تبیان، دستیار زندگی
فیل اومد آب بخوره، دید که گرسنه است. گفت: بهتر است اول غذابخورم، بعدش آب بخورم!...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فیل اومد آب بخوره

فیل گرسنه

فیل اومد آب بخوره، فیل گرسنه

فیل اومد آب بخوره، دید که گرسنه است. گفت: بهتر است اول غذابخورم، بعدش آب بخورم!
رفت غذا بخورد، دید خوابش می آید. گفت: بهتر است اول یک کم بخوابم، بعدش غذا بخورم!
خواست بخوابد، یک دفعه یاد ننه بزرگش افتاد و گفت: بهتر است اول سری به ننه بزرگ بزنم، بعدش بخوابم!
و راه افتاد و رفت به خانه ننه بزرگش.

فیل اومد آب بخوره، فیل گرسنه

ننه بزرگ، در را به رویش باز کرد و گفت: چه خوب کردی آمدی! دلم برایت شده بود قد یک خرگوش.
بعد هم دست او را گرفت و بردش توی خانه. کنارش نشست. نازش کرد، بوسش کرد و گفت: تازه از راه رسیده ای، خسته ای، سرت را بگذار روی پایم و یک کم بخواب.
فیله سرش را گذاشت و خوابید. وقتی که بیدار شد دید که بَه بَه، ننه بزرگ چه آشی برایش پخته. نشست و آش را خورد و سیر شد.

فیل اومد آب بخوره، فیل گرسنه

ننه بزرگ یک پارچ آب خنک هم آورد.
فیل اومد آب بخوره، یک دفعه دید هوا تاریک شد. گفت: وای ننه جان، دیرم شده! غذایم را خوردم، آبم را می روم خانه خودمان می خورم.
و مثل باد دوید و رفت ...

منبع: ماهنامه رشد کودک
تنظیم: فهیمه امرالله

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.