تبیان، دستیار زندگی
۳۴ سال پیش با فروکش کردن موشک باران تهران و شهرهای ایران از سوی دشمن بعثی در جبهه های غرب، ۲۷ اردیبهشت ماه شاهد رمز عملیات بیت المقدس ۶ بود که در هنگامه سقوط فاو به جبهه های دشمن دمیده شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دیدار با پای سر در ماووت

34 سال پیش با فروکش کردن موشک باران تهران و شهرهای ایران از سوی دشمن بعثی در جبهه های غرب، 27 اردیبهشت ماه شاهد رمز عملیات بیت المقدس 6 بود که در هنگامه سقوط فاو به جبهه های دشمن دمیده شد.

فرآوری: صالح اکبری- بخش فرهنگ پایداری تبیان
شهید قاسم محمدی دوست،

عملیات در ماووت

کوه های «ماووت» پوشیده از شده بود و سرمای زمستان استخوان سوز شده بود، در چنین شرایطی بلندی های «شیخ محمد»، «آسوس»، «استروک» و شهر «دوکان» عراق صحنه نبرد رزمنده های اسلام در بستر عملیات بیت المقدس 6 شده بود.
حمله نهایی نیروهای سپاه پس از ساعت ها راهپیمایی، در روز 27 اردیبهشت 1367 با رمز «یا امیرالمومنین» آغاز شد. هدف، پیشروی و استقرار مناسب نیروها در شمال سلیمانیه، با تکمیل سلسله عملیات های انجام شده در ماووت عراق بود. با انجام موفقیت آمیز و کم تلفات این عملیات، تمامی اهداف موردنظر تصرف و تأمین شد. با تصرف نقاط مذکور، اتصال مناطق تحت نفوذ معارضان کرد عراق امکان پذیر شده و راه برای خروج آنان که مدتی پیش تحت هجوم ارتش عراق واقع شده بودند، فراهم شد، اما براثر تغییر اوضاع جنگ در جنوب، امکان بهره برداری بیشتری از این موفقیت ایجاد نشد.

شهادت در ماووت

تلاش کردیم تا بدین مناسبت یادی کنیم از شهدای عملیات «بیت المقدس 6» تا ضمن معرفی این شهدا آموزه ای از سبک زندگی و طریق شهادتشان را جاویدان کنیم که تنها به وصیت نامه و دست نوشته هایی از «شهید قاسم محمدی دوست»، مسئول طرح و عملیات لشگر 10 سیدالشهدا(علیه السلام) متولد سال 1342 است که در 27 اردیبهشت ماه 1367 در ماموت عراق، «عملیات بیت المقدس 6» به شهادت رسید، توسط باغ موزه دفاع مقدس دست یافتیم که در ادامه ضمیمه این مقاله می شود.

شهید قاسم محمدی دوست،

مناجات در ماووت

قال امیرالمومنین (علیه السلام):
«اَلاسلامُ هُو التّسلیمُ و التّسلیمُ هُو الیقینُ و الیقینُ هُو التّصدیقُ و التّصدیقُ هُو الاقرار و الاقرارُ هُو الأ داءُ و الأ داءُ هُوَ العَمَلَ»
«اسلام یعنی تسلیم او امر حق بودن، تسلیم یعنی یقین به وجود»
«خدا، یقین به خدا یعنی تصدیق دستورهای او، تصدیق یعنی»
«گردن نهادن به بندگی، گردن نهادن به بندگی یعنی اقرار»
«همراه اقدام تکلیف و انجام تکلیف یعنی عمل »
بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و بنام او که توانمان داد تا مطیع و عصیان گر باشیم. و بنام او که قوه عقل و تفکر را در درونمان متبلور ساخت تا خوب و بد- حق و باطل- ومرد را از نامرد تمیز دهیم.
پروردگارا، کریما، رحیما، ای معشوق عاشقان، ای پناه بی پناهان، این امید امیدداران...
ای روشنی دل عارفان، ای قبله مخلصان! کدام عاشق دل باخته و دلسوخته به درگاه پر مهر و محبتت آمد و به وجود تو نرسید. آنان که  در این راه پای نهادند و به جستجویت پرداختند ترا به معنای واقعی یافتند و آنان به عشق دیدارت با پای دل به سویت آمدند، با دیده جان به دیدار نائل شدند. خداوندا ما را از عاشقانی قرار ده که به پای دل و با تمام وجود به سویت قدم نهیم و به دیدارت مشرف گردیم.
خداوندا به راه بندگیم بدار، از زشتی ها دورم کن. به حسنات اخلاقی و صفات الهیم بیارای. قلبم را به خودت روشن کن. شرار عشقت را در دلم بیفروز. سینه ام را از محبت بسوزان. محبتت را نصیبم کن. توفیق تخلیه و تحلیه ام ده. خداوندا شر بدترین دشمن یعنی هوای نفس را از میدان زندگیم دور فرما. ای خدا به این نادان از راه مانده معرفت عطا کن و بندگان پاک باخته ات را به من بنمای.

