چند دقیقه خنده
برنامه ریزی
اولی:امروز بعدازظهر چه کار کنیم.
دومی:بیا شیر یا خط بیندازیم. اگر شیر آمد می رویم سینما. اگر خط آمد می رویم فوتبال بازی می کنیم، اگر سکه لبه آمد آن وقت می رویم و درس می خوانیم!
به فکر ت بودم
برادر بزرگتر: پسر تو هیچ خجالت نمی کشی این هندوانه بزرگ را خوردی و فکر من نبودی؟ برادر کوچکتر: برعکس داداش همه اش به فکر تو بودم که مبادا یکدفعه سر برسی! معلم: چه کسی می داند که گاو چند تا استخوان دارد؟ علی: آقا اجازه قصاب محل ما. معلم: من نمی فهمم چطور یک نفر می تواند این همه اشتباه کند. دانش آموز:اجازه! یک نفر نیست. بابام هم کمک کرده. عزرائیل می ره سراغ غضنفر. غضنفرم خودش رو می زنه به مردن.... از دست و دلباز می پرسن: شیرین تر از عسل چی خوردی؟ می گه: ترشی مجانیاستخوان گاو
کمک بابا
عزرائیل و غضنفر
مجانی
فرآوری: نعیمه درویشی
منابع: بیتوته، کتاب لطیفه های شاد ایرانی
مطالب مرتبط: