تبیان، دستیار زندگی
ماه، نور خاكسترى خویش را بى دریغ بر خانه ها، دیوارها و كوچه هاى خاكى حله مى پاشید
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

 طلوع ستاره آسمان حله
قبر سید بن طاووس

وقتى كودك بودم ورام مى گفت : فرزندم ! هرگاه در امورى كه مصلحت تو در آن است وارد شدى ، به مرتبه پست آن بسنده نكن ، كوشش كن از متخصصان آن رشته پايينتر نباشى

تولد

ماه، نور خاكسترى خويش را بى دريغ بر خانه ها، ديوارها و كوچه هاى خاكى حله مى پاشيد. نخلستانهاى پيرامون شهر در تابش مهتاب چون سپاهى بزرگ و نيرومند مى نمود، سپاه گرانى كه حله را از تاراج تنگدستى ، نادارى و گرسنگى نگاهبانى مى كرد. خاموشى تا ژرفاى همه خانه ها ريشه دوانيده بود. جز صداى گامهاى گزمگان و آواى سگانى كه در دوردستها پارس ‍ مى كردند، هيچ چيز آرامش متروك آن ديار فراموش شده را درهم نمى شكست .

ابو ابراهيم نگران به آسمان مى نگريست ، دلشوره رهايش نمى كرد. آيا امشب بى هيچ حادثه ناگوارى پايان خواهد پذيرفت ؟ يا...

البته او در اين دلواپسى تنها نبود. اندكى آن سوتر ورام ؛ دانشور كهنسال شهر نيز نگران به آينده مى انديشيد. آيا شامگاه چهاردهم محرم 589 چون ديگر شبها در آرامش سپرى خواهد شد و بامداد دوباره آفتاب استمرار شادكامى را بر ما تبريك خواهد گفت ؟

سرنوشت چنان تدبير كرده بود كه ابوابراهيم و ورام هر دو در آن شب آسمانى به يك چيز بينديشند: زنى كه نوزادش را به دنيا خواهد آورد. با اين تفاوت كه پارساى پير حله در انديشه دخترش بود و ابوابراهيم به همسرش ‍ مى انديشيد.

سرانجام دعاهاى پير پارساى حله به بار نشست و همگام با پانزدهمين روز محرم 589 ه . ق  ستاره تابناك دودمانش از افق خانه ابوابراهيم برآمد. ستاره اى كه به ياد نياى ارجمندش على ناميده شد.

على اندك اندك در محضر پدر بزرگى چون ورام بن ابى فراس  و پدرى مانند ابوابراهيم ، سعدالدين موسى رشد يافت و با الفباى زندگى آشنا شد. او به زودى دانست كه ريشه در آسمان دارد و با سيزده واسطه با دومين پيشواى مؤمنان ، امام حسن مجتبى (عليه السلام) پيوند مى خورد.

ورام برايش گفت كه چگونه نسبش به شيخ طوسى  مى رسد و محمد بن اسحاق نياى بزرگوارش چگونه ، به دليل زيبايى چهره و ناموزونى پاها به طاووس شهرت يافت . البته اين همه آموخته هاى سيد نبود. او در محضر پدربزرگ وارسته اش به زيورهاى فراوان آراسته شد و بسيارى از علوم را فرا گرفت . ولى دريغ كه روزهاى خوش زيستن در آغوش پير پارساى حله ديرى نپاييد و على در دوم محرم 605 هجرى قمرى  با نخستين تصوير غم انگيز زندگى خويش آشنا شد.

در اين روز ورام بن ابى فراس  دانشمند نامور حله به ديدار حق شتافت و همه پيروان خاندان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را در اندوهى جانكاه فرو برد.

رحلت خورشيد فروزان عراق ، براى سيدعلى ، تنها مرگ پدربزرگى مهربان نبود. او احساس مى كرد استادى دلسوز و مرشدى گرانمايه را از دست داده است . اين دانشور ارجمند شيعه چنان در روان آسمانى سيد اثر نهاده بود كه همواره از وى به عنوان الگو نام مى برد و او را با كلماتى چون :

كان جدى ورام بن ابى فراس قدس الله جل جلاله روحه ممن يقتدى بفعله ....

- پدربزرگم ورام بن ابى فراس ، كه خداى بزرگ روانش را پيراسته سازد، از كسانى بود كه كردارش مورد پيروى قرار مى گيرد - مى ستود.

هر چند دوم محرم 605 روز پايان زندگى مادى ورام به شمار مى آمد، ولى هرگز واپسين روز دانش اندوزى نوجوان كوشاى خاندان طاووس نبود. او اينك علاوه بر پدر بزرگوارش از محضر دانشمندانى چون ابوالحسن على بن يحيى الحناط السوراوى الحلى و حسين بن احمد السوراوى  نيز سود مى برد.

