تبیان، دستیار زندگی
کربلا هنوز بیداراست واز چشمه های طهارت و آزادیش ،نینوای دلاوریهای دلاور مردان وسردارانمان یاد می کند کربلا هنوز بوی خون می دهد و شام بیداردلان با نوای پیروزی حق بر باطل معطر می گردد.کربلا جاودان می ماند وشهدایش
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شلمچه شاهد شهادت این مرد بود!


کربلا هنوز بیداراست واز چشمه های طهارت و آزادیش ،نینوای دلاوریهای دلاور مردان وسردارانمان یاد می کند کربلا هنوز بوی خون می دهد و شام بیداردلان با نوای پیروزی حق بر باطل معطر می گردد.کربلا جاودان می ماند وشهدایش

شهید علی دهقان منشادی

شهید علی دهقان منشادی

فرمانده محور عملیاتی تیپ18الغدیر

کربلا هنوز بیداراست واز چشمه های طهارت و آزادیش ،نینوای دلاوریهای دلاور مردان وسردارانمان یاد می کند کربلا هنوز بوی خون می دهد و شام بیداردلان با نوای پیروزی حق بر باطل معطر می گردد.کربلا جاودان می ماند وشهدایش.

تا کربلایی هست دلهای بیداری نیز هست، تا یاد ونام آنها را زنده نگه دارد وتا عشق فوران می کند جوشش ایمان به همراه خواهد داشت .خدایا مارا چون اولیاء خود کربلایی کن ودمی با همسفران خورشیدهمراه ساز وبه نور برسان.

شهید علی دهقان منشادی ، فرزند حسن در سال 1344 در خانواده ای مذهبی و در شهرستان یزد به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا دوم دبیرستان در رشته ریاضی و فیزیک ادامه داد ولی به علت حضور مداوم در جبهه‌های جنگ، از تحصیل بازماند. با آغاز جنگ او به رزمندگان اسلام پیوست و تا لحظه شهادت هیچ گاه جبهه و جهاد در راه خدا را فراموش نکرد .

اولین بار که به جبهه رفت در جبهه سوسنگرد و رودخانه نیسان بود. بعد از آن در عملیات طریق القدس شرکت کرد ومجروح شد. عملیات بعدی فتح المبین بود که با حضور تاثیر گزارش حماسه های بی شماری را خلق کرد.بعد ازآن در عملیات بیت المقدس و آزاد سازی خرمشهر قهرمان حضور داشت.

بعد از آن عملیات رمضان, محرم , والفجر یک , والفجر دو , والفجر سه , والفجر پنج و شش, خیبر , بدر , والفجر هشت ,کربلای چهار و کربلای پنج عرصه ای شد برای جانفشانی های افسانه ای علی دهقان منشادی.

ابتدا فرماندهی گروهان را به عهده داشت .مدتی بعد فرمانده گردان عملیاتی شد. بعد از آن مسئولیت محور عملیاتی تیپ پیروز الغدیر را به عهده گرفت.

علی از تاریخ 1/3/1360 به عضویت رسمی سپاه پاسداران در آمد و در یگان‌های رزمی تیپ عاشورا، تیپ نجف و تیپ الغدیر در مسئولیت‌های فرمانده گروهان، جانشین گردان و مسئول محور عملیاتی فعالیت نمود. وی در سال 1362 در منطقه حاج عمران مجروح گشت و در سال 1365 به عنوان پاسدار نمونه تیپ الغدیر به قرارگاه کربلا معرفی شد. در تمام عملیات ها و عرصه هایی که حضورداشت, چون رزمنده ای پر توان وفعال بود ونمی شد بین او ونیرهایش تفاوتی دید.

در سال 1363 ازدواج نمود و دو فرزند به نام های علیرضا و یاسر را به یادگار گذاشت. در هنگام شهادت، یاسر 20 ماهه بود و علیرضا 37 روز پس از شهادت پدر، دیده به جهان گشود.

اولین بار که به جبهه رفت در جبهه سوسنگرد و رودخانه نیسان بود. بعد از آن در عملیات طریق القدس شرکت کرد ومجروح شد. عملیات بعدی فتح المبین بود که با حضور تاثیر گزارش حماسه های بی شماری را خلق کرد.بعد ازآن در عملیات بیت المقدس و آزاد سازی خرمشهر قهرمان حضور داشت

شهید دهقان‌منشادی دانشجوی دوره سوم دانشکده فرماندهی و ستاد «دافوس» بود که پس از 3 ماه تحصیل، به خاطر ضرورت‌ در منطقه نبرد حضور یافت.

در عملیات کربلای پنج مجروح شد اما با اصرار پزشکان را راضی کرد اجازه دهند او به خط مقدم باز گردد . او قبلا 6 بار دیگر در عملیات گذشته مجروح شده بود.

سرانجام در عملیات کربلای پنج در تاریخ 21/10/1365 در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، پا و دست‌هایش، روح عارفانه اش به ملکوت اعلی پیوست وبه شهادت رسید.

درگوشه ای از وصیت نامه ا ش می خوانیم:

اگر خدای ناکرده در این زمان که از هر طرف مورد هجوم قرار گرفته ایم ضربه ای به اسلام وارد شود, در پیشگاه خداوند متعال مسئول خواهیم بود، نگذارید عوامل نفاق با استکبار جهانی هم‌دست شده و انقلاب عزیزمان که ثمره خون صدها هزار شهید است را بی محتوا نمایند.

گوشه ای از وصیت نامه شهید دهقان‌منشادی :

بسم الله الرحمن الرحیم

...وقتی چند لحظه به فکر فرو می روم وبه خودم می آیم , ما گذشته ها را به یاد می آوریم. می بینیم خیلی بدبخت هستیم. وقتی خودم را در مقابل آن ذات بی نهایت برانداز می کنم می بینم خیلی ضعیف تر از آن هستم که فکرش را می کنم.

وقتی فداکاری های آن ایثارگران را که قابل وصف نیست در نظر ناقصم مجسم می کنم می بینم خیلی از راه دور هستم. وقتی آن جوان را که برای اولین بار و آن هم مدتی کوتاه بعد از ازدواجش به جبهه می رود و آن چنان زیبا شهادت را در آغوش می گیرد ,را می بینم درمی یابم که خیلی بی ارزشم . خدایا می دانم که چه معصیتی انجام داده ام .خدایا ببخش مرا. خدایا عفو کن مرا .خدایا بس است, خدایا دوری بس است ,فراغت بس است, زجر بس است. خدایا تمیز شدم از این دنیا، خسته شده ام از این دنیا ... علی دهقان منشادی

شلمچه !

برگی از دفتر خاطرات شهید علی دهقان منشادی :

هوا روشن شده بود ,سوار بر زره پوش شدیم. تراکم نیرو بر زره زیاد شده بود و خیلی خطر داشت چون اگر منهدم می شد نیروها از دست می رفتند .

به همین منظور نیروها را به زره پوشهای دیگر هم سوار کردیم و حرکت خود را ادامه دادیم در بین راه خیلی معطل شدیم چون ماموریت ما خیلی حساس بود. از طرف قرارگاه خیلی فشار می آورند به هدف برسیم ولی چون ما پشت سر نیروهای دیگر بودیم نمی توانستیم سریع تر ادامه دهیم. بالاخره حدود ساعت 4 بود که مسیر حرکت تعیین شد و ما توانستیم خودمان را سریع حرکت داده و به طرف هدف پیشروی کنیم .

ساعت 45/4 دقیقه بود تقریباً چند کیلومتری به هدف نزدیک شده بودیم که مسئول گردان با ما تماس گرفت و گفت به صمندری (مسئول گروهان زرهی) بگو سریع دور زده و به طرف موقعیت قبلی حرکت کند.

سریع خبر را رساندم و او هم با لشکر تماس گرفته ولی نتوانست بعد از معطلی نیروهای زرهی دور زده و به طرف عقب حرکت کند .چند زره هنگام دور زدن از کار افتادند و نیروهای سوار بر آن مجبور شدند بر زرهای دیگر سوار شوند تراکم نیرو بر روی زره ها خیلی زیاد شده بود و زره ها کنترل خود را از دست داده بودند چون نیرو زیاد بود درجلوی خود خیلی کم دید داشتند. ساعت 6 بود که به پاسگاه وحب رسیدیم. جلوی پاسگاه نیروهای عراقی راه را برای ما سد کرده بودند. به همین منظور مقداری نیرو مشغول مقابله با آنها و بقیه به طرف عقب حرکت کردند. گلوله های آر.پی.جی؛ توپ 106 و تیربارهای اطراف تانکها و پی ام پی ها مانور می دادند ولی خوشبختانه خدا ما را یاری کرد و توانستیم تا روشن شدن هوا به پشت خط دفاعی خود برگردیم.

علت برگشت ما نفوذ دشمن در منطقه بود که اگر می ماندیم تمام نیروها منهدم می شدند.

به امید پیروزی اسلام بر کفر جهانی و به امید لحظه ای که پیروزمندانه به طرف خدا برویم.

و من یفاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف منوبیه اجرا عظیماً

******

سرانجام در عملیات کربلای پنج در تاریخ 21/10/1365 در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، پا و دست‌هایش، روح عارفانه اش به ملکوت اعلی پیوست وبه شهادت رسید

بسم الله الرحمن الرحیم

21/11/1361

خاطره از قسمت دوم مرحله مقدماتی عملیات والفجر می باشد.

ساعت 11 صبح بود که تمام فرماندهان گردان و گروهان و معاونین مان را جهت توجیه عملیاتی که بنا بود امشب انجام گیرد جمع کردیم.

کسی که عملیات را توجیه می کرد معاون تیپ با مسئولین محورها بود. در عرض 15 دقیقه نقشه توجیه شد و بنا شد آنها را بعد از نماز و نهار جمع کرده و به وسیله ماشین هایی که به آن جا برده بودند به طرف منطقه حرکت دهیم .تیپ1 لشگر نجف که ما همراه یکی از گردان های آن بودیم, ماموریت سواره نظام را داشت و نیروهای آن در عمق، راههای نفوذی دشمن را می دانست و پاکسازی منطقه را به عهده داشت .

حدود ساعت سه بعد ازظهر بود که نیروها به طرف منطقه حرکت کردند وساعتی بعد به منطقه رسیدند. نیروها را با تانک و نفربرهایشان در منطقه پراکنده کردیم و علت آن هم این بود که دشمن منطقه را زیر آتش گرفته بود .هوا رو به تاریکی می رفت .برادران نماز مغرب و عشاء را خوانده و سوار بر زرهای خود شده و آماده برای عملیات شدند.

حدود ساعت ده شب بود که عملیات شروع شد و ما مشاهده رد و بدل آتش شدیم .کم کم ما را حرکت دادند چون ماموریت گردان ما در عمق، بستن یکی از راههای نفوذی بود و بقیه نیروها جهت پاکسازی بودند .می بایست آنها جلوتر حرکت می کردند به همین منظور ما آخرین گردان سواره نظام بودیم که حرکت می کردیم .

حدود ساعت 5/11 بود که به پشت میدان مین دشمن رسیدیم. خط شکسته شده بود و آتش دشمن خیلی کم بود .گروه تخریب مشغول باز کردن محور جهت عبور نیروهای رزمی و عبور آمبولانس ها شدند.

حدود ساعت 5/1 بعدازظهر بود که نیروهای رزمی از میدان مین مشغول عبور شدند من در اولین "پی ام پی" گردان قرار داشتم و عملیات را از طرف گردان با فرمانده زرهی هماهنگ وهمکاری می کردم.

اگر خدای ناکرده در این زمان که از هر طرف مورد هجوم قرار گرفته ایم ضربه ای به اسلام وارد شود, در پیشگاه خداوند متعال مسئول خواهیم بود، نگذارید عوامل نفاق با استکبار جهانی هم‌دست شده و انقلاب عزیزمان که ثمره خون صدها هزار شهید است را بی محتوا نمایند

نیروهای ما پشت سر نیروهای دیگر حرکت کردند ناگهان صدای انفجار از یک طرف پی ام پی به گوش رسید. معلوم شد که "پی ام پی" از محور خارج شده و روی زمین قرار گرفته.

از آن پایین آمدم هوا کاملاً از منورهای هواپیماهای دشمن روشن شده بود.

فرمانده واحد زرهی می گفت: ما با امام خود عهد و پیمان بسته ایم ,اگر هر کس به بهانه ای پا را از جبهه برکند ,با امام و رهبر خود عهدشکنی کرده ما نباید مثل مردم کوفه باشیم که به امام وقت و رهبر خود بی وفایی کردند و او را تنها گذاشتند. ما نباید امام را تنها بگذاریم و باید در این عهد و پیمان باقی ماند.

روحش شاد و یادش گرامی

فرآوری : سیفی

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع : برگرفته از ساجد