تبیان، دستیار زندگی
سهیل توی اتاق ناراحت نشسته بود، مامان پیش سهیل رفت و گفت: چرا ناراحتی؟...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قایم موشک رایان با سهیل

سهیل توی اتاق ناراحت نشسته بود، مامان پیش سهیل رفت و گفت: چرا ناراحتی؟

قایم موشک رایان با سهیل

سهیل جواب داد: عروسکم، رایان گم شده. همه جای اتاق را گشتم! هر چی رایان را صدا می کنم جواب نمی دهد.

مارد لبخند زد و گفت: ناراحت نباش سهیل جان. من خودم رایان و پیدا می کنم. تو هم آرزو کن رایان پیدا شود.

سهیل زیر لب حرف هایی زد. مادر نگاهش کرد و گفت: .سهیل جان، داری چه آرزویی می کنی؟

سهیل زودی گفت: اگر بگویم که آرزویم بر آورده نمی شود.

مادر سهیل را بوسید و شروع کرد به دنبال رایان گشتن. زیر بالش، بین عروسک های دیگر. توی کمد لباس ها و لای ملحفه های روی تخت.

سهیل یک شکلات خورد ولی باز هم ناراحت بود و دلش برای رایان تنگ شده یپبود.

مادر هنوز داشت دنبال رایان می گشت .

یک دفعه سهیل فریاد زد صدای رایان داره میاد. صدای رایان داره میاد. رایان می گه: بالای کمد است.

مادر به سمت کمد رفت. روی نوک پاهایش بلند شد،تا ان جا که توانست ذستش را دراز کند تا به رایان برسد. به زحمت رایان را پایین آورد.

وقتی سهیل چشمش به رایان افتاد خوشحال شد مامان هم با خیال آسوده رفت تا غذا را آماده کند.

سهیل با خوش حالی رایان رابغل کرد با رایان روبوسی کرد. خندید و گفت: چرا زود پیدا شدی؟

رایان جونم، باید دور تر پرتابت می کردم.

بعد دوباره رایان را بغل کرد و گفت: بیا دوباره بازی کنیم؟ این دفعه من گم می شم تو پیدایم کن.

حالا سهیل بدو بدو رفت تا گم شود.

koodak@tebyan.com

تهیه: شهرزاد فراهانی- منبع: نبات

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.