تبیان، دستیار زندگی
ماه ذی الحجه و اعیاد مبارکی چون عرفه، قربان و غدیر فرصت مغتنمی است برای شادی و البته عیادت از بیماران. روزی میان عید قربان و غدیر ، شال و کلاه می کنیم و سراغ یادگاران هشت سال دفاع مقدس می رویم. تجربه گِران قدری است این عیادت ؛ حتما تجربه اش کنید... .
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روز عید با جانبازان

بخش اول

ماه ذی الحجه و اعیاد مبارکی چون عرفه، قربان و غدیر فرصت مغتنمی است برای شادی و البته عیادت از بیماران. روزی میان عید قربان و غدیر ، شال و کلاه می کنیم و سراغ یادگاران هشت سال دفاع مقدس می رویم. تجربه گِران قدری است این عیادت ؛ حتما تجربه اش کنید... .

صادق جعفری - بخش فرهنگ پایداری تبیان
جانبازان

پیامبر اكرم( ص): « هنگامی كه از بیمار دیدن می كنید او را به زندگی امیدوار سازید، این كار گرچه مقدّرات را تغییر نمی دهد و مانع از مرگ نمی شود اما وسیله آرامش خاطر بیمار است.» عید است و جامعه مدیون ایثارگران، باید کاری کنم. تصمیم می گیرم به عیادت تنی چند از جانبازان عزیز کشورم این یادگاران عرصه دفاع مقدس بروم  و از نزدیک همراه درد و رنج و آلام این عزیزان باشم. شاید قلم با من یاری کند تا تمام زوایای پیدا و پنهان زندگی دلاور مردان تاریخ را آنگونه که شایسته این بزرگواران است را بنگارم.
 تصمیم می گیرم ابتدا به بیمارستان بقیه الله بروم. راهی بیمارستان می شوم. عقربه ها ساعت 14:30 دقیقه را نشان می دهد. وقت ملاقات است. به طبقه دهم بیمارستان می روم که اغلب جانبازان شیمیایی و قطع نخاعی در آن طبقه بستری هستند. از ایستگاه پرستاری سراغ چند جانباز را می گیرم و  آنها مرا راهنمایی می کنند.
وارد اتاق می شوم دو نفر از جانبازان عزیز به همراه همسرانشان با حالتی رنجور روی تخت بیمارستان خوابیده اند. اگر چه گرد پیری محاسن شان را سفید کرده و سرفه های مکرر که یادگار هشت سال ایثار و فداکاری است امان شان را بریده است اما همچنان در عمق نگاهشان عزمی راسخ و اراده ای قوی موج می زند. آنها تا چند سال پیش با جانفشانی و رشادت در سنگر دفاع از حریم ولایت و انسانیت بر علیه کفر می جنگیدند، اما امروز در عرصه دیگری پیکار می کنند؛ به حق جانبازان عزیز در این برهه از زمان مفهوم مقاومت، ایستادگی و صبوری را به خوبی معنا کرده اند. باور و ایمان کامل دارند به اینکه اگر کسی قدم در راه ایثار و فداکاری بگذارد، قطع و یقین او پیروز میدان خواهد بود.
با این وجود حدود 26 سال است که از پایان هشت سال دفاع مقدس و جنگ تحمیلی می گذرد. جنگی که در شرایط نابرابر به کشور تحمیل شد و خسارت های زیادی به همراه داشت؛ و حالا پس از گذشت  سال ها قرار است در کنار جانبازان و ایثارگران هشت سال دفاع مقدس بنشینم تا با آن ها خاطرات آن روزهای دفاع از اسلام و انسانیت را مرور کنم.

بی مهری ها دلخورم می کند

اصلا پشیمان نیستم چرا که تمام افتخار زندگی من حضور در جنگ تحمیلی است. همه سختی ها و مشقت هایی که امروز می کشم فقط به امید موفقیت،پیروزی و سربلندی جبهه اسلام و مسلمین است. ادعایی نیست، انتظاری هم ندارم اما دلخورم از بعضی رفتارها و بی مهری ها که بعضا از سوی برخی مسئولین دیده می شود