هیچ اجباری در رابطه با رفتن نداشتم و مسئله جبهه و جنگ را بر زن و فرزند، پدر و مادر، برادر و خواهر و هر کس و هر چیز دیگر اولویت داده و با عشق و علاقه اقدام به میدان نبرد گذاشته ام خداوندا همیشه عاجزانه درخواست شهادت را نموده ام. دعا کنید انشاء الله جزء شهداء واقعی قرار بگیرم

خداوندا از منیّت و خودیت خطرناک، نیستم کن و با رساندن به مقام فنای در عشقت هستم کن. مرا از درگاه لطفت مران و از عنایت و رحمتت محرومم مگردان الهی این شرمنده ناتوان این عبد ذلیل این بنده علیل آرزویی جز یافتن مغفرت و بخشایش تو ندارد و برای او میلی جز پرواز به کویت نیست.
خداوندا شهد شیرین شهادت را نصیبمان بگردان.
«باز به درگاه خدا رو کنم  تا گل لطفش ز وفا بو کنم
دست مناجات برم سوی او           باز شوم خاک سر کوی او
حاجت خود درجانان برم                 تا که نماید نظرم از کوم
ناله زنم ناله جانسوز و ساز              اشک نشانم من از این دیده باز
گویمش ای دلبر و دلدار من               ای کرمت در همه جا یار من
این دل اگر ناله برآرد رواست             چون زبر دلبر شیرین جداست
باز اگر من نفسی می زنم               بال و پر اندر قفسی می زنم
این نفسم یک سره از ذوق توست       از غم عشق تو ز غم شوق توست
بردل عاشق نظری ای حبیب             تا شوم آزاد زجور رقیب
باز مرا از کرم آواز ده                        بال و پرم قوت پرواز ده
تا که به یاریت به منزل رسم            غرقه بحرم که به ساحل رسم
؟ مسکین به جزاز ؟                        غیر تواش رهبر این راه کیست
چه خوش باشن نوای عاشقانه   بر آید از دل مسکین شبانه»
خداوندا خوب می دانم که فردی گناهکارم، مطیع محض در برابر او امر و دستوراتت نبودم، خاضع و خاشع راه در برابرت نبودم، درونم را مالامال از عشقت ننمودم، آنچه که تو می خواستی از یک انسان نه بودم و نتوانستم باشم، خدایا مرا به راه راست رهنمون فرما و طریق هدایت را بر من بنمایان.
خداوندا در این واپسین لحظات با تمام وجود به درگاهت قدم گذارده ام و سراپا عجز و التماسم. خدایا می دانم که فقط گریه و زاری قلب سیاهم را شستشو می دهد؛ همانگونه که باران هوای آلوده را. پس آنقدر به درگاهت ناله و گریه می کنم از گلو و چشمانم خون جاری گردد. آن قدر استغاثه می کنم که مطمئن گردم مرا بخشیده ای این اطمینان زمانی حاصل می گردد که خود عظیم شهادت را احساس کرده و به دیدارت نائل گردم.
بار الها بعد از شش سال و اندی خدمت در جبهه های نبرد این امید را دارم که مرا از درگاهت ناامید برنگردانی. خدایا به صفای دل دلاور مردان بسیج، به روح بزرگ اینان به راز و نیاز و افق آنان و به نبرد و رزم الهی شان و به شهادت سراسر پر افتخار آنان تو را سوگندی دهم که دست پر گناهم را از درگاهست ناامید بر نگردانی و شهادت را و تنها شهادت واقعی را به من عنایت فرما.
خدمت پدر و مادر و برادر و خواهرانم و تمام اقوام و خویشان سلام علیکم.
خدمت فرزند دلسوزم «سجاد» و همسرم سلام می رسانم.
با توجه به وقت کم و مطالب زیاد چند مطلب کوتاه خدمت شما عوض می کنم.
اولاً: شما خود عشق و علاقه و روحیه مرا در رابطه با جبهه های نبرد و عزیزان بسیج می دانید و خود خوب می دانید که هیچ علاقه ای به این دنیا نداشته و همیشه آرزویی پرواز را داشتم لذا از شهادتم هیچ نگرانی به خود راه ندهید.
و شکر خدا را به جا آورید که شما امانتی داری پیش نبودید و خوشحال باشید که این امانت را به نحو احسن تقدیم صاحب اصلی خود کرده اید. دنیا را محل گذر بدانید و سرای کشت و کار و مطمئن باشید که نتایج اعمالتان را در عالم آخرت خواهید دید.
هیچ اجباری در رابطه با رفتن نداشتم و مسئله جبهه و جنگ را بر زن و فرزند، پدر و مادر، برادر و خواهر و هر کس و هر چیز دیگر اولویت داده و با عشق و علاقه اقدام به میدان نبرد گذاشته ام خداوندا همیشه عاجزانه درخواست شهادت را نموده ام. دعا کنید انشاء الله جزء شهداء واقعی قرار بگیرم.
ثانیاً: همسرم در انتخاب طریق خود محتار اسمت و اما سجادم راهمانگونه که خدا می خواهد تربیت کنید.

