تبیان، دستیار زندگی
از معلم شهید «محمدتقی خوش خواهش» وصیت نامه ای به یادگار مانده است که حاوی نکاتی قابل توجه برای جامعه امروز است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

معلم تخریبچی


از معلم شهید «محمدتقی خوش خواهش» وصیت نامه ای به یادگار مانده است که حاوی نکاتی قابل توجه برای جامعه امروز است.

فرآوری: صادق جعفری-بخش فرهنگ پایداری تبیان
محمدتقی خوش خواهش


اجمالی از زندگی معلم شهید

متواضع و سربه زیر و در مقابل افراد شرور و فاسق نترس و شجاع بود توجه زیادی به انفاق داشت و هر چه داشت انفاق می کرد و چنانچه از متن وصیت نامه او نیز مشهود است.
 انقلابی را که اخیراً درونش به وجود آمده از چهره و رفتارش کاملاً مشخص بود و سرانجام تصمیم نهایی اش را گرفت و پس از آموزش تخریب مین در مورخه 9/4/61 داوطلبانه عازم جبهه های جنگ حق علیه باطل شد در مورخه 9/6/61 به فیض بزرگ شهادت نائل آمد و آنچه را که از همه بیشتر یعنی جانش را که دوست می داشت درراه خدا و درراه اسلام انفاق کرد.

توصیه های ماندگار شهید

این معلم تخریبچی در وصیت نامه اش نوشته است:
بنام خدا
به نام آن که جانم در دست اوست
به برکت انقلاب اسلامی این را فهمیده ام که زندگی بدون عشق معنا ندارد و هم این را دانسته ام که داشتن روحیه عشق و عرفان خدایی بدون روحیه سلحشور «صوفیگری» است و نیز دارا بودن روحیه سلحشوری بدون عشق و عرفان خدایی «وحشیگری است در بربریت» خواهد بود؛ اما داشتن روحیه سلحشوری همراه با عشق و عرفان خدایی خاص انسان «اسلام» است.
خدایا! ما را و همه را هدایت کن که این گونه باشیم. دقیقاً در همین رابطه است که عازم جبهه های حق علیه باطل هستم و به همین دلیل بر آن شده ام که وصیت نامه ام را بنویسم. گو اینکه در جای دیگری در پشت ژسی از امام طرز فکر و خط مشی کلی ام را چنین رقم زده ام: « لن تنالو البر حتی تنفقو مما تحبون/ رستگار نمی شوید مگر آنچه را که دارید انفاق کنید.»
من با امامم پیمان می بندم که به تبعیت از ایشان برای برپایی حق و عدالت لحظه ای از پای ننشینم و این عهدنامه را با خون خویش امضا می کنم تا مصداق آیه مبارکه فوق باشم. باشد که خداوند گناهانم را ببخشد و در این راه اگر سعادت یار شد و شهید شدم، خوش ندارم کسی در مرگم بگرید. چه زندگی یعنی جهاد و در جهاد است که «شهادت» معنا می یابد و در شهادت «سعادت» است.
برادرم بر من خرده مگیر که هنوز بهارانی چند از عمرم نگذشته مرگ را سعادت می دانم. مرگ سرخ مرام ماست. کتاب ما که نامش «خواندن» است چنین نسخه ای را برای پیروانش تجویز می کند و از حلقوم مبارک پیامبر پاک ندا می رسد که: «هر مذهبی رهبانیتی دارد و رهبانیت مذهب من نبرد است.» و قرآن ناطق امام علی (ع) نیز چنین است. شیر روز است و پارسای شب. میلادش در کعبه کرامت اوست و شهادتش در مسجد سعادت او؛ و سرور شهیدان عالم را می بینم که به پیشواز مرگ می رود. مرگی سرخ به سرخی لاله ها.
من مسلمانم. مسلمانی که محل عبادتش محراب نام دارد. من مسلمانم. مسلمانی که پیرو و مرادش خمینی است. او نیز چون جدش فریاد رسا و مردانه اش را سر می دهد و مریدانش را به مهمانی خدا می خواند. با این همه دانستی که عجیب نیست از این که شهادت برایمان سعادت است چه، این طریق صواب و روش رستگاری است؛ و من در این راه هم رزم و هم سنگر می خواهم و تو برادرم می توانی جنگجویی عارف باشی.
پروردگارا! کمک کن که به امام واصله ام وفادار باشم. چه، در این صورت است که به قول سیدالشهدای کربلای ایران: «ما راست قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند.»


منابع: ایسنا، نشریه اینترنتی دفاع مقدس املش