تبیان، دستیار زندگی
رابرت فراست و دانیل بریانت هر دو در شعر خود تلاش داشته اند تا تاریخچه ملت مستعمر را نادیده بگیرند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زباله دان استعمار

از سرخ تا گندمگون ادبیات مقاومت


"رابرت فراست" و "دانیل بریانت" هر دو در شعر خود تلاش داشته اند تا تاریخچه ملت مستعمر را نادیده بگیرند.

استعمار

به ظاهر استعمارگران سفید پوست یادشان نبوده که پیش از ورودشان به "قاره نو"، فرهنگی غنی در میان بومیان وجود داشته و فرهنگ در ذات مختص به آنها نبوده و نیست. این بهانه که سرخپوستان پیش از حمله مهاجمان اروپایی، تاریخ و فرهنگ نداشته و اروپاییان به آنها تاریخ، هویت، فرهنگ و انسانیت بخشیده اند، بهانه خوبی برای تسخیر و استمعار آنها به شمار می رفت.

این افسانه پوچ و لهو که خداوند "آمریکاییان سفید" را برای انسان کردن "وحشیان غربی" و آوردن فرهنگ اورپایی به قاره نو فرستاده است، به رژیم صهیونیستی این بهانه را داده تا به نام انسان کردن فلسطینیان و آوردن فرهنگ "والای" (!) غربی در این سرزمین به اشغال زمین های آنها بپردازند. نسخه صهیونیستی افسانه استعمار، خود را مانند پیشینیان اروپاییاش نماینده خدا برای پاکسازی و تربیت نسل وحشیان می داند.

فلسطینیان را تروریست های تبهکار و بدوی های وحشی می داند. "لئون یوریس" در کتاب خود به نام "حج"، فلسطینیان را مردمی وحشی و بی تمدن و کثیف می داند که بر روی پوست بز می خوابند. او آنها را بدوی های شرور می داند که در سرزمینی با قانون صحرایی زندگی می کنند و برای دستیابی به امیال خود باید قوی تر از خود را نابود و بر ضعیف تر از خود تسلط یابد. به این قسمت داستان او توجه کنید: "مرد عرب دزد، قاتل و مهاجم بود و برخلاف وجود بی فرهنگ و وحشیش خود را یک عرب شریف می دانست". وی در جلوتر، "گیدئون اش" استعمارگر صهیونیست و مبارز "هاگانا" را مردی باوقار با ریش های بلوند و چشم های آبی معرفی می کند که برای مدرنیزه کردن فلسطین آمده است. راستش را بخواهید "گیدئون اش" گروهی از شبه نظامیان صهیونیست تشکیل داد تا به جان مردم بی گناه فلسطین افتاده و آنها را بکشند. حالا ببینید "یوریس" چگونه نوشته است: "مردان شب نورد مبارز برای گسترش تمدن، بدون نیاز به دستور مکتوب بی مضایقه به او کمک کردند". در کتاب یوریس حرفی از کشتار هزاران انسان بیگناه در دهه 1950 و 1960 بدست گروه مردان "شب نورد"(!) زده نشده است. سیاست های همین مردان شب نورد موجب آوارگی هزاران فلسطینی و روانه شدن آنها به اردوگاه ها و دیگر کشورها شد. بدتر از آن اینکه در دهه 70 و 80 تعدادی از پناهندگان فلسطینی در لبنان به آتش گلوله و خصومت گروهک های مختلف کشته شدند. وی در کتاب "حج" از تفکر "تئودور هرتزل" پایه گذار صهیونیست مبنی بر اینکه "مردم بی سرزمین (اسراییلی ها) باید به سرزمین بی مردم بروند"، دفاع می کند. او بدون توجه به حق طبیعی فلسطینیان برای زندگی در سرزمینی مادریشان، فلسطین را در بدو ورود صهیونیست ها یعنی اواخر قرن نوزدهم، سرزمینی لم یزرع، بی هویت، بی جمعیت، و در آستانه مرگ می خواند.

آنطور که از تاریخ استعماری کشورهایی چون آمریکا، اسراییل، استرالیا، و آفریقای جنوبی مشخص است هدف آنها به گفته خودشان تخلیه فرهنگ و دانش ملل استعمار شده و تبدیل آنها به مردمی بی تاریخ است

در واقع آنطور که از تاریخ استعماری کشورهایی چون آمریکا، اسراییل، استرالیا، و آفریقای جنوبی مشخص است هدف آنها به گفته خودشان تخلیه فرهنگ و دانش ملل استعمار شده و تبدیل آنها به مردمی بی تاریخ است.

رژیم صهیونیستی بی توجه به حق مسلم فلسطینیان برای داشتن خاک خود، طلب خاک دیگری را حق خود دانسته و حتی در کمال گستاخی هستی و موجودیت فلسطینیان را زیر سوال می برد. بعد هم با اشعار و ادبیات خاص خود و ایادی هایش، چنان می نماید که غرب برای جمعی وحشی و بی تمدن، تمدن را به عنوان هدیه آورده است.

در پاسخ به این هجمه لهو، شاعران فلسطینی و سرخپوست با اشعار خود سیلی محکمی به صورت استعمارگران درغگو می زنند. آنها نشان می دهند که اشعار و نوشته های مظلوم گرایانه و ناحق استعمار دروغی بیش نبوده و بوی خونریزی می دهد. اینجاست که قلم به قویترین سلاح ممکن تبدیل می شود.

استعمار

بومیان سرخ روی امریکا در حسرت گذشته، نوستالژی می ساختند و اما فلسطینیان حسرت خود را تبدیل به خشم و مبارزه علیه استعمار کردند. شعر، شعر انتفاضه شد و شعر پایداری به ابزارهای ممکن مبدل شد. بر خلاف ادبیات آکادمیک که در آن شعر را از شبکه پیچیده شرایط دور می سازد، ادبیات مقاومت سرخپوستی و فلسطینی سیاست و شعر را با هم درآمیخت. شعر آنها شعر دعوت ملت به اتحاد و سرافرازی در مقابل ظلم استعمار بود.

شعر مقاومت که "لی روی جونز" به آن "شعر شلیک به هدف" می گوید، در دل و اذهان بومی نشینان آمریکا و فلسطین پیچید و به کودکان بومی این دو زیستگاه ندا داد که در برابر دشمن استعمارگر قد علم کرده و بپاخیزند. شعر مقاموت فلسطین، چرخه های پویای پایداری بوجود آورد که دروغ اسراییل مبنی بر تروریست خواندن فلسطینیان را افشا کرد.

هدف این شعر، ایجاد تحول اجتماعی برای خلق یک انقلاب بود. آنها شعر را بسان یک "شلیک" و یا "پرتاب سنگ" بکار گرفتند. شاعران مقاومت یک خصیصه ویژه دارند. آنها قادرند که شعر را تبدیل به نیرو و ابزار مواجهه با نیروی استبداد کنند. مواجهه و مناقشه در کرانه باختری و نوار غزه بیداد می کرد. مردم فلسطین رویای استقلال را بسر داشتند. پس شاعران سعی داشتند که انتفاضه را تاریخ ببخشند. و این بهترین شکل مقابله با دشمن بود. انتفاضه باید در بافت اجتماعی و سیاسی خود به بلوغ و سپس کمال می رسید. پس شعر انتفاضه اول از نبرد نابرابر میان رژیم صهیونیستی و مردم بی دفاع سخن گفت، سخن از اردوگاه پناهندگان فلسطینی، فاصله میان قلب ها و سخن از کشتارهای بی امان بخاطر دفاع از خاک مادری گفت.

ترجمه: محمدرضا صامتی

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منابع:

پایگاه اینترنتی "دنیای شریف"

پایگاه اینترنتی "آگاهان ملی فلسطین"