اندیشه اقتصادی استاد شهید مرتضی مطهری (ره)
مقدّمه
مباحث اقتصادی به شكل عام آن، دارای سابقة بسیار طولانی است و كتابهای عقاید اقتصادی به طور معمول از افكار افلاطون و ارسطو در قبل از میلاد مسیح و از فارابی و ابن خلدون و سن توما در قرون وسطا یاد كرده و در نهایت، اندیشههای مركانتالیستها و فیزیوكراتها را در جایگاه بنیانگذاران دانش اقتصاد به شكل جدید آن میدانند.
مباحث اقتصادی، بین دانشمندان و متفكّران اسلامی، به صورت پراكنده و نیز به صورت موضوعی و بیشتر با صبغة فقهی به چشم میخورد؛ امّا اقتصاد اسلامی به گونه كلاسیك آن سابقة دیرینی ندارد. نخستین كسی كه بحث اقتصاد را به صورت جدّی در عرصه علوم اسلامی مطرح كرد، شهید بزرگوار صدر بود كه با كتاب ارزشمند اقتصادنا، تحوّلی را در این زمینه پدید آورد و حتی در بین دانشمندان اهل سنّت نیز جای خود را باز كرد. در ایران، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، متفكّرانی چون شهید بهشتی و شهید مطهری به مناسبت، مطالبی را در بحث اقتصاد طرح كردهاند.
یكی از ویژگیهای شهید مطهری این بود كه به مسائل اجتماعی حسّاسیت خاص داشته، هرگاه با پدیدهای مواجه میشد كه ذهن متفكّران زمان خود را به خود مشغول كرده بود، با تلاش و پیگیری خاصّ خود، به تحقیق دربارة آن میپرداخت. در بحث اقتصاد، وی چند كتاب مستقل نگاشته و در سایر تألیفات خود نیز به مناسبت بدان پرداخته است. در این مقاله، با استفاده از آثار استاد، سعی برتبیین اندیشة اقتصادی آن بزرگوار دربارة نظام اقتصادی اسلام مطابق با ادبیات فعلی میپردازیم.
نكتة قابل توجّه در این مطالعه این است: در وضعی كه نگرش اكثر فقیهان به اقتصاد، از زاویة خرد و حلّ مسائل فردی بوده، شهید مطهری معتقد به نظاممند بودن اسلام در همة عرصهها و از جمله اقتصاد بوده است.
قلمرو دین در امور دنیایی
بهطور كلّی درباره حوزه دخالت دین در امور دنیا، دیدگاههای گوناگونی وجود دارد. برخی، مأموریت پیامبران را صرفا" پرورش ابعاد روحی و تربیتی انسان دانسته، به دین اقلّی معتقدند و میگویند: خداوند، سامان دادن امور دنیایی آدمیان را به خودشان واگذاشته است و به تعبیر برخی از اینان، «ابلاغ پیامها و انجام كارهای اصلاحی و تكمیل دنیا در سطح مردم دور از شأن خدای انسان و جهان است و تنزّل دادن پیامبران به حدود ماركسها، پاستورها و گاندیها یا جمشید و بزرگمهر و همورابی است»
وی در بخش دیگری از مقالة خود گفته است:
آنچه در هیچ یك از سرفصلها و جاهای دیگر دیده نمیشود، این است كه گفته شود آن را فرستادیم تا به شما درس حكومت و اقتصاد و مدیریت اصلاح امور زندگی دنیا و اجتماع بدهد .
برخی از نویسندگان معاصر نیز با این بیان كه «دین، اصلا" در تدبیر دنیا دخالت نكرده و آن را به عقلا وانهاده است»، به تبیین این دیدگاه میپردازند . هرچند در این دیدگاه نیز توسعه و رفاه، امری مطلوب به شمار میآید، دین در این امر دخالت نمیكند و چارة كار به خود مردم واگذار شده است.
عدّهای دیگر بر خلاف گروه اوّل معتقدند كه شریعت در برابر دنیای انسانها نیر بی تفاوت نبوده، همة عرصههای حیات فردی و جمعی آدمی را در بر میگیرد و برای همة مناسبات و تعاملات اجتماعی و تحرّكات فردی او پیام مشخّصی دارد. به اعتقاد اینان، اصولا" آباد كردن آخرت از طریق دنیا امكانپذیر است. این گروه، خود به دو دسته تقسیم میشوند: گروهی از آنان به رغم پذیرش شمول شریعت، در تبیین مسائل اجتماعی و اقتصادی دین، نگرش خُرد داشته، به نظاممند بودن شریعت معتقد نیستند. این نگرش كه وجه غالب فقه را تشكیل میدهد، به دنبال پاسخگویی به شبهات و مسائل مقلّدان است و هر گاه از آنان دربارة مسألهای اقتصادی مثلا"پرسشی شود، در مقام پاسخ به آن بر میآیند بدون این كه جایگاه آن در كلّ نظام اقتصادی اسلام در نظر گرفته شود.
در مقابل، عدّة دیگری نیز از جامعانگاران شریعت، نظاممند بودن آن را معتقدند و میگویند: اسلام دارای نظام اقتصادی است كه هماهنگ با نظام سیاسی و فرهنگی و ... در صدد تحقق اهداف عالیه نظام است (رشاد،1379: در كتاب ماهیت و ساختار اقتصاد اسلامی، ص14و15). همان طور كه در مقدّمه اشاره شد، شهید صدر از بنیانگذاران این تفكّر بوده است.
شهید مطهری نیز از كسانی است كه به گستردگی قلمرو دین و محدود نبودن آن به امور فردی و عبادی تأكید كرده است. طبق عقیدة وی، اسلام مكتبی جامع و واقعگرا است. در اسلام به همة جوانب نیازهای انسانی اعمّ از دنیایی یا آخرتی، جسمی یا روحی، عقلی و فكری یا احساسی و عاطفی، فردی یا اجتماعی توجّه شده است.
وی در ردّ كسانی كه حوزة دین را منحصر در مسائل فردی و آخرتی میدانند، میگوید:
كسانی كه گفتهاند زندگی به طوركلّی یك مسأله است و دین مسألة دیگر ، دین را نباید با مسائل زندگی مخلوط كرد، این اشخاص اشتباه اوّلشان این است كه مسائل زندگی را مجرّد فرض می كنند. خیر، زندگی یك واحد و همة شؤونش توام با یك دیگر است؛ صلاح و فساد در هر یك از شوون زندگی ، در سایر شؤون مؤثّر است. ممكن نیست اجتماعی مثلاً فرهنگ یا سیاست ، یا قضاوت یا اخلاق و تربیت و یا اقتصادش فاسد باشد؛ امّا دینش درست باشد و بالعكس. اگر فرض كنیم دین تنها رفتن به مسجد و كلیسا و نماز خواندن و روزه گرفتن است ، ممكن است كسی ادّعا كند مسألة دین از سایر مسائل مجزّا است؛ ولی این مطلب فرضاً دربارة مسیحیت صادق باشد، دربارة اسلام صادق نیست (مطهری، 1368«ب»: ص16)؛
با وجود این، توجّه به مسائل دنیا سبب بی توجّهی و احیانا" گریز از مسائل معنوی نیز نشده است؛ بلكه اصولا" همان طور كه اشاره شد، توجّه به دنیا مقدمه و در جهت رسیدن به اهداف معنوی است. وی در این باره میفرماید:
در جامعههای كهن، همیشه یكی از دو چیز وجود داشت : یا آخرت گرایی و زندگی گریزی (رهبانیت) و یا زندگی گرایی و آخرت گریزی (تمدّن، توسعه). اسلام آخرت گرایی را در متن زندگیگرایی قرار داد. از نظر اسلام، راه آخرت، از متن زندگی و مسؤولیتهای زندگی دنیایی میگذرد (همو، 1372«و»: ص117).
وی دربارة ارتباط اسلام با اقتصاد هم فرموده است:
اسلام دو نوع پیوند با اقتصاد دارد: پیوند مستقیم از طریق یك سری مقرّرات اقتصادی دربارة مالكیت، مبادلات، مالیاتها و... و مباحث مفصل در تحت عنوان كتاب بیع، اجاره، ارث و وقف و... . پیوند غیر مستقیم از طریق اخلاق مانند سفارش به امانت، عدالت، احسان و منع دزدی و خیانت و رشوه (همو، 1368 «ب»: ص 16).
اقتصاد اسلامی (نظام یا علم)
اقتصاد اسلامی از ابعاد گوناگون بین اقتصاددانان و نیز كسانی كه دغدغة درك دین و اجرای آن را در همة ابعاد دارند، مطرح است. گروهی بر اساس مبنایی كه پیشتر اشاره شد یا به جهت عدم آشنایی به مباحث دینی، اصولا" اقتصاد اسلامی را به طور كلّی نفی میكنند و میگویند:
همانگونه كه ما فیزیك اسلامی و هندسه اسلامی نداریم، اقتصاد اسلامی هم نداریم. گروهی نیز با تفكیك نظام از علم معتقدند كه گرچه اسلام همانند دیگر مكاتب میتواند از نظام و یا مكتب اقتصادی برخوردار باشد، امّا مقولهای به نام علم اقتصاد اسلامی وجود ندارد. عمده استدلال این افراد این است كه دانش اقتصاد، مانند فیزیك و شیمی و ... از علوم تجربی است و ویژگی علوم تجربی خصوصا" آن جا كه مربوط به رفتار انسانها است، این است كه اوّلا" اثباتی بوده و در صدد تبیین رفتارهای موجود میباشد و ثانیا" برای اثبات فرضیههایش، نیازمند آزمون میباشد. این در حالی است كه رهنمودهای ادیان به صورت دستوری و برگرفته از وحی میباشد. شهید صدر(ره) از كسانی است كه معتقد است كه از مسؤولیتهای دین اسلام این نیست كه دربارة دانش اقتصاد و یا هیأت و یا ریاضیات سخن بگوید (صدر،1973 م: ص140 به نقل از دادگر،1377 نامه مفید،ص57).
شهید مطهری نیز همانند شهید صدر اعتقاد دارد كه اسلام، دارای مكتب و نظام اقتصادی است و در برابر علم اقتصاد به صورت دانش تجربی موضعی ندارد؛ با وجود این، وی از مكتب و نظام نیز به صورت علم یاد كرده است)مطهری، 1368«ب»: ص37)، و به نظر می رسد كه این تعبیر به اعتقاد عدّهای ناظر باشد كه علوم را منحصر در دانش تجربی میدانستند. شهید مطهری در تفكیك بین نظام اقتصادی و علم اقتصاد (تجربی) میفرماید:
روابط اقتصادی دو نوع است: روابط تكوینی و طبیعی و روابط اعتباری و قراردادی. روابط طبیعی عبارت است از یك سلسله روابط علّی و معلولی كه خواه ناخواه در امور اقتصادی پیش میآید؛ مثل روابط مربوط به عرضه و تقاضا، تورّم پول، بیكاری، بحران اقتصادی و....؛ امّا روابط اعتباری عبارت است از قوانین مربوط به حقوق و مالكیتهای شخص یا اشتراكی. از لحاظ روابط طبیعی، علم اقتصاد، علم به قوانین طبیعت است، آنچنانكه هست؛ یعنی یك علم نظری است و اختلاف نظر در این علم از قبیل اختلاف نظر در علوم تجربی است و البتّه كمتر مورد اختلاف خواهد بود؛ ولی از لحاظ روابط اعتباری، علم اقتصاد، علم به روابط است؛ آنچنانكه باید باشد و از این نظر است كه مسألة عدالت و ظلم و خوب و بد و شایسته و ناشایسته به میان میآید (همان: ص32، 33و37)؛
بنابراین، شهید مطهری قلمرو علم اقتصاد را امور اثباتی و بررسی هستها میداند؛ در حالی كه مكتب یا نظام، عهدهدار بایدها، و مباحث آن دستوری و ارزشی است. وی تصریح میكند كه در اسلام به دنبال بایدهای رفتار اقتصادی هستیم.
موضوع بحث ما، اقتصاد برنامهای است، نه اقتصاد علمی؛ لذا فیزیك اسلامی نداریم؛ ولی اقتصاد اسلامی داریم (همان: 238و239).
استاد مطهری گفتار اقتصاددانان را نیز دربارة علم اقتصاد، گوناگون دانسته، میفرماید:
در كتاب اصول علم اقتصاد نوشتة نوشین، قلمرو دانش اقتصاد، مطالعة روابط طبیعی، یعنی اقتصاد به معنای علم نظری مطرح شده؛ در صورتی كه در نوشتههای جرج ساول، منظور از علم اقتصاد، مكتب اقتصادی است. ساول میگوید: علم اقتصاد عبارت از توصیف واقعی و بدون منظور قضایای اقتصادی نبوده؛ زیرا كلّیة عقاید اقتصادی برای منظورهای خاصّی غیر از تجزیه و تحلیل واقعی قضایا از قبیل منظور اخلاقی و منظور مدنی یا دفاع از نظام گذشته یا موجود یا پیشنهاد شده برای آینده بیان و ساخته شده است (همان، ص38ـ43).
شهید مطهری میفرماید:
از این نظر، سوسیالیسم نیز مانند كاپیتالیسم، یك تئوری اقتصادی است. درست برخلاف اصول علم اقتصاد (نوشین) كه علم اقتصاد را صرفا" عبارت میداند از علم به قوانین طبیعی كه در صورتی كه اقتصاد آزاد و شخصی و غیرمتمركز باشد، خواه ناخواه بر روابط تولیدی حكومت میكند (همان:ص44).
در پاسخ كسانی كه منكر علم اقتصاد اسلامی بوده و آن را با فیزیك و هندسه مقایسه میكنند، باید گفت: گرچه دانش اقتصاد نیز یكی از علوم تجربی شمرده میشود، این تفاوت را با برخی از علوم تجربی مانند فیزیك دارد كه در علم اقتصاد، رفتار انسان بررسی میشود، و رفتار انسان بر خلاف مادّة فیزیك، چیزی ثابت و غیر قابل انعطاف نیست؛ بلكه در حالتهای گوناگون، رفتارهای متفاوتی از خود نشان میدهد و از جملة ارزشها و عقاید متأثّر است و همین امر میتواند در نتیجة آزمون فرضیه تأثیر گذار باشد و نیز به همین دلیل است كه خود فرضیهای كه اقتصاددان ارائه و در بوته آزمون قرار میدهد، ممكن است متأثّر از محیط و نیز اعتقادات او باشد؛ به همین جهت، فرضیهای كه یك مسلمان درباره رفتار مصرف كننده مثلا" ارائه میدهد، با فرضیه یك ماركسیست و یا معتقد به لیبرالیسم متفاوت خواهد بود و به جهت این كه بیشتر بنیانگذاران علم اقتصاد به مبانی لیبرالیستی اعتقاد داشته و فرضیههای خود را نیز در چنین فضایی مورد آزمون قرار دادهاند میتوان گفت كه برخی از آموزههای دانش اقتصاد فعلی در واقع علم اقتصاد سرمایهداری است. شهید مطهری گرچه به این مسأله تصریح نكرده است میتوان از عبارات او به صورت تلویحی این مطلب را استفاده كرد.
از جمله مسائل قابل توجّه، تأثیر روابط طبیعی و قراردادی در یكدیگر است. به عقیده ماركسیستها، تكامل ابزار تولید، خواه ناخواه سبب میشود قوانین اقتصادی تغییر یابد. به عبارت دیگر، تكامل ابزار تولید سبب میشود روابط طبیعی اقتصادی تغییر یابد و این تغییر سبب تغییر قهری در مقرّرات اقتصادی میشود. شاید از نظر ماركسیستها، تأثیر روابط اعتباری در روابط طبیعی اقتصاد مفهومی نداشته باشد و از نظر بعضی دیگر، برعكس، تأثیر روابط طبیعی در روابط اعتباری مفهوم درستی نداشته باشد؛ امّا هیچیك درست نیست. هم مقرّرات اجتماعی خاص، جریانات طبیعی اقتصادی خاصّی را به دنبال خود میآورد و هم روابط و آثار طبیعی یك سلسله مقرّرات جدیدی را ایجاب میكند (همان: ص33).
چون اقتصاد سرمایهداری كه برگرفته از تفكّر لیبرالیستی است، به نظم طبیعی اعتقاد دارد و هیچگونه دخالت و تدبیری را در اقتصاد توصیه نمیكند، این پرسش ممكن است پیش آید كه آیا علم اقتصاد به اجتماع سرمایهداری، اختصاص دارد و این شبهه دقیقا" از آنجا ناشی شده كه نظریهپردازان دانش اقتصاد از طرفداران نظام سرمایهداری بودهاند (همان: ص419 و423). ادامه مقاله را اینجا ببینید
تهیه و تنظیم گروه حوزه علمیه
منابع و مآخذ
1. قرآن كریم.
2. الآمدی التمیمی، عبدالواحد، غررالحكم و دررالكلم، تحقیق میرسیدجلالالدین محدث الارموی، جامعة تهران،1360 ش.
3. المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی،1403 ق.
4. بازرگان، مهدی، آخرت و خدا ،هدف بعثت انبیا ,نشریه كیان، تهران، ش 28, 1374 ش.
5. دادگر یدالله، تحلیلی بر علمی نبودن اقتصاد اسلامی از نظر آیة الله صدر، نامهمفید، قم، ش13, 1377 ش.
6. سروش عبدالكریم، ایدئولوژی و دین دنیوی، نشریه كیان، تهران، ش31, 1375ش.
7. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، قم، انتشارات صدرا، چهارم،1370 ش، ج(الف).
8. ــــــ ، تعلیم و تربیت در اسلام، قم، انتشارات صدرا، بیست و سوم، 1373ش(ج).
9. ــــــ ، اسلام و مقتضیات زمان, قم، انتشارات صدرا، اول،1370 ش، ج2.
(صفحه 252)
10. ــــــ ، اسلام و مقتضیات زمان, قم، انتشارات صدرا، چهارم،1373 ش ، ج1.
11. ــــــ ، انسان كامل، قم، انتشارات صدرا، یازدهم،1373 ش(ب).
12. ــــــ ، پیرامون انقلاب اسلامی، قم، انتشارات صدرا، نهم, 1372 ش.
13. ــــــ ، پیرامون جمهوری اسلامی، قم، انتشارات صدرا، چهارم1367 ش(الف).
14. ــــــ ، جهاد، انتشارات صدرا، قم، انتشارات صدرا، هفتم،1373 ش(د).
15. ــــــ ، حكمتها و اندرزها، قم، انتشارات صدرا، سوم،1372 ش(ب).
16. ــــــ ، داستان راستان، قم، انتشارات صدرا، دهم، 1368 ش(الف).
17. ــــــ ، عدل الاهی، قم، انتشارات صدرا، هفتم، 1372 ش(ج).
18. ــــــ ، قیام و انقلاب مهدی (عج)، قم، انتشارات صدرا، سیزدهم، 1373 ش(ه).
19. ــــــ ، مسأله ربا به ضمیمه بیمه، قم، انتشارات صدرا، پنجم،1372 ش. (د).
20. ــــــ ، مقدمهای بر جهان بینی اسلامی, (جهانبینی توحیدی)، قم، انتشارات صدرا، ششم، 1372 ش، ج 2.
21. ــــــ ، مقدمهای بر جهان بینی اسلامی, (وحی و نبوت)، قم، انتشارات صدرا، ششم،1372 ش، ج 3.
22. ــــــ ، نظری به نظام اقتصادی اسلام، قم، انتشارات صدرا، اول،1368 ش(ب).
23. ــــــ ، نقدی بر ماركسیسم، قم، انتشارات صدرا، اول، 1363 ش.
24. ــــــ ، ولاء و ولایتها، قم، انتشارات صدرا، ششم،1370 ش(ج).
25. نهجالبلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، تهران، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، 1376 ش.
26. یوسفی، فراهانی و لشكری، ماهیت و ساختار اقتصاد اسلامی، تهران، مؤسّسة فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، اوّل، 1379ش.