تبیان، دستیار زندگی
شهید سیدسجاد حسینی مدافع حرم با شهادتش ثابت کرد که درس مجاهدت و غیرت را از پدری آموخته که یک روز بعد از به دنیا آمدنش لباس رزم و جهاد بر تن می کند و می رود تا نگذارد اسلام به خطر بیفتد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پدری در امتداد فرزند

شهید سیدسجاد حسینی مدافع حرم با شهادتش ثابت کرد که درس مجاهدت و غیرت را از پدری آموخته که یک روز بعد از به دنیا آمدنش لباس رزم و جهاد بر تن می کند و می رود تا نگذارد اسلام به خطر بیفتد.

بخش فرهنگ پایداری تبیان

سجاد حسنی

شهید سیدسجاد حسینی مدافع حرم با شهادتش ثابت کرد که درس مجاهدت و غیرت را از پدری آموخته که یک روز بعد از به دنیا آمدنش لباس رزم و جهاد بر تن می کند و می رود تا نگذارد اسلام به خطر بیفتد. 32 سال بعد همان فرزند در قنداق سرباز ولایتی است که راهی دفاع از حرم می شود. آنچه در پی می آید حاصل هم کلامی ما با سید فضل الله حسینی پدر شهید مدافع حرم سیدسجاد حسینی است.

خیلی دوست دارم من هم برای دفاع از حرم بروم و راه فرزند شهیدم را ادامه بدهم. او رفت تا راه شهدا و رزمندگان دفاع مقدس را ادامه دهد و شهادت نصیبش شد. خیلی دوست دارم که بروم و امروز من جا مانده از قافله شهدا می خواهم راه سیدسجادم را ادامه بدهم

خدمت صادقانه و رزق حلال

خانواده من از پنج برادر و سه خواهر تشکیل شده بود. پدر راننده شرکت واحد بود و در پایان روزهای کاری اش کشاورزی هم می کرد. پدر اعتقاد زیادی به نان حلال و رزقی داشت که از راه صحیح به سفره خانه می آورد. 30 سال خدمت صادقانه در شرکت واحد و تلاش روی زمین کشاورزی برای تربیت فرزندان قد و نیم قدش در کنار مادر معنا پیدا می کرد. مادرم زن خانه داری بود که برای تربیت ما بسیار تلاش کرد و همیشه پدر را همراهی می کرد تا او هم کمک خرجی برای خانواده باشد.


 انقلابیون در قنداق

آشنایی من با نهضت امام شاید به همان فرموده معروف امام خمینی (ره) بازمی گشت که خطاب به شاه خائن فرمود که سربازان من همان نوزادان در قنداق هستند که از انقلاب و اسلام دفاع خواهند کرد. من یکی از همان نوزادان در قنداق بودم و بعدازآن که انقلاب شکل گرفت من در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می کردم. کمی بعد همراه انقلابیون مجسمه شاه را از وسط میدان شهر اصفهان به پایین کشیدیم. آن زمان همه خانواده در به ثمر رسیدن نهال انقلاب تلاش کرده و هر کاری از دستشان برمی آمد انجام می دادند.


