تبیان، دستیار زندگی
کلاسمون خیلی شلوغ بود. بین صندلی‌های کلاس تا ته کلاس صندلی تک نفره آهنی خیلی داغون هم چیده می‌شد. دکتر مثل همیشه کلاسور زرد رنگش را در می‌آورد و درس هر جلسه را جدا می‌کرد و پای تخته می‌رفت. گاهی از گوشه تخته شروع به نوشتن می‌کرد. می‌نوشت و توضیح می‌داد و
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

7خاطره از شهید علی‌محمدی


کلاسمون خیلی شلوغ بود. بین صندلی‌های کلاس تا ته کلاس صندلی تک نفره آهنی خیلی داغون هم چیده می‌شد. دکتر مثل همیشه کلاسور زرد رنگش را در می‌آورد و درس هر جلسه را جدا می‌کرد و پای تخته می‌رفت. گاهی از گوشه تخته شروع به نوشتن می‌کرد. می‌نوشت و توضیح می‌داد و جلو می‌رفت. گرم درس گفتن می‌شد تا اینکه چندبار نزدیک بود...


7خاطره از شهید علی‌محمدی

1- سال 1383 همراه ایشان به سفر حج مشرف شدم این سفر بهترین هدیه‌ی معنوی از سوی همسرم بود؛ چرا كه ماجرا و فلسفه‌ی تمام اعمال حج را به صورت لذت‌بخشی برای من بازگو می‌كرد و این، بهترین لحظات عمرم بود .همسرم در صفا و مروه  به من می‌گفت: خودت را بگذار جای هاجر و ببین چه حسی داری. یا در رمی جمرات می‌گفت: فرض كن جای حضرت ابراهیم(ع) بودی و می‌خواستی فرزندت را ببری به قتلگاه. آن‌وقت شیطان وسوسه‌ات می‌كرد. (همسر شهید علی‌محمدی)

2- شهید علی‌محمدی بسیاردر كارش دقیق بودبه نحوی كه هیچ گاه رفافقت ودوستی رادر كارهایش دخالت نمی داد ؛به همین جهت بارها پیش می آمد كه با دوستانش ساعت ها بر سرنحوه انجام كاری بحث می كردند اما رابطه اش با دانشجویان یك رابطه ای شبیه رابطه پدر و فرزندی بود تا رابطه استاد و دانشجو ؛ همین رابطه باعث شده بود تا دانشجویانش بصورت متحد علاوه بر محكومیت به شهادت رساندن دكتر علی‌محمدی در روز تشییع پیكرش نیز حضور همه جانبه داشته باشند.

3- راستش لحظه لحظه کلاس‌های دکتر نه تنها برای من بلکه مطمئنم برای تمامی دانشجویان خاطره‌ای ماندگار است. مهرماه بود، بچه‌ها همگی ته دلشون خیلی خوشحال بودند که قراره درس کوانتوم 1و2 رو با دکتر بگذرونند. غالبا هر وقت دکتر سرکلاسهاش حاضر می‌شد، بچه‌های دانشکده خودمون که حاضر می‌شدن هیچ، گاه بیگاه مهمان‌های خارج از دانشکده‌های دیگه هم که آوازه استاد را شنیده بودند می‌آمدند.

خلاصه کلاسمون خیلی شلوغ بود. بین صندلی‌های کلاس تا ته کلاس صندلی تک نفره آهنی خیلی داغون هم چیده می‌شد. دکتر مثل همیشه کلاسور زرد رنگش را در می‌آورد و درس هر جلسه را جدا می‌کرد و پای تخته می‌رفت. گاهی از گوشه تخته شروع به نوشتن می‌کرد. می‌نوشت و توضیح می‌داد و جلو می‌رفت. گرم درس گفتن می‌شد تا اینکه چندبار نزدیک بود از روی سکوی تخته سقوط آزاد کند! هر وقت این اتفاق می‌افتاد دکتر می‌خندید و می‌گفت " این کلاس دام آموزشی داره! آدم گرم درس دادن می‌شه، تختش 50 متر از سکوش جلوتره وقتی که داری می‌نویسی یه دفعه زیر پات خالی میشه". (یکی از دانشجویان)

همسرم در صفا و مروه  به من می‌گفت: خودت را بگذار جای هاجر و ببین چه حسی داری. یا در رمی جمرات می‌گفت: فرض كن جای حضرت ابراهیم(ع) بودی و می‌خواستی فرزندت را ببری به قتلگاه. آن‌وقت شیطان وسوسه‌ات می‌كرد.

4- سه شنبه بود دقیقاً یک هفته قبل از شهادت استاد، چند تا از بچه‌ها رو دیدم که در مورد تحصیل در خارج از کشور از استاد می پرسیدند همانهایی که الان رفتن آمریکا! یکی از بچه‌ها از دکتر پرسید استاد چرا خارج نرفتین، اون یکی می گفت چرا شما تمایل ندارید که به بچه‌ها نامه پیشنهاد تحصیل در خارج از کشور  بدید، خب چه اشکالی داره که بچه‌ها برن خارج، وقتی می تونن اونجا موفق‌تر باشن و...استاد مثل همیشه بعد از تموم شدن سخنان یک لبخند خیلی معنادار زد انگار یه عالمه حرف داشت برای گفتن ولی ترجیح دادن حرفی نزنن. انگار که می دونستن مخاطبانشون تصمیمشون رو گرفتن شاید هم فکر می‌کردن …. ولی چیزی که من همیشه به عنوان شاگرد استاد بهش ایمان دارم اینه که با همه مشکلاتی که همه‌مون می‌دانیم در کشورمون وجود داره اعتقاد داشتن که باید موند، سخت تلاش کرد و ایران آباد ساخت... (یکی از دانشجویان)

5-  10 روز قبل ازشهادت شهید عل محمدی  منافقین برخی اسناد مهم مربوط به مباحث هسته‌ای كشورمان را از طریق اینترنت برایش ارسال كرده بودند تا دكتر درباره صحت یا عدم صحت اسناد نظر بدهند اما وی هیچ پاسخی به آنها نداد. (همر شهید علی‌محمدی)

شهید مسعود علی‌محمدی

6- شهید علی محمد چندبار و به طرق مختلف تهدید شده بود : بار نخست در سال 84 یکی از همکارانش که در دانشکده فنی دانشگاه تهران بود را در لندن دستگیر کردند و از او راجع به شهید علیمحمدی می پرسیدند.

بار دوم در سال 86 یکی از دوستان شهید علیمحمدی در ایتالیا که 48 ساعت تحت نظر بود و در این مدت راجع به کارها و سوابق علمی این شهید از وی پرسیدند، همچنین در سال 87 نیز زمانی که به حج مشرف شده بودیم شهید علیمحمدی عنوان کرد که احساس می کنم تحت نظر قرار دارم و یک نفر در حال فیلمبرداری از من است.

و آخرین بار شهریور سال 88 شهید علیمحمدی به صورت تلفنی تهدید شد و ماجرا از این قرار بود که یکی از عوامل منافقین با شماره منزل ما تماس گرفت و از من شماره همراه همسرم را می خواست که من کمی بی احتیاطی کردم و این شماره را در اختیار این فرد قرار دادم که بعد متوجه شدم از عوامل منافقین است. (همسر شهید علی‌محمدی)

7- شهید علیمحمدی وقتی در آخرین سفر خود برای کار بر روی پروژه سزامی به اردن سفر کرد پس از بازگشت به ما گفت که پیشنهاد داده‌ام یک قسمت از این پروژه را در ایران انجام دهیم . من گفتم‌ مگر اجرای چنین کاری در کشور ممکن است که وی پاسخ داد اجرای قسمتی از این پروژه در کشور باعث پیشرفت کشور خواهد شد و ما باید چنین کاری را انجام دهیم.

و چنین سخنانی از زبان شهید علی‌محمدی گویای این مسئله است که این شهید دغدغه پیشرفت کشور و تقویت نیروی انسانی را داشته است و تمام کوشش خود را در این زمینه انجام می‌داد. (همسر شهید علی‌محمدی)

ملتی که در آن شهادت عزت و افتخار محسوب‌ می‌شود هرگز از مرگ نمی‌هراسد و ملتی که از مرگ نترسد به کارهای خود برای رسیدن به اهدافش ادامه خواهد داد. (همسر شهید علی‌محمدی)

شهید علی محمد چندبار و به طرق مختلف تهدید شده بود : بار نخست در سال 84 یکی از همکارانش که در دانشکده فنی دانشگاه تهران بود را در لندن دستگیر کردند و از او راجع به شهید علیمحمدی می پرسیدند.بار دوم در سال 86 یکی از دوستان شهید علیمحمدی در ایتالیا که 48 ساعت تحت نظر بود و در این مدت راجع به کارها و سوابق علمی این شهید از وی پرسیدند، همچنین در سال 87 نیز زمانی که به حج مشرف شده بودیم شهید علیمحمدی عنوان کرد که احساس می کنم تحت نظر قرار دارم و یک نفر در حال فیلمبرداری از من است.و آخرین بار شهریور سال 88 شهید علیمحمدی به صورت تلفنی تهدید شد ماجرا از این قرار بود که...

شهید مسعود علی‌محمدی 3 شهریور 1338 در تهران (کن) به دنیا آمد . در سال 64 مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه شیراز دریافت کرد و  پس از آن در سال 67 از مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه صنعتی شریف فارغ التحصیل شد. سپس در سال 71 مدرک دکترای خود را با گرایش فیزیک ذرات بنیادی از همین دانشگاه دریافت کرد و با درجه استاد تمامی به تدریس در دانشگاه ها پرداخت. وی همزمان با دفاع مقدس در عرصه های علمی با سپاه پاسداران همکاری می کرد.

دکتر علی‌محمدی عضو هیات علمی پردیس علوم دانشگاه تهران بود. سابقه ریاست دانشکده فیزیک و معاون پژوهشی پردیس علوم دانشگاه تهران را داشت. به گفته دانشجویان وی بسیار سخت کوش و وقت شناس بود و کلاس های او جزو پر جمعیت ترین کلاس های دانشکده بود و علت آن سطح علمی بالای این استاد و رابطه خوب او با دانشجویان بود.

در وقایع پس از انتخابات وی از نمایندگان تشکل های دانشجویی در خواست تشکیل جلسه ای داد و اولین جمله وی در این جلسه این بود که "ما به عنوان کسانی که به نظام و انقلاب معتقد هستیم، فعالیت می کنیم و تلاش ما  بایدبر طرف کردن اختلافات باشد"

سرانجام بعد از سال ها تلاش در راه پیشرفت ایران اسلامی  در بامداد 22 دی ماه 1388 و در سن 50 سالگی، به هنگام بیرون آمدن از منزل بر اثر انفجار یک بمب کنترل از راه دور به دست عوامل موساد ترور شد.

روحش شاد و یادش گرامی

دیدار رهبر با خانواده شهید علی محمدی 

سکوت عارفانه شهید علیمحمدی

پیام همسر شهید علیمحمدی

زوایای شخصیت فردی و علمی شهید علیمحمدی

نحوه شهادت دکتر علیمحمدی

بیوگرافی شهید علیمحمدی

فرآوری : رها آرامی

بخش فرهنگ پایداری بیان


منابع :

خبرگزاری فارس

خبرگزاری مهر

مشرق نیوز

شفاف نیوز

خبرنامه دانشجویان ایران