«ذوالفقار بهمنی»، جانباز 60 ساله با 80 درصد جانبازی این روزها را به سختی می گذراند و با بیماری های مختلفی دست و پنجه نرم می کند. بقدری بیماری بر تمام اعضاء و جوارحش احاطه گشته که به سختی قدرت تکلم دارد. او بیش از آنکه دردهای روحی و جسمی زجرش دهد، درد بی توجهی تیم درمانی و برخوردهای نامناسب آزارش می دهد. او از تاریخ 16 مردادماه در بیمارستان بستری شده و هیچ مسئولی برای ملاقات پای تختش حاضر نشده است.
وقتی از اوضاع و احوالش پرسیدم می گفت: خدا را شکر مختصر نفسی داریم و آن هم به لطف و عنایت پروردگار و امام  زمان و صدقه سر آقا ابوالفضل (ع) که جانم فدایش بشود.
از زمان جنگ و نحوه مجروح شدنش می پرسم که می گوید: سال 61 در عملیات آزاد سازی خرمشهر زیر توپ و خمپاره دشمن مجروح شدم. مصدومیت و جراحت های ناشی از تیر و ترکش دشمن در ناحیه هر دوچشمم به حدی زیاد شد که در همان صحنه عملیات چشم چپم تخلیه شد.
بهمنی متولد سال 1335 در بروجرد است. بعد از پیروزی انقلاب به عضویت در سپاه پاسداران اسلامی درآمد. با شروع جنگ وارد عرصه های نبرد علیه دشمن شد. او که تجربه حضور در عملیات های مختلف را در کارنامه ایثارگری های خود به ثبت رسانده است می گوید: به خدا قسم با این مجروحیتم اگر دوباره روزگار دفاع پیش بیاید پا روی تعلقات دنیوی گذاشته و قدم در راه پیکار و جهاد می گذارم. به همین دلیل است که وقتی از او می پرسم پشیمان نیستی که برای دفاع از کشور جنگیدی و مجروح شدی با قاطعیت تمام عنوان می کند: اصلا پشیمان نیستم چرا که تمام افتخار زندگی من حضور در جنگ تحمیلی است. همه سختی ها و مشقت هایی که امروز می کشم فقط بع امید موفقیت،پیروزی و سربلندی جبهه اسلام و مسلمین است. ادعایی نیست، انتظاری هم ندارم اما دلخورم از بعضی رفتارها و بی مهری ها که بعضا از سوی برخی مسئولین دیده می شود.

مسئولان به فکر نیستند

در این میان همسر جانباز بهمنی که او هم پابه پای همسر بیمارش واژه مقاومت و ایستادگی را به گونه ای دیگر معنا کرده بسیار خسته و دلشکسته است. انگار سنگ صبوری می خواهد تا قدری از دردهای درونش را تسکین دهد. او زندگی با جانباز را اگر چه سختیها و مشکلات زیادی را به همراه دارد اما افتخاری برای خود می داند و از این بابت خدا را شکر گزار است.

جانبازان

تب و تاب رفتن به سوریه

می گوید نامش «باقر علی بهاری» است؛ متولد سال 1340 در شهر ساری است. یکی از دهها جوانی که در بمباران های شیمیایی قربانی سلاح شیمیایی شد. او که امروز عنوان جانباز شیمیایی را یدک می کشد و چند ترکش که در بدنش جا خوش کرده و تاب و توان او را بریده است از رفتن به سوره و دفاع از حرم خانم بی بی زینب و حضرت رقیه نازدانه امام حسین(ع) سخن می گوید. اینکه به عنوان مدافع حرم قرار است در صورت موافقت، عازم سوریه شده و به دفاع از شرافت و کرامت انسانی بپردازد.
او می گوید: 18 سالم بود که درس و مدرسه را رها کرده و راهی جبهه شدم. در عملیات های متعددی حضور داشتم اما عملیات والفجر 6 بود که موج انفجار و ترکش سرتاسر بدنم را احاطه کرد و به شدت مجروح شدم.
بهاری که سرفه های زیاد راه کلامش را بسته بود و به سختی نفس می کشید از روزهای سخت جنگ و نحوه مجروح شدنش می گفت: سال 62 بود. در عملیات والفجر6 که از جمله سخت ترین عملیات دوران دفاع مقدس محسوب می شد بنده به عنوان نیروی اطلاعات عملیات انجام وظیفه می کردم. دشمن حملات خود را از زمین و هوا آغاز کرده بود اما متاسفانه بچه های رزمنده نتوانستند بر نیروهای دشمن غلبه کنند و ما در آن عملیات تلفات سنگینی را متحمل شدیم. بنده هم در آن عملیات دچار مجروحیت شدیدی شدم به نحوی که ابتدا مرا به بیمارستانی در کرمانشاه و سپس به بیمارستان شهید معیری تهران انتقال دادند. جراحت های من به حدی زیاد بود که دوستان رزمنده گمان کردند که من شهید شدم و خبر شهادت من را به خانواده اطلاع دادند. اما متاسفانه طعم شیرین شهادت نصیب من نشد و تقدیر الهی بر این مقدر شد که بنده به عنوان جانباز به گونه ی دیگری در این دنیا نبرد کنم.
آقای بهاری دارای تحصیلات عالیه در رشته« مدیریت آموزشی» است و امسال در آزمون دکترا پذیرفته شده است اما مصدومیت های ناشی از جنگ او را از قرار گرفتن در مسیر علم و دانش بازداشته و راهی بیمارستان کرده است. او تمامی موفقیت های زندگی خود را مرهون زحمات همسرش است که پا به پای او با تمام سختیها و مشکلات جنگیده تا بتواند آرامش را در خانواده برقرار کند. به حق جایگاه همسران جانبازان در پیشگاه خداوند متعال جایگاهی بس والا و ارزشمندی است که با هیچ چیزی در این دنیا قابل قیاس نخواهد بود. باید دست مریزاد گفت به این همه فداکاری، گذشت، ایثار، صبوری و مقاومت.

