خشت اول حوزههای جدید (6)
بررسی شیوهی استنباط فقهی و سیرهی عملی آیتالله بروجردی در مصاحبه با آیتالله سید احمد مددی
بخش قبلی را اینجا ببینید
- رهنامه: آقای بروجردی قسمت زیادی از حیات علمیشان را در بروجرد سپری کردند. هم در ابتدای طلبگی و هم بعد از سفری که به اصفهان و نجف میروند، دوباره میآیند در بروجرد و بیش از سی سال در بروجرد مشغول تحقیق میشوند. شاید خمیر مایهی کارهایی که کردند در آنجا شکل گرفته است. امروز در قم خیلیها میمانند و در تولید علم چنین اتفاقی نمیافتد، اما ایشان سی، چهل سال در بروجرد میماند و هنگامی که به قم میآید یک تحول عمیق علمی را در قم به وجود میآورد. نظر شما چیست؟
ایشان سی و خردهای سال بروجرد بودند، خب، خاندان مرحوم آقای بروجردی، یکی از خاندانهای بسیار معروف بروجرد بودند. خاندان سادات طباطبا، سادات با عظمتی هستند. ما چند تا سادات معروف طباطبا داریم. یک شاخهاش خاندان آقای بروجردی هستند. یک شاخهاش خاندان مرحوم آقای حکیم هستند. الان معظمش در یمن زندگی میکنند. معظم سادات یمن از نسل نوهی امام حسن مجتبی هستند. سادات بسیار بزرگواری هستند، هم به لحاظ نسبشان و هم اینکه سادات متشخصی هستند. ما در عراق ساداتی به نام یاسری، از اولاد زید بن علی داریم. ظاهراً از نسل حسین بن زید هستند، فوقالعاده سادات محترمی هستند. سادات طباطبا اصولاً در ایران و عراق، بسیار سادات بزرگواری هستند. در طول تاریخ هم سوابق درخشانی دارند، بخصوص بیت آقای بروجردی، الی یومنا هذا، حتی بیت به معنای منزل، این خاندان و این ساختمان بیت ایشان در بروجرد دارای عظمتی است. هنوز هم هست و عظمتی دارد. به لحاظ مالی دارای تمکنات خوبی بودند. خود آقای بروجردی معروف است که باغی داشتند در اطراف بروجرد. هر صبح با الاغی و اسبی، کتابها را بار میکردند و میرفتند به باغ، پای رودخانهای که در آنجا بوده و این کتابها را تدریس میکردند. در آن جلسه نامی از مرحوم آشیخ حسین قائنی بردم. پدر و پسر، مردمان بسیار نورانیای هستند. در نجف گوشهگیر بودند. ایشان هم از تربیت شدگان خوب مرحوم آقای بروجردی بودند. مرحوم آقای شیخ محمد حسین از شاگردان آقای بروجردی بودند و میگفتند: آقای بروجردی به من عنایت داشتند. آشیخ محمد حسین قائنی اینجور برای من نقل کردند که آقای بروجردی یک دوره کتاب طهارت را در بروجرد نوشته است. باز یک دوره دیگر هم شروع کردند. ایشان در آن مدتی که در بروجرد میمانند به خاطر فراغت بالی که داشتند کارهای زیادی انجام میدهند. این کتاب تجریدالاسانید را نیز در آنجا به فکرشان میآید، مسودات این کتاب را هم در آنجا انجام میدهند، که بعدها به قم میآیند و در ایام مرجعیت، توسط مرحوم آشیخ حسن نوری ـ برادر آشیخ حسین نوری همدانی که الآن هستند ـ پاکنویس شد. خیلی خوش خط بود. آقای بروجردی خوششان آمد. از ایشان خواست تجرید را پاکنویس کند. پاکنویس را ایشان انجام داد. بعدها همان نسخه خطی آشیخ حسن نوری افست شد. این دو سه کاری که در بروجرد انجام دادند قطعاً در شخصیت ایشان خیلی مۆثر بوده است.
- رهنامه: این روش چقدر قابل الگوبرداری است؟
در حوزههای ما همیشه همینطور بوده است. تمرکز برکتهای زیادی داشته است. اختصاص به ایشان هم نداشته است. یک عبارت معروف هست «کن فی النّاس و لاتکن منهم» در بین مردم باش و از آنها مباش. بزرگان ما غالباً همینطورند. مثلاً ما نجف که بودیم، معروف بود که آقای خویی، در اوایل کار، اصولش نسبت به فقهاش خیلی خوب بوده و شاگرد هم زیاد داشتهاند. من این موضوع را از آقای سیستانی شنیدم. آقای سیستانی از آقای خویی برای من نقل میکردند که ایشان گفتند: من در دورهی اولی که اصول نوشتم و گفتم، تقریباً همهی کارهایم را تعطیل کردم. تمام همتم را گذاشتم روی اصول. به این فکر افتادم که اول، اصول را به عنوان یک مکتب متکامل از اول تا آخر تنظیم بکنم. غالباً دورهی آقای خویی بین شش تا هفت سال بود. مرحوم آقای خویی با اینکه در نجف هم بودند، کمتر رابطه داشتند. کمتر تماس داشتند. بیشتر در خانه بودند و یک دورهی متکامل از علم اصول را پایهریزی کردند. این کار خوبی است که انسان برود جایی، لکن از طرف دیگر، خود حوزه یک مزیت دارد، وقتی انسان یک فکر را مطرح میکند، فکر حلاجی میشود و برای رشد و بالندگی فکر مۆثرتر است. مرحوم آقای بروجردی عنصر فعالی بودند. چند سال در نجف بودند. در مدت نجف هم ایشان در مدرسه بودند. زمان مرحوم آخوند در نجف بودند. ایشان مورد عنایت خاص مرحوم آخوند بود. مرحوم آقای بروجردی هم خیلی به استادش علاقمند بود.
به هر حال این دوران بروجرد به خاطر فراغت ذهنی که داشتند دورانی عالی بوده است. غیر از فعالیتهای علمی، ایشان مرجع مردم هم بودند. منبر هم میرفتند. سخنرانی هم میکردند. اضافه بر آن در جریان خشکسالی و قحطی شدیدی هم که آمد نقش فعالی داشتند. شخصیت واقعاً متکاملی بودند.
- رهنامه: یعنی شما معتقدید که برکتِ مجموعهی این فعالیتها بوده که در پیشرفت علمی ایشان تأثیر گذاشته است؟
بلااشکال. من در بحث اول عرض کردم، این مجموعه را نگاه بکنید. شما افراد را باید در مجموعهی ایمان به خدا، انسانیت، اخلاق، سجایای اخلاقی، برخوردهای علمی و نوع تربیت طلبه نگاه کنید. بدیهی است که کار بزرگی مثل تجریدالاسانید ذهن فارغی میخواهد. چون ایشان دنبال رجال رفتند و بعداً سعی کردند مسایلی را به لحاظ تاریخی بررسی کنند. مسایل اهل سنت که متعارف علمای ما نبود را وارد کنند. فرض بفرمایید که گفته شده است فلان روایت تقیه است. فلان روایت را شافعی از امام صادق پرسیده است. این اصلاً زننده است. چون شافعی در سال وفات امام صادق به دنیا آمده. معقول نیست که امام صادق برای آنها تقیه بکند. اینها را آقای بروجردی روشن کردند. خود شافعی هم فقیه دربار نبوده که بخواهند از او تقیه بکنند. علی ای حال مرحوم آقای بروجردی استظهار لطیفی دارند. آقای مطهری هم این نقل را از ایشان دارند. ایشان معتقد بود، همچنان که حرکت اخباریها در منطقه ما ظهور کرد، یک مکتب تجربی هم در غرب به وجود آورد. مکتب تجربی در غرب متقارن است با این حرکت اخباریها، متأثر از آنها نیست. انصافاً این یک نکته لطیفی است. یعنی ایشان این احساس را میکند که اخباریها یک نوع واقعگرایی بیشتری دارند. شبیه مکتب تجربی که در غرب است. بر خلاف اصولیها و همینطور هم است. مۆسس اخباریها، مرحوم ملا محمد امین، در الفوائدالمدنیه مفصلاً راجع به عقل و احکام عقلی و منطق و فلسفه و راههای عقلی بحث میکند. ایشان شروع میکند به منطق یونانی اشکال وارد کردن و این منطق را طرد کردن. نظیر این کارها، با کم و زیادش در غرب هم در آن زمان توسط فلاسفه شروع شده بود. نقد تفکرات منطق ارسطویی را غربیها هم شروع کرده بودند. در ما هم اخباریها شروع کرده بودند. در نتیجه میتوان گفت که این یک تفکری است که بیشتر به جنبههای واقعگرایی تکیه دارد. بیشتر به جای اینکه به قیاس تمسک بکند، به استقراء کار دارد. به جای اینکه بحثهای کلی بکنند، بیشتر به جزئیات کار دارند. این کار را هم آقای بروجردی انجام داد. یکی از کارهای ظریف و مهم آقای بروجردی این بود. گاهی در بعضی از علوم، در اثر گذشتِ زمان، یک چیزهایی تقلیدوار میشود. در قرنهای سوم، چهارم و پنجم، این تفکر را در کل تفکر اسلامی داریم. اختصاص به شیعه هم ندارد. هر چه در نوشته بود را نقل میکردند. بعدها عدهای بودند که اخباری بودند، ولی به این معنا نه، محقق بودند، پژوهش میکردند. اینها به مجرد نوشته اکتفا نکردند. این یک تفکر بسیار بسیار مهمی است. ما میتوانیم میراثهای منقول خودمان را یک پالایش کلی بکنیم. این کار را در شیعه تا یک حدی آقای تستری انجام داده است. ایشان یک مقداری انجام داده است. خود اهل سنت هم انجام دادند. آقای بروجردی از این جهت خوب بود. تجریدالاسانید گرهگشا بود. ایشان با ذهن بازی که داشت، به جای اینکه بیاید اکتفا بکند به آن موجود، موجود را حلاجی میکرد تا به آن مطلوب برسد. آقای بروجردی چون صاحبنظر بودند، چون فقیه هم بودند، قدرت حلاجی داشتند. البته ما سطح وسیع را در نوشتههای ایشان نمیبینیم، اما گامهای اولیه برداشته شده است. ما در بخش منقول معارف دینیمان با یک مشکل تاریخی مواجه هستیم، که اختصاص به ما هم ندارد در سنیها هم است الی ماشاءالله.
بخش بعدی را اینجا ببینید
منبع: سایت رهنامه
تنظیم: محسن تهرانی - بخش حوزه علمیه تبیان