اساس، در مجلس ابن زياد هنگامي كه او از روي شماتت به زينب(س) گفت: «ديدي كه خداوند با برادر و خاندانت چه كرد؟» زينب(س) در پاسخ فرمود: «ما رَأَيْتُ إلاّ جَميلاً...؛ جز خوبي چيزي نديدم، اينان افرادي بودند كه خداوند مقام ارجمند شهادت را سرنوشتشان ساخت، از اين رو داوطلبانه به آرامگاه هاي خود شتافتند، و به زودي خداوند بين آنان و تو جمع كند، تا تو را به محاكمه بكشند، اكنون بنگر در آن محاكمه چه كسي پيروز و چه كسي شكست خورده و درمانده است؟ مادرت به عزايت بنشيند، اي پسر مرجانه.»8

بخش هايي از خطبه حضرت زينب(س) در كوفه

حضرت زينب(س) در كوفه دو خطبه خواند، حذيم بن شريك اسدي مي گويد: «به زينب(س) نگاه كردم، سوگند به خدا تا آن روز بانوي پوشيده و نجيبي را همانند او نديده بودم كه آن چنان شيوا، قاطع و شيرين سخن بگويد، گويي سخنانش از زبان حضرت علي(ع) فرو مي باريد، به مردم اشاره كرد كه ساكت باشيد، با اين اشاره نَفَس ها در سينه ها حبس شد، زنگ هايي كه در گردن اسب ها و
استرها بود از حركت باز ايستاد، آن گاه خطبه را با حمد و سپاس خدا و درود به پيامبر(ص) و خاندانش شروع كرد.»

آن چنان خطبه زينب(س) مردم را تحت تأثير قرار داد كه صداي گريه و شيون آنها بلند شد، آنها در ماتم عميق فرو رفتند، حيران و بهت زده، اظهار پشيماني مي كردند كه چرا به ياري امام حسين(ع) نشتافته اند.

در بخشي از اين خطبه چنين مي خوانيم: «يا اَهْلَ الْخَتَلِ وَالْغَدَرِ وَالْخَذَلِ أَتَبْكُون؟... اِنَّما مَثَلُكُمْ كَمَثَلِ الَّتي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ اَنْكاثَا؛ اي نيرنگ بازان و بي وفايان و پراكندگان! آيا به حال ما گريه مي كنيد؟... مَثَل شما مَثَل آن زني است كه به شدّت رشته هاي خود را پس از تابيدن باز مي كرد، شما نيز عهد شكني كرديد.»

و در فراز ديگر فرمود: «وَيْلَكُمْ يا اَهْلَ الْكُوفَةِ اَتَدْروُنَ اَيَّ كَبَدٍ لِرَسُولِ اللهِ فَرَيْتُمْ، وَ اَيَّ كَريمَةٍ لَهُ اَبْرَزْتُمْ...؟؛ اي مردم كوفه! واي بر شما، آيا مي دانيد كه چه جگري از رسول خدا(ص) را بريديد؟ و چه افراد پوشيده از حجاب را از حرمش بيرون كشيديد؟ و چه خوني را از او ريختيد؟ و چه احترامي را از او هتك كرديد؟.... آيا براي شما شگفت آور است كه آسمان براي اين ماجرا خون ببارد؟ همانا شكنجه و عذاب جهان آخرت ننگين تر خواهد بود، و كسي شما را ياري نكند، و به مهلتي كه به شما داده شده است بهره مند نخواهيد شد...»

زينب(س) در قسمت آخر خطبه، براي مصائب جان سوز برادرش حسين(ع) اشعاري خواند و گريه كرد، در اين حال به قدري منقلب شد و پُراحساس مي گريست و سخن مي گفت كه امام سجّاد(ع) او را اين چنين تسلّي خاطر داد: «... وَ أَنْتِ بِحَمْدِاللّهِ عالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ، فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَةٍ...؛9 تو به حمدالله دانشمند بدون استاد، و داناي خود ساخته هستي، بدان و تحمّل داشته باش كه گريه و ناله، رفتگان را باز نمي گرداند.»

حضرت زينب(س) به سخن امام سجّاد احترام كرد و سكوت نمود.

/ 4