شهید قاسم محمدی دوست،

با توجه به اینکه علاقه ای به مادرم داشتم تا موقعی که مادرم زنده است سجاد را از او جدا نکنید و مادرجان مطمئن باش سجاد برای تو هم قاسم است و جای خالی مرا برای تو پر خواهد نمود. جهت پرورش اسلامیش او را به دلت مکتب حسین (علیه السلام) بسپارید زیرا تنها راه سعادت مکتب حسین اسمت و بس. تا حد امکان او را تا ده سالگی با قرآن کاملاً آشنا نمایید. امّا مادرم: مادرجان کاش می توانستم برای تو فرزند خوبی باشم و خوبی های تو را جبران نمایم از زحمات چندین  ساله ای که برایم کشیدی و تحمل سختی ها و رنج های طاقت فرسای را که کشیدی ممنون و متشکرم امیدوارم که خداوند بزرگ به پاس این زحمات اجر دنیوی و اخروی نصیبت گرداند. امیدوارم مرا حلال کنی و از خداوند امید دارم که خداوند بزرگ به پاس این زحمات اجر دنیوی و اخروی نصیبت گرداند. امیدوارم مرا حلال کنی و از خداوند جهت آموزش گناهانم طلب مغفرت کنی.
ثالثاً: مقداری بدهی وطلب دارم و نماز و روزه قضا که در برگی جداگانه یادداشت می گردد.
در پایان از تمامی دوستان عزیزم، همسنگران گرانقدر و گرانمایه چه در جبهه چه در سپاه و چه در شهرستان که به نوعی باهم رابطه داشتیم حلالی می طلبم و امیدوارم که به بزرگواری روح خود مرا عفو فرمایید.
از خداوند متعال جهت بخشش گناهانم طلب مغفرت بنمایید. از تمام عزیزان همشهری دلم حلالی می طلبم. خوبی که به هیچ که به هیچ کس نتوانستم بکنم اگر بدی از من دیده اند انشاء الله به بزرگواری خود ببخشند.
از تمام کسانی که به نوعی از من طلب دارند به خانواده مراجعه کنند زیرا که در سرای آخرت توان و طاقت زجر و ناراحتی را ندارم.
از تمام خویشان هم التماس دعا دارم و همگی شما را به دست خداوند تبارک و تعالی می سپارم.
فرزندان خواهرانم و برادرم را از جانب من ببوسید و بگویید هرگز آنها را فراموش نخواهم کرد.
به برادران عزیز هم درسم در دانشگاه امام حسین هم سلام برسانید.
در آخر از خداوند طلب مغفرت و آمرزش را می نمایم و مردم عزیز و غیورمان را به ؟؟؟ تشیع جنازه (اگر جنازه ام رسید) و چه در مراسم اذیت نکنید و اگر هم مراسمی گرفتید خیلی مختصر و کوتاه.

به امید دیدار حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در نجف انشاء الله .


منابع: باغ موزه دفاع مقدس، وب سایت: نگاه مدیا/گردان مقداد