رزمندگان دیروز، مدافعان امروز

با آغاز جنگ، وقتی تصمیم به حضور در میدان نبرد گرفتم 18 سال داشتم و خواستم از طریق سپاه در میدان نبرد حاضر شوم که نپذیرفتند و گفتند باید به خدمت سربازی بروم. دو سال به خدمت سربازی رفتم و بعدازآن یعنی در 14 تیرماه سال 1362 یک روز بعد از به دنیا آمدن فرزند شهیدم سیدسجاد حسینی راهی جبهه شدم. آن زمان مانند امروز مدافعان حرم از همه تعلقات دنیایی مان گذشتیم و راهی شدیم. من مدت 24 ماه در جبهه حضورداشته و در عملیات هایی نظیر خیبر، کربلای 4 و کربلای 5 در شلمچه افتخار رزمندگی و جهاد را داشتم. آن زمان نیت ما دفاع از اسلام و کشور اسلامی مان بود. در جبهه مسئولیت های زیادی داشتم از رانندگی آمبولانس گرفته تا تک تیراندازی در عملیات های کربلای 4 و 5. من، پدرم سیدمحمد و برادرانم سیدمهدی، سیدحبیب، سیدابوالفضل و سیدیوسف حسینی در جبهه های حق علیه باطل شرکت داشتیم.
من و هم رزمانم در عملیات کربلای 5 ساعت 4 صبح وارد عملیات شدیم. تا ساعت 12 در منطقه بودیم. ساعت 12 به بعد هواپیماهای عراقی آمدند و منطقه را بمباران کردند. من به همراه چند تن از برادران و هم رزمان دیگرم شهید سید باقر حسینی و مظاهر صادقی و تقیان و تعداد دیگری از هم رزمان در ساعت 14 متوجه شدیم که بمب ها شیمیایی بوده و منطقه به طور وسیع موردحمله شیمیایی قرارگرفته است. به علت شدت جراحات شیمیایی به پشت خط منتقل و ازآنجا به بیمارستان اهواز و بعد به بیمارستان تهران منتقل شدم.


سجاد شهید حرم

بعد از جنگ فعالیت های بسیجی خودم را ادامه دادم. مدت هشت سال فرمانده پایگاه بسیج محمد رسول الله (ص) شهر درچه دینان بودم و در این مدت امور فرهنگی، تبلیغاتی و اردویی انجام می دادم. من پنج فرزند دارم که اولین فرزندم سیدسجاد حسینی در آبان ماه سال 1394 به خیل شهدای مدافع حرم پیوست. بچه ها پای خاطرات و روایات جنگ می نشستند و خیلی علاقه داشتند. سیدسجاد رفت تا ادامه دهنده راه شهدای دوران دفاع مقدس باشد.

خیلی دوست دارم من هم برای دفاع از حرم بروم و راه فرزند شهیدم را ادامه بدهم. او رفت تا راه شهدا و رزمندگان دفاع مقدس را ادامه دهد و شهادت نصیبش شد. خیلی دوست دارم که بروم و امروز من جا مانده از قافله شهدا می خواهم راه سیدسجادم را ادامه بدهم

رهروی فرزند شهید

خیلی دوست دارم من هم برای دفاع از حرم بروم و راه فرزند شهیدم را ادامه بدهم. او رفت تا راه شهدا و رزمندگان دفاع مقدس را ادامه دهد و شهادت نصیبش شد. خیلی دوست دارم که بروم و امروز من جا مانده از قافله شهدا می خواهم راه سیدسجادم را ادامه بدهم. او در وصیت نامه اش به ما توصیه کرده که راهش را ادامه بدهیم و از خط زینب (س)  و رقیه (س) دور نشویم. ما اجازه نمی دهیم کسی به حریم اهل بیت خیانت کند. وقتی خبر شهادت سیدسجادم را به من دادند تازه متوجه شدم که فرزندم خودش را به قافله شهدای کربلا رسانده است. من از شهادت فرزندم در این راه بسیار خوشحالم، چراکه رفت تا از حریم آل الله دفاع کند. رفت تا اجازه ندهد حرامی ها به حریم عمه سادات تعدی کنند. از شهادت فرزندم ناراحت نیستم چراکه رسالت و دلیل رفتنش نبودن ها و دلتنگی هایم را تسکین می دهد.


جنگی برای براندازی ایران اسلامی

می خواهم به عنوان پدر شهید مدافع حرم سیدسجاد حسینی خطاب به آن هایی که به کنایه حرف های زیادی به خانواده شهدا می زنند بگویم. شما می گویید: «مگر این جنگ! جنگ ماست؟» بله این جنگ مربوط به ما و کشور ماست. دشمن می خواهد از طریق حمله به کشورهای اسلامی به اهداف پست و پلید خود برسد.


منبع: روزنامه جوان