ظرفیتشناسی علم اصول الفقه برای علوم انسانی (٥)
١٥ | ١٤ | ١٣ | ١٢ | ١١ | ١٠ | ٩ | ٨ | ٧ | ٦ | ٥ | ٤ | ٣ | ٢ | ١ |
بخش قبلی را اینجا ببینید
کاربرد قضایای توصیه ای و توصیفی در تولید علوم انسانی (ادامه)
استاد فیاضی:
این خیلی راهگشا است برای اینکه بتوانیم در علوم انسانی با همان وسعتی که اشاره فرمودند از کتاب و سنت استفاده کنیم، کتاب و سنتی که حضرت علامه طباطبایی - همانطورکه حضرت آیت الله مصباح - دام ظلّه - نقل میفرمودند - میفرمودند که من هر وقت میخواستم سراغ تفسیر قرآن بروم خودم را در مقابل دریایی از معارف میدیدم؛ لذا کنار میکشیدم و میگفتم چطور من میتوانم قرآن را تفسیر کنم.
تا اینکه خدای متعال به من الهام کرد که شما که نمیخواهی همه قرآن را یکدفعه تفسیر کنی. آیه آیه میخواهی تفسیر کنی. فعلاً بسم الله را تفسیر کن. چگونه میتوانیم خودمان را از معارف عالیهای که در قرآن و در روایات اهل بیت هست در علوم انسانی محروم کنیم. به دلیل اینکه ظواهر فقط در احکام یا خبر واحد فقط در فروعات حجت است. این دریایی از معارف است که خدای متعال اینها را فرموده برای اینکه ما بفهمیم. هم واقعیات را بفهمیم و هم بدانیم که براساس آن واقعیات باید چهکار کنیم؛ باید و نبایدهایی که قرآن صریح فرموده و هم آنچه که براساس آن واقعیات، عقلمان میفهمد. وقتی این واقعیات را کشف کردیم عقل به ما میگوید که چهکار باید کرد و چهکار نباید کرد.
بنابراین علم اصول برای کسی که میخواهد در هر یک از رشتههای علوم انسانی وارد شود، ضرورت دارد. مگر اینکه بخواهد مقلدِ صِرف باشد و صرفاً دیگران را که اهل نماز شب و طهارت و وضو و غسل نیستند، [دنبال کند]. چه چیزی میخواهد از آنها در بیاید. «والذین کفروا اولیائهم الطاغوت، یخرجونهم من النور الی الظلمات» یعنی اینها طوری هستند که از فطرت الهی انسانی هم با دست شیطان خارج شدهاند. آنچه که میگویند، حاصلِ آن، اضلالهای شیطان است. «واتل علیهم نبأ الذی آتیناه آیاتنا فانسلخ منها» یا «ساصرف عن آیاتی الذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق» مگر کسی شک دارد در اینکه آنها متکبرند؟
اینکه امام تکیه میفرمودند استکبار جهانی، این استکبار فقط در سیاستمدارهایشان نیست. در بسیاری از علمایشان که در خدمت سیاستمداران قرار میگیرند نیز هست. یکی از اساتید دانشگاه میگفت: چهل استاد مبرز روانشناسی را گذاشتند برای اینکه درباره شخصیت امام و روحیههای امام تحقیق کنند تا بدانند چگونه میتوان با این شخص مقابله کرد.
همانطورکه میدانیم که کرسیهای اسلامشناسی را در کشورهای غربی، یهودیان به عهده دارند. همانهایی که قرآن میفرماید: «لتجدن اشدّ الناس عداوة للذین آمنوا الیهود» آیا اینها اسلام را میخواهند برای اینکه به آن معتقد شوند؟ نه. آنها دنبال این هستند که اسلام چیست و چگونه میتوان با آن مبارزه کرد؟
بنابراین، ما باید علوم انسانی را بگیریم: «فبشر عباد الذین یستمعون القول» ولی با معیارهای خودمان و عقل و کتاب و سنت باید به مسائل آن علوم پاسخ دهیم. نه اینکه بلندگوی مجانی دشمنان اسلام، مروج و مقرر حرفهای آنها شویم. لذا یکی از وظایف حوزهها این است که همانطورکه حضرت آقا مکرر فرمودند، به علوم انسانی بپردازند و نظر اسلام عزیز را در مسائلی که این علوم مطرح کردهاند به دست بیاورند و بنویسند و زمینه ترویج اسلام را، حتی در کسانی که خارج از حوزه اسلام هستند، فراهم کنند؛ نه اینکه خودِ ما هم پیرو افکار پلید آنها شویم.
دکتر آذربایجانی:
با سخنان آقای فیاضی، مقداری وارد حوزه روششناسی شدیم که در دو نکته خلاصه میکنم:
در آیات و روایات، با دو گروه گزاره مواجه هستیم که میتوانند ناظر به علوم انسانی باشند.
یک گروه، گزارههای تجویزی و توصیهای است که بحثهای تکلیفی ناظر به این مباحث فقهی و تکلیفی هست را در اینگونه موارد برای فهم الفاظ آنها، معانی و دلالتش قابل استفاده است. تجویز چگونه به بحث توصیف و تبیین اشاره دارد؟ چون ما معتقدیم که گزارههای تجویزی توصیهای دارای مصالح و مفاسد نفسالامری است و از این طریق میتوانیم واقعیات نفسالامری را هم در علوم انسانی کشف کنیم.
گروه دیگر، گزارههای توصیفی است. فرمودند که براساس سیره عقلاء، ظهورات فقط در احکام یا حتی واقعیتهای اعتقادی که اعم از باید جوارحی و جوانحی است حجت نیست و در کشف واقعیتهای تکوینی یا انسانشناختی هم میتواند برای ما حجیت داشته باشد. اشارات استاد ناظر به بخشی از مباحث اصول است؛ دیدگاههایی که ناظر به بحث تتمیم کشف یا جعل مودی هست. اگر درست فهمیده باشم مثل احادیثی که میفرماید: «العمری وابنه ثقتان، ما ادی عنی فعنّی یودیان»؛ یعنی همانطورکه در مسائل فقهی و احکام، اگر واسطهای از امام معصوم - علیه السلام - بحثی را برای ما نقل کند برای ما حجیت دارد، در واقعیتهای نفسالامریِ انسانی یا تکوینیِ خارجی هم اگر کسی برای ما نقل کند، گویا از خود امام شنیدهایم. اگر از خود امام بشنویم برای ما حجت است و تردیدی نمیکنیم که امام معصوم - علیه السلام - این را با اشراف و مبادی کلامی که ما راجع به امام معصوم قائلیم، ناظر به واقع برای ما گزارش میکنند. فقط از روش تجربی آن را به دست نمیآوریم، از این روش هم میتوانیم به دست آوریم. بنابراین ما میتوانیم به واقع هم از این طرق برسیم.
استاد رشاد:
این مطلب که آیا خبر واحد برای تولید گزارههای عقیدتی نیز حجت است، پیشینه دیرینی دارد. و به این معنا است که خبر واحد موثق غیرمحفوف به قراین، در تولیدِ چه نوع قضایایی میتواند کارآیی داشته باشد؟ آیا فقط در اکتشاف یا اصطیاد قضایای «حُکمی» بایدی و شایدی کارآمد است؟ یا در کشف گزارههای «حِکمی» و هستانی نیز کارآیی دارد و حجت است؟ و نیز آیا در مورد قضایای حُکمی نیز اعم از تکلیفی ـ الزامی و تهذیبی ــ ارزشی حجت است؟ یعنی اینکه عبد و رب میتوانند و حق دارند با تکیه به آن بر هم احتجاج کنند. من میتوانم به خدای متعال عرض کنم که چون من عالم به غیب نبودم، خبر زراره را داشتم و به همان اعتماد کردم و این عقیده را پذیرفتم یا براساس این مودا و محتوا عمل کردم، عقلاء هم چنین میکنند.
یکی از نکات بسیار مهم در مقام مواجهه با شریعت بالمعنی الاعم و کل دین این نکته است که انسان، به لحاظ نظر و عمل، با محدودیتهایی مواجه است و همین واقعیت - که کمتر به آن تصریح میشود - مبنای پارهای از قواعد اصولی و فقهی مانند حجیت ظنون خاصه، حجیت ظواهر کتاب و سنت، فی الجمله حجیت خبر واحد ثقه یا موثق، اصول عملیه، قاعده لاحرج است. مبنای حجیت ظنون، آن است که آدمی در همه شوون و موارد قادر به تحصیل یقین نیست، شارع نیز که بر این واقعیت واقف است، خالق حکیم است و تکلیف غیرحکیمانهای را بر عبد روا نمیدارد؛ در شرایط عدم امکان قطع، با شروط خاصی، ظنون خاصی را حجت میفرماید. مبنای حجیت قاعده «لاحرج» محدودیت ظرفیت عملی انسان است. چون انسان به لحاظ عملی محدود است و بالاتر از طاقتش نمیتواند عمل کند شارع هم فرموده: «لاحرج فی الدین». این، مبنایی انسانشناختی برای حجیت ادله شرعی است.
بخش بعدی را اینجا ببینید
١٥ | ١٤ | ١٣ | ١٢ | ١١ | ١٠ | ٩ | ٨ | ٧ | ٦ | ٥ | ٤ | ٣ | ٢ | ١ |
منبع: پایگاه اینترنتی مجمع عالی حکمت اسلامی
تنظیم: محسن تهرانی - بخش حوزه علمیه تبیان