نقدی بر نقدِ شیطانگرایی در کشور (2)
بخش قبلی را اینجا ببینید
3. مصادره نمادها به نفع جریان شیطانگرایی
یکی از شیوههای ترویج ایدئولوژیهای شیطانگرایانه، استفاده از روش نمادپردازی و ترویج آن در حوزه فرهنگ عمومی است. منتهی بررسی غیرعلمی این روش تبلیغی، منجر به شکلگیری توصیفات غلطی در این محور گردید که ما از آن تعبیر به مصادره نماد به نفع جریان شیطانگرایی میکنیم. قبل از توضیح بیشترِ این مطلب، بایستی اشاره کنیم که نمادهای مشهوری که عمدتاً در جنبشهای شیطانگرایی مورد استفاده قرار میگیرند، عبارتند از: بُز بافومِت، عدد 666، ستاره پنجپَر وارونه به همراه یک سر بُز در درون آن، صلیب وارونه و دست شاخدار.
نمونهای از این مصادرهها، مرتبط کردن برخی از نمادهای بیارتباط با این حوزه، به مسأله شیطانگرایی بود. مثلاً نماد فَروَهَر(از نمادهای آئین زرتشتی)، نمادهای آئینهای ساحرانه (مانند ستاره پنجپَر در حالت عادی) و یا نمادهای انجمنهای فراماسونری (مانند چشم جهانبین)، به عنوان نماد فرقههای شیطانپرستی بیان شد.
سردمداران جریان شیطانگرایی به منظور بزرگنمایی گستره نفوذ خود، اقدام به ترویج معانی موازیِ شیطانی از برخی نمادهای مشهور جهانی نموده و این نمادها را به نفع جریان شیطانگرایی مصادره میکردند و متأسفانه برخی محافل رسانهای نیز به ترویج این معانی موازی کمک نمودند و بعضاً نمادهایی را نیز که شباهت مختصری با برخی از نمادهای این گروهها داشت، به این لیست افزودند. برای مثال نماد مشهور صلح جهانی [10] به عنوان صلیب وارونه معرفی شد. همچنین نماد نازیسم [11] و نماد سواستیکا [12] یا چرخ خورشید، به عنوان صلیب شکسته مطرح شد. همچنین دو نماد بوزقورد [13] و نشان ابراز علاقه با دست [14]، به علت شباهت با نماد دست شاخدار، به عنوان نماد شیطانپرستی معرفی شد.
از آنجا که اولین مرحله از انتقال یک ایدئولوژی بوسیله یک نماد، صرف ترویج آن نماد در جامعهی هدف است، این توصیفاتِ غلط، علاوه بر بزرگنمایی حوزه اثرگذاری این گروهها، کمک شایانی نیز به انتقال ایدئولوژیهای شیطانی از این طریق نمود.
4. عدم توجه به بستر شکلگیری این جریان از منظر دینشناختی
نگرش غالب فرقههای شیطانگرایی موجود در غرب به مقوله شیطان، ریشه در آموزههای تحریفشده یهودی-مسیحی به شیطان دارد که با نگاه اسلامی به شیطان تفاوتهای فاحشی دارد.
در نگرش اسلامی، شیطان یک جن است (کهف: 50) که در اثر عبادت به جمع فرشتگان راه یافت و به سبب عصیان در برابر دستور الهی، از مقام خویش تنزل پیدا کرد و با فریب آدم - علیه السلام - و همسرش در مورد میوه درخت ممنوعه، باعث هبوط آن دو از بهشت الهی شد؛(بقره: 34-38) ولی در نگاه یهودی-مسیحی، شیطان فرشتهای است که در داستان آدم - علیه السلام - و حوا نقش منجی را برای نوع بشر بازی میکند و با راهنمایی آن دو به سمت میوه درخت علم و معرفت! آنها را از باطن امور آگاه و از یوغ بندگی استثمارگونه خداوند رها میکند! به روایت تورات، شیطان به شکل مار وارد بهشت شد تا آدم و همسرش را فریب دهد.
در اولین کتاب از پنج کتاب تورات که به سِفر پیدایش شهرت دارد، اینگونه میخوانیم: و مار از همه حیوانات صحرا که یَهُوَه خدا ساخته بود، هشیارتر بود. او به زن گفت: آیا خدا حقیقتاً گفته است که از همه درختان باغ نخورید؟ زن به مار گفت: از میوه درختان باغ میخوریم، لکن از میوه درختی که در وسط باغ است، خدا گفت که از آن مخورید و آن را لمس مکنید، مبادا بمیرید. مار به زن گفت: هرآینه نخواهید مرد، بلکه خدا میداند در روزی که از آن بخورید، چشمان شما باز میشود و مانند خدا عارف به نیک و بد خواهید بود.(پیدایش 3: 2-13)
نکته قابل تأمل، در ادامه این روایتگری تورات نهفته است؛ آنجا که خداوند پس از آگاهی از سرپیچی آدم و همسرش، کلام شیطان را تأیید کرده، رو به ملائکه خود میگوید: همانا انسان مثل یکی از ما شده است که عارف به نیک و بد گردیده. اینک مبادا دست خود را دراز کند و از درخت حیات نیز گرفته و بخورد و تا به ابد زنده ماند.(پیدایش 3)
اینگونه داستانپردازیهای تحریف شده عهد عتیق (کتاب مقدس یهودیان) که شیطان را راهنمای آدم به سوی درخت دانش معرفی میکرد، بعدها با تدوین کتاب مقدس مسیحیان و جا دادن عهد عتیق در آن، شیطان را به نوعی مظهر دانش و خرد جلوه داد. اگر چه داستان مار و درخت آگاهی، ساختگی بود و در اسطورههای مصری ریشه داشت، اصل این سخن درست بود که شیاطین، علوم جادویی را به بشر آموختند و از ترکیب قوانین جادویی درباره طبیعت با پارهای از تعالیم انبیا، علومی شکل گرفت که نماد مار در بعضی از این علوم، مطالب زیادی را روشن میکند.
همین سنگ بنای منحرف، در قرون وسطا افسانههای پوچی درباره تعلیم شیاطین به انسان را شکل داد. روایتهایی همچون: نخستین شیطان بَعل (نام خدای خورشید در بابِل) کارشناس حقوق است و تفریحش شمشیربازی است. فوراس یا فورکاس [15] شیطانی از سرپرستان ارشد جهنم است، که گیاهان دارویی و خواص سنگها را میشناسد و میتواند انسان را نامرئی کند و قادر است علوم معانی و بیان و منطق و ریاضی را به او بیاموزد. بوئِر [16] هم یکی دیگر از سرپرستان جهنم، در منطق و طب استاد است و پنجاه خانواده از شیاطین در اختیار او هستند. (گلسرخی، 1377، ص 353)
تفاوت دیگر دو نگرش اسلامی و یهودی-مسیحی، در حوزه اختیارات و قدرت شیطان است. در آموزههای تحریفشده کتاب مقدس، شیطان موجودی است بسیار قدرتمند که در برخی موارد قدرت او باقدرت خداوند رقابت میکند و به نحوی باعث تسلط شیطان بر انسان میشود! ولی در آموزههای اسلامی، شیطان دارای کیدی ضعیف است [17] و فقط قدرت وسوسهگری نسبت به انسان دارد.
با توجه به تفاوت نگاه اسلامی و یهودی–مسیحی به شیطان، فرقههایی همچون یزیدیه (که بیشتر با عنوان شیطانپرستان عراق شناخته میشوند) از دایره شیطانپرستی به معنای غربی آن خارج میشود؛ چرا که شیطانِ مورد پرستش آنها تا حدودی به شیطان از دیدگاه اسلامی شباهت دارد و در بسیاری از مبانی فکری، با گروههای شیطانپرستی غربی اختلاف نظر دارند. [18]
5. خلط مبحث فراماسونری و کابالا با شیطانپرستی
یکی از اشتباهات دیگر در زمینه توصیف جریان شیطانگرایی، خلط این بحث با دو کلیدواژه دیگر با عناوین فراماسونری و کابالا بود. اگر چه ارتباطاتی در این زمینه وجود دارد، منتهی این که فراماسونری و یا کابالا را به عنوان دو فرقه شیطانپرستی معرفی کنیم، به بزرگنمایی مسأله شیطانگرایی کمک کردهایم.
اختصار این مقاله اجازه تشریح دقیق دو جریان فراماسونری و کابالا را به ما نمیدهد؛ ولی بهطور خلاصه میتوان گفت که آموزههای کابالیستی، محتوای لازم برای شکلگیری فرق شیطانی را در دورههای بعدی تاریخی فراهم کرد؛ خصوصاً بخشی از آموزههای انحرافی کابالا که به تقدسبخشی به شیطان و شر موجود در عالم میپرداخت. انجمنهای فراماسونری نیز، به علت ارتباطاتی که میان آنان و یهودیان کابالیست وجود داشت، زیرساخت لازم برای عملیاتی شدن این اندیشهها را در بین نخبگان جوامع فراهم کرد. [19]
6. ارائه تقسیم بندیهای بیاساس درباره انواع فرقههای شیطانپرستی
در دوران معاصرِ شیطانگرایی، فرقههای فراوانی با ظواهر و عناوین شیطانی در آمریکا و برخی کشورهای غربی اعلام موجودیت نمودهاند که از مشهورترین آنها در ایالاتمتحده آمریکا دو فرقه با نامهای سِیطِنیسم [20] و سِتیانس [21] است. [22]
البته در بسیاری از مقالات به زبان فارسی، فرقههای شیطانگرایی امروزی را در یک تقسیمبندی به سه گروه تقسیم میکنند که عبارت است از: شیطانپرستی فلسفی، شیطانپرستی دینی و شیطانپرستی گوتیک.[23] این تقسیمبندی به اعتبار نگاههای مختلفی است که به فرقه سیطنیسم شده است و بدین معنا نیست که امروزه سه گروه شیطانپرست وجود دارند؛ بلکه بدین معناست که با نگاه به مبانی فلسفی، نام این فرقه را شیطانپرستی فلسفی نهاده است و با نگاه به آداب و مناسک مذهبی این فرقه، عنوان شیطانپرستی دینی یافته و با نگاه به آثار و رویکردهای اجتماعی-اخلاقی آن، عنوان شیطانپرستی گوتیک را برای آن برگزیدهاند. تقسیمبندی مذکور دارای ایرادهایی است که نقد و بررسی آن از حوصله این مقاله خارج است.
بخش بعدی را اینجا ببینید
پانوشتها:
[10] که در جنبشهای ضد جنگ مورد استفاده است
[11] این نماد که به طور گسترده توسط هیتلر و حزب نازیسم به کار گرفته شد، امروزه بیشتر نشانگر عقاید نژادپرستانه میباشد.
[12] swastika یک چلیپا با شاخههای 90 درجه به سمت راست یا چپ است، که معمولاً با جهت افقی میباشد. بعضاً در آئین هندو نقطههایی در هر ربع آن قرار میدهند.
[13] به معنای گرگ خاکستری که در میان جنبشهای پانتُرکیسم استفاده میشود و صورت نمادینی از گرگ در آن به چشم میخورد.
[14] هنگامی که در حالت دست، انگشت شست بهصورت باز قرار گیرد. این نشان معادل نمادین عبارت دوستت دارم (I Love You) در کشورهای غربی، خصوصاً آمریکا، میباشد. این نماد ترکیبی از سه حرف الفبای انگلیسی در زبان نشانههاI ، L وY است که مختصر شدة عبارت I Love You میباشد.
[15] Phorcas
[16] Buer
[17] إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا (نساء: 76) نقشه شیطان (همانند قدرتش) ضعیف است.
[18] برای مطالعه بیشتر در مورد فرقة یزیدیه نک. (مشکور، 1368).
[19] برای آشنایی بیشتر با پیوندهای میان فراماسونری، کابالا و شیطانگرایی به کتاب بینقاب: نگاهی دقیقتر به جریان شیطانگرایی نوشته حسین عرب مراجعه نمائید.
[20] Satanism
[21] Setians
[22] علاوه بر این دو فرقه، فرقههای دیگری نیز با اندیشههای مشابه شیطانی در دنیا فعالیت میکنند اما اغلب دایرةالمعارفهایی که با موضوع جنبشهای نوپدید دینی تألیف شده است، این دو فرقه را در مدخلهای خود ذکر نمودهاند. نک.(Clarke، 2006)
[23] منشأ دقیق این دستهبندی مشخص نیست؛ ولی در غالب مقالاتی که تاکنون به زبان فارسی درباره شیطانگرایی نوشته شده است، این دستهبندی مورد استفاده قرار گرفته است. اولین بار این دستهبندی در مقالهای با عنوان جامعهشناسی شیطانپرستی نوشته مریم سعادتی مطرح شده است.
مأخذ: خبرگزاری رسا (با قدری خلاصهسازی)
تنظیم: محسن تهرانی - بخش حوزه علمیه تبیان