من را شرمنده خانواده ام نکنید

او که امروز عنوان جانباز شیمیایی را یدک می کشد و چند ترکش که در بدنش جا خوش کرده و تاب و توان او را بریده است از رفتن به سوریه و دفاع از حرم خانم بی بی زینب و حضرت رقیه نازدانه امام حسین(ع) سخن می گوید. اینکه به عنوان مدافع حرم قرار است در صورت موافقت، عازم سوریه شده و به دفاع از شرافت و کرامت انسانی بپردازد

از بهاری درباره اوضاع و احوال این روزها در بیمارستان می پرسم که گریه امانش نمی دهد و فقط چند کلامی می گوید: به خدا انتظاری ندارم من نه برای ریا بلکه برای رضای خدا و دفاع از سرزمینم جنگیدم. نیتم پاک بود الان هم همین گونه است. همان دید و گرایش قبل را دارم. اما فقط از مسئولان یک خواهش دارم و آن این است که من را جلوی همسر و فرزندانم شرمنده نکنند. حدود 17 روز است که در بیمارستان بستری هستم. تب و لرز شدید تابم را بریده است و کسی را نداشتم که من را از ساری به تهران انتقال دهد. از بیمارستان ساری درخواست آمبولانس کردم که به من ندادند. به قدری حالم بد بود که مجبور شدم با ماشین شخصی برای درمان به تهران بیایم. تیم معالج بنده دستور دادند که باید هر چه سریعتر عمل قلب باز انجام دهم اما برایم مقدور نیست. من 4 تا فرزند دختر دارم که سه تا از آنها دانشجو هستند و در شرف ازدواج. به پزشک معالجم گفتم تا من عزیزانم را سروسامان ندهم نمی توانم عمل کنم دوز داروهای من را بیشتر کنید چرا که احتمال بهوش نیامدنم زیاد است. در حال حاضر هم تنها به خاطر تقویت روحیه همسر و فرزندانم است که به درس خواندن رو آورده ام.

نمی گویم جانبازم

بهاری در ادامه عنوان می کند: شرایط به گونه ای اسفناک شده و رفتارها چنان تلخ و گزنده است که حتی از بردن نام جانباز هم خودداری می کنم. چرا باید چنین شرایطی در جامعه حاکم شود. چرا مسئولان ما تا این حد بی تفاوت نسبت به مقوله جنگ تحمیلی و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت فقط نظاره گر هستند.
بهاری می گوید: رهبر معظم انقلاب بارها در سخنانشان عنوان کرده اند؛ کسی تفکر بسیجی داشته باشد یک بسیجی است. این انقلاب و نظام به برکت وجود ولایت فقیه است که زنده و سرپا است. رهبر ما در جهان مصداق ندارد و این برای ایران اسلامی افتخار بزرگی است و باید به خود ببالد از داشتن چنین رهبر ارزشمندی.
اما انتظارمان این است که مسئولان اختلافات را کنار بگذارند و به جای شعار دادن عمل کنند و به داد مردم برسند.

اعیاد یادآوری می کنند

از بهاری درباره حال و هوای این روزهای عید در کشور می پرسم که او عنوان می کند:روز عرفه و عید قربان را پشت سر گذاشتیم. عید قربان برای ما یادآور عید بندگی و پیکار با نفس است. من روزعرفه و عید قربان در بیمارستان بودم. از طریق تلویزیون دعای پرفیض عرفه را نگاه می کردم. آنچه که مسلم است این است که انسان باید از این دعاها بهره های معنوی ببرد و دست به خودسازی بزند. خوب عید غدیر خم هم در پیش است. غدیری که برای ما مسلمانان الگوی بسیار ارزشمندی است و یادآور عظمت و بزرگی مولا علی (ع) است. غدیری که زبانزد خاص و عام است. غدیری که بحث«اکملتم» دارد و واقعا تکمیل کننده دین ما است. متاسفانه مسلمانان صدر اسلام به خوبی می دانند که چه بر سر علی آمد اما امروز به برکت وجود امام و رهبری مردم ندای حق را لبیک گفته و قدم در مسیر پیکار می گذارند. باید قدر این مردم را دانست و نباید به آنان جفا کرد.
پس از یک ساعت و اندی گفت و گوی صمیمی با این یادگاران دفاع مقدس هنوز ناگفته های بسیاری وجود دارد اما متاسفانه زمان مجال کافی برای ماندن نیست. باید سریعتر تا وقت ملاقات تمام نشده خود را به بیمارستان خاتم الانبیاء برسانم.دوست ندارم از آنها جدا شوم اما وقت خداحافظی فرا رسیده و به آن ها قول داده ام تا درد و رنج هایشان را در حد بضاعت و توانم به گوش مسئولان برسانم.