تبیان، دستیار زندگی
شهید «محمدحسن خلیلی» معروف به «رسول»، از مدافعان حرم حضرت زینب (س) از انصاری بود که به صورت داوطلبانه مدافع حرم بانوی دمشق شد و جنگید تا آنجا که در چهاردهم محرم سال 92 به دست تروریست های تکفیری در سوریه با ضرب گلوله به شهادت رسید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مشکی پوش من نباشید


شهید «محمدحسن خلیلی» معروف به «رسول»، از مدافعان حرم حضرت زینب (س) از انصاری بود که به صورت داوطلبانه مدافع حرم بانوی دمشق شد و جنگید تا آنجا که در چهاردهم محرم سال 92 به دست تروریست های تکفیری در سوریه با ضرب گلوله به شهادت رسید.

فرآوری: صادق جعفری-بخش فرهنگ پایداری تبیان
محمدحسن خلیلی

اکنون 3 سال از شهادت «رسول خلیلی» این جوان 25 ساله گذشته و پدر و مادرش بنا به وصیت او لباس مشکی به تن نکرده اند و «الحمدالله» ورد زبانشان شده است. خوشا به سعادتشان که در ایام عزاداری اباعبدالله پسرشان شهیدِ دفاع از حرم عقیله بنی هاشم شد.

اعظم افراز» مادر شهید می گوید: ما سه سال پس از انقلاب، سال 1361 ازدواج کردیم. رسول فرزند دومم است و در 20 آذرماه سال 65 در زمان بحبوحه های جنگ که پدرش هم در منطقه در حال دفاع بود، به دنیا آمد. معمولاً بچه ها کمتر پدرشان را می دیدند، زمانی که بچه ها خیلی کوچک بودند از آنجایی که مدت زیادی پدر خود را نمی دیدند، پیش می آمد که بچه ها، پدر خودشان را عمو صدا می کردند. یعنی پدرشان همیشه جبهه بود و بچه ها خیلی کم ایشان را می دیدند. رسول برژس پسر بزرگم، روح الله، بچه خیلی آرام و ساکتی بود و شیطنت نمی کرد. از همان دوران کودکی هم خیلی بچه با اعتقاد و مومنی بود. ما تا زمانی که جنگ تمام شود تهران بودیم و پس از اتمام جنگ رفتیم کرج. البته سال 66 که اواخر جنگ هم بود یک مدتی به دزفول رفتیم. رسول رشته اش در دبیرستان ادبیات و علوم انسانی بود و در دانشگاه مدیریت می خواند و در 27 آبان 1392 در نزدیکی حرم حضرت زینب (س) به شهادت رسید.

خوش ندارم که این شادمانی را با لباس های سیاه و غمگین ببینم، غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب (س) باید باشد، اشک و آه و ناله اگر هست برای اربابمان اباعبدالله الحسین (ع) باید باشد و اگر دلتان گرفته روضه ایشان را بخوانید که منم دلم برای روضه ارباب و خانم جان تنگ است؛ اما چه خوشحالی بالاتر از اینکه فدایی راه این بزرگواران شویم. پس غمگین نباشد

او وصیتش را ابتدا شفاهاً به من می گفت. چون وصیت نامه نوشتن برایش مقداری سخت بود. ولی من به او می گفتم که باید بنویسی (شوخی های این طوری باهم داشتیم) می گفتم این راهی که تو می روی خطر دارد اگر اتفاقی برایت بیفتد باید وصیت نامه داشته باشی. می گفت من که زبانی همه چیز را برای شما گفتم. اما من می گفتم یک موقع آدم چیزهایی را فراموش می کند و زبانی فایده ندارد. خلاصه او را راضی کردم وصیت هایش را بنویسد.
آنچه در ادامه می آید متن وصیت نامه شهید «رسول خلیلی» است که با هم می خوانیم:

بسم الله الرحمن الرحیم

سوره آل عمران آیه 195

«فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ»

آنان که از وطن خود هجرت کردند و از دیار خود بیرون رانده شدند و درراه خدا رنج کشیدند جهاد کردند و کشته شدند، همان جا بدی های آنان را می پوشانیم و آنان را به بهشت هایی که زیر درختان آن نهرهای آب جاری و روان است، داخل می کنیم و این پاداشی است از جانب خدا.

بانام و یاد خداوند رحمان و رحیم و مهربان که در حق بنده حقیر از هیچ چیزی کم نگذاشته است و سلام و درود به محضر صاحب العصر و الزمان (عج) و روح پاک امام راحل (ره) و رهبر عالم تشیع و اسلام قائدنا آیت الله سید علی خامنه ای (مدظله العالی) و روح پاک تمامی شهدای اسلام به خصوص سیدالشهداء ابا عبدالله الحسین (ع) که جان ها همه فدای آن بزرگوار.

به موجب آیه شریفه «کل نفس ذائقه الموت» تمامی موجودات از چشیدن شربت مرگ ناگزیر بوده و حیات ابدی منحصر به ذات اقدس باری تعالی است.

این دنیا با تمامی زیبایی ها و انسان های خوب و نیکوی آن، محل گذر است نه وقوف و ماندن! و تمامی ما باید برویم و راه این است. دیر یا زود فرقی نمی کند؛ اما چه بهتر که زیبا برویم.

پدر و مادر عزیزم که سلام و درود خداوند بر شما باد.

از شما کمال قدردانی را دارم که مرا با محبت اهل بیت (ع) و راه ایشان و در کمال صبر و عاشقانه بزرگ کردید و همیشه کمک حال من بوده اید. از شما عذرخواهی می کنم و سرافکنده ام که فرزندی خوب برای شما نبودم و در حق شما آن چنان که باید خوبی نکرده ام. از شما می خواهم که مرا حلال کنید.

در حق این فرزند حقیرتان دعا کرده و از خداوند بخواهید که او را ببخشد و این قربانی را درراه خود بپذیرد. می دانم که شما ناراحت نیستید؛ زیرا هیچ راهی بهتر از این نیست و این را شما به من آموخته اید و این همیشه آرزوی دیرینه من بوده که خدا عاقبت مرا با شهادت درراه اش ختم به خیر گرداند.

خوش ندارم که این شادمانی را با لباس های سیاه و غمگین ببینم، غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب (س) باید باشد، اشک و آه و ناله اگر هست برای اربابمان اباعبدالله الحسین (ع) باید باشد و اگر دلتان گرفته روضه ایشان را بخوانید که منم دلم برای روضه ارباب و خانم جان تنگ است؛ اما چه خوشحالی بالاتر از اینکه فدایی راه این بزرگواران شویم. پس غمگین نباشد.

و من الله التوفیق

چهارم شهریور سال 1392
العبد الحقیر محمدحسن خلیلی (رسول)


منابع: دفاع پرس/تسنیم