البته ستاره حله تنها بدين دانشوران بسنده نكرد و از ناموران ارجمندى چون شيخ نجيب الدين ابن نما، سيد شمس الدين فخار بن معدالموسوى ، سيد صفى الدين محمد بن معدالموسوى ، شيخ تاج الدين الحسن الدربى ، شيخ سديد الدين سالم بن محفوظ بن عزيزه السوراوى ، سيد ابو حامد محيى الدين محمد بن عبدالله بن زهره الحلبى ، شيخ نجيب الدين يحيى بن محمد السوراوى ، شيخ ابوالسعادات اسعد بن عبدالقاهر اصفهانى ، سيد كمال الدين حيدر بن محمد بن زيد بن محمد بن عبدالله الحسينى و سيد محب الدين محمد ابن محمود مشهور به ((ابن نجار بغدادى )) نيز بهره مند شد.

ناگفته پيداست استفاده سيد از بسيارى از نامبردگان به شيوه معمول در روزگار ما تحقق نيافته ، بلكه بيشتر بهره ورى ستاره حله از آنان در قالب قرائت روايتها و اجازه نقل حديث از آنهابوده است .

تحصيلات

او در حله با شتابى شگفت انگيز مدارج گوناگون علمى را پشت سر نهاد و آنچه ديگران با تلاش فراوان در سالهاى متمادى مى آموختند، يك ساله فرا گرفت . كوشش شبانه روزى و استفاده از كتابخانه ارزشمند پدربزرگ دانشورش از او دانشجويى پيروز ساخته بود، به گونه اى كه در بحثهاى علمى بر ديگران به آسانى چيرگى مى يافت . استعداد درخشان ، نبوغ كم نظير، تشويقهاى فراوان پدر، كتابخانه غنى پدربزرگ و تلاش خستگى ناپذيرش سبب شد تا همه فقه را در دو سال و نيم به پايان برده ، از استاد بى نياز شود و بدين ترتيب سفارش هميشگى بزرگترين معمار شخصيتش ‍ ((ورام )) را عملى سازد. او خود در اين باره چنين نگاشته است :

((وقتى كودك بودم ورام مى گفت : فرزندم ! هرگاه در امورى كه مصلحت تو در آن است وارد شدى ، به مرتبه پست آن بسنده نكن ، كوشش كن از متخصصان آن رشته پايينتر نباشى .من دوسال و نيم بيشتر به فقه نپرداختم ،آنچه ديگران در چند سال فرا مى گرفتند طى يك سال آموختم .نخست ((الجمل و العقود)) را حفظ كردم ...؛ و سپس به ((نهايه )) روى آوردم . چون جزء نخست آن كتاب را خواندم در فقه به اندازه اى نيرومند شدم كه استادم ، ابن نما، در پشت جزء اول اجازه اى به خط خويش برايم نگاشت ... و مرا به امورى ستود كه خود را شايسته آنها نمى دانم ... پس جزء دوم نهايه را خواندم ... آنگاه مبسوط را نيز به پايان رساندم ... تا اين كه از استاد بى نياز شدم ... از آن پس تنها به منظور نقل روايت - در محضر استادان - كتابها خواندم و به سخن آنان گوش ‍ سپردم ...

پس از فراز آمدن بر بام بلند فقه برخى از استادان حوزه حله از سيد خواستند تا راه دانشوران گذشته پيش گرفته به تدريس علوم دينى پردازد و با نشستن در جايگاه فقيهان و صدور فتوا مردم را با حلال و حرام آيين پاك اسلام آشنا سازد. ولى ستاره خاندان طاووس هرگز نمى توانست بدين پيشنهاد پاسخ مثبت دهد.

آيات پايانى سوره الحاقه :

و لو تقول علينا بعض الاقاويل ، لاخذنا منه باليمين ، ثم لقطعنا منه الوتين ، فما منكم من احد عنه حاجزين .

و اگر - محمد - به دروغ سخنانى را به ما نسبت مى داد، او را گرفته ، رگ گردنش را قطع مى كرديم و هيچ يك از شما نمى توانست ما را از اين كار بازداشته ، نگهدارنده او باشد.

همواره در ژرفاى روانش طنين مى افكند و او را از نزديك شدن به فتوا و نشستن در جايگاه فتوا و نشستن در جايگاه فتوا دهندگان باز مى داشت . دانشمندن پارسا حله چنان مى انديشيد كه وقتى پروردگار، پيامبر بزرگوارش ‍ را چنين تهديد كرده او او را از نسبت دادن سخنان و احكام خلاف واقع به خويش بازداشته است ، هرگز اشتباه و لغزش مرا در مقام فتوا نخواهد بخشيد. بنابراين با همه دانش و نبوغ راه خويش را از مفتيان جدا ساخت و در سايه عنايتهاى ويژه پروردگارش به انجام كردار نيك روى آورد..

--------------------------------------------------------------------------------

نویسنده: مرحوم عباس عبیری

تهیه و تنظیم: فریادرس گروه حوزه علمیه