معلم اخلاق و مهذب نفس
بهمن پنجاه و هفت بود که او را دیدم ؛ برای استقبال از امام خمینی از شیراز به تهران آمده بود ؛ آری او به عنوان رئیس قافله فارس برای بیعت با آن رهبر آزاده، دل به راه سپرده بود.
سیمایی پرنور داشت .
سیدی از تبار حسین علیه السلام.
تلألو جمیل از چهره او تابناک بود.
و او انسان العین بود و یا عین الانسان.
به قول گذشتگان از وادی معرفت : او «قدوة العرفا بود» و «ذخر الاتقیاء» از معدود یاران دین بود که در عصر ما تشرف به حضور حضرت حجت ابن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف داشت و دغدغه او در یکی از این تشرفها دستگیری از کودک مریض و بی پناه بوشهری بود.
آورده اند که عالم بزرگ سید عبدالحسین دستغیب شیرازی هنگام وصیت در کنار کفن اصلی تکه پارچه ای "کیسه" مانند قرار داده بود که نمی دانستند برای چیست؟
تا اینکه آن شهید بزرگ به دست اشقیا به فیض عظیم شهادت نائل آمد و در میان انبوه یاران تشییع شد. لیک باز هم ندانستند که تکه "کیسه" ز چه روست ؟
هفته ای گذشت تا آنکه معلوم شد تکه هایی از اعضاء بدن آن سید پاک طینت روی بام خانه های مجاور است و در خانه همسایه هاست. تکه ها را گرد هم آوردند و آن هنگام دانستند که "کیسه" دیگر برای تشییعی دوباره است و او چون نیای بزرگش سالار شهیدان ، حضرت حسین علیه السلام جسم پاکش ارباً اربا بود و هر قطعه در بامی.
یادش بخیر و نامش همواره جاودان.
اما وای و صد وای که آوازه او به خفا و خمول رهیده و حتی در میان اهل معرفت نیز کمتر اسمی از شهیدالعلمآء آیت الله سید عبدالحسین دستغیب شیرازی است و تبیان نیز چون همه به این قصور اعتراف می کند تا آنکه یاد او همراه امواج بر دل ما نشست و دل ما دوباره از فقدان آن یار خدایی اندوهگین شد و ما خواستیم، تا نگذاریم که نام دلاور مردان در پیچ و خم و کوی و برزنهای زندگی به فراموشی سپرده شود اما نمی دانستیم که یاد ولی نعمتانمان را نیز ما ناسپاسان در بوته نسیان نهاده ایم.امید آن داریم تا ما زمینیان در زمره شفاعت یافتگان او باشیم .
مطالب مرتبط: