تبیان، دستیار زندگی
ابوحازم! امروز عراق به یک کشور ضعیف و ناتوان مبدل شده. تمام ارزش های نظامی، توسط شخص صدام به لجن کشیده شده. او که حتی یک روز در ارتش خدمت نکرده، چطور می تواند قوانین و معادلات نظامی را بفهمد و درک کند؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هر کس ذره‌ای قصور کند اعدامش می‌کنم!


ابوحازم! امروز عراق به یک کشور ضعیف و ناتوان مبدل شده. تمام ارزش‌های نظامی، توسط شخص صدام به لجن کشیده شده. او که حتی یک روز در ارتش خدمت نکرده، چطور می‌تواند قوانین و معادلات نظامی را بفهمد و درک کند؟


افسر عراقی

سرهنگ ستاد رضا الصبری افسر رابط اطلاعات سپاه سوم ارتش بعث عراق بود که در عملیات رمضان حضور موثر داشت.

آنچه پیش روی شماست برشی است از کتاب «خرمشهر در آتش» که اختصاص دارد به خاطرات این افسر عراقی. الصبری پیرامون تمهیدات بازدارنده‌ای که نیروهای بعثی صدام حسین در عملیات رمضان برای جلوگیری از پیشرفت رزمندگان اسلام در شرق بصره ایجاد کرده بودند روایت می کند.

این عملیات اولین حمله برون مرزی ایران بود که در چند مرحله انجام شد اما سرانجام نتوانستیم به اهدافمان دست پیدا کنیم و این طرح عملیاتی شکست خورد.

«... در منطقه شرق بصره به نزد سرتیپ ستاد «ما هر عبدالرشید تکریتی» فرمانده لشکر پنجم مکانیزه رفتم و به او گفتم: «در حال حاضر مسئولیت‌ها بسیار سنگین است و من در مقام یک افسر اطلاعاتی، خدمتگزار کوچکی برای عراق در این شرایط دشوار هست».

ماهر عبدالرشید خندید و به من گفت: «ابوحازم! امروز عراق به یک کشور ضعیف و ناتوان مبدل شده. تمام ارزش‌های نظامی، توسط شخص صدام به لجن کشیده شده. او که حتی یک روز در ارتش خدمت نکرده، چطور می‌تواند قوانین و معادلات نظامی را بفهمد و درک کند؟ صحبت‌های من و ماهر عبدالرشید در منطقه شرق بصره جریان داشت و اوضاع جغرافیایی- نظامی این منطقه، خصوصا در محور بیابانی کوشک، واقع در شمال شرقی منطقه عمومی بصره، بسیار درهم و پاشیده بود. خواستم موضوع صحبت را عوض کنم، گفتم: «قطعا آنها به حملات خودشان ادامه می‌دهند؛ چون آزادی خرمشهر، قدرت و توان آنها را آشکار کرده و در حال حاضر نسبت به اجرای عملیات، روحیات بسیار عالی پیدا کرده‌اند.

عبدالرشید، شروع به شرح و توضیح نقشه‌ای که در مقابلش بود کرد. از توضیحاتش پی بردم که خطری جدی این منطقه (شرق بصره) را تهدید می کند. در یکی از تلگراف‌هایی که همان لحظه به ماهر عبدالرشید دادند، آمده‌ بود: ایرانیان در شرق بصره قصد حمله به مواضع ما را دارند!»

به یاد دارم سریعا ایجاد موانع باز دارنده و سنگربندی در وجب به وجب منطقه مرزی «کوشک» در شمال شرقی منطق شرق بصره آغاز شد. در مدت زمان کوتاهی، لودرها و بولدوزرهای واحد مهندسی رزمی سپاه سوم، کانال‌ها، خاکریزها و سنگرهایی احداث کردند و راه‌های مواصلاتی و دریاچه‌ای که قبلا احداث شده بود، (همان کانال پرورش ماهی) مورد استفاده و بهره‌برداری قرار گرفت. بزرگ‌ترین موانع تدافعی در اطراف شهر بصره ایجاد شد. «ماهر عبدالرشید» دست به حرکت عظیمی زد و لشکرهای زیادی را در منطقه صحرای مرزی کوشک متمرکز نمود. واحدهای حاضر در آن منطقه عبارت بودند از:

تیپ 104 به فرماندهی سرهنگ ستاد شاکر العماری.
    تیپ 20
    تیپ 14
    تیپ‌های تحت امر لشکر 5 مکانیزه
    لشکر 12 پیاده
    گردان‌های توپخانه و موشک‌های دوربرد زمین به زمین

در آن شرایط به نظرم می‌آمد که ماهر عبدالرشید خودش رئیس‌جمهور و فرمانده کل نیروهای مسلح باشد! چون شخصا تصمیم به جا به جایی و انتقال نیروها- اعم از واحدهای سپاه سوم و دیگر سپاه‌های ارتش عراق- می‌گرفت و بدون رعایت سلسله مراتب و ارتباط با رده‌های مافوق، اقدام به انتقال نیرو می‌کرد.

چپ و راست به افسران فحش و ناسزا می‌گفت و در حد فرماندهی کل نیروهای مسلح دستور صادر می‌کرد. برای مثال؛ به فرمانده تیپ 42 زرهی تابع لشکر دهم زرهی، دستور داد که از منطقه «العماره»- حوزه استحفاظی سپاه چهارم ما- حرکت کند و واحدش را به شرق بصره بیاورد. فرمانده تیپ 42 زرهی پاسخ داد که وی از سرلشکر ستاد «هشام صباح فخری»؛ فرمانده سپاه چهارم دستور می گیرد. عبدالرشید به او گفت: «امروز در ارتش عراق صحیح‌ترین دستورها از جانب من صادر می‌شود!» این افسر اطاعت کرد و بدون رعایت سلسله مراتب رفت و تیپ خودش را از «العمار» به مقصد شرق بصره حرکت داد! در آخرین جلسه‌ای که به اتفاق فرماندهان و افسران کلیه یگان‌های حاضر در منطقه مرزی کوشک، قبل از آغاز تهاجم ایران داشتیم، وی کلیه افسران را تهدید کرد و گفت: هر کس به اندازه ذره‌ای مرتکب قصور بشود، بلافاصله او را اعدام می‌کنم!

فرماندهان و افسران بیچاره، خاموش و بدون جرات ابراز کمترین اعتراضی، به سمت مواضع استقرار واحدهایشان حرکت کردند؛ در حالی که کوله‌باری از غصه‌ بر دل داشتند.

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